575
نهج الدّعا (ع-ف) ج2

صائد هندى

كشّى ، در مذمت و لعن او اخبارى روايت كرده است، از جمله روايتى را كه بُرَيد عَجَلى از امام صادق عليه السلام درباره مراد از آيه «آيا به شما خبر دهم كه شياطين بر چه كسى فرود مى آيند؟ بر هر دروغگوى گنهكارى فرود مى آيند» ، روايت كرده است كه امام عليه السلام فرمود: «آنان ، هفت نفرند...» و صائد هندى را از جمله ايشان برشمرد .

ر . ك : اختيار معرفة الرجال : 290 ش 511 و ص 302 ش 543.

ضَمَرة بن مَعبَد

ما به شرح حال شخصى به اين نام ، دست نيافتيم . در برخى نسخه ها ضَمَرة بن سعيد آمده است. او بعد از سال 120 ق ، درگذشته است ؛ امّا روايت ، صراحت دارد به اين كه چهل روز بعد [از نفرين امام عليه السلام ] ، مُرده است . بعضى احتمال داده اند كه او ضَمَرة بن سَمَره باشد ، چون اين روايت، با تفاوتى در متن، در برخى كتبِ روايى آمده و در آنها «ضمرة بن سمره» گفته شده ، امّا او نيز ناشناخته است. محقّق شوشترى ، احتمال داده كه او ضمرة بن سَمرة بن جُندب باشد كه در پَستى به پدرش اقتدا كرده بود. به هر حال، اين مرد ، ناشناخته است .

ر . ك : مستدرك سفينة البحار : ج 2 ص 228 ، قاموس الرجال : ج 5 ص 545 ش 3728.

عامر بن طفيل و اَربَد بن رَبيعه

عامر بن طُفَيل بن مالك عامرى، كه در زمان جاهليت ، بزرگِ بنى عامر بود و كافر درگذشت . او هفتاد تن از قاريان صحابى پيامبر خدا را كه ايشان در صفر سال چهارم هجرى به سركردگى مُنذَر بن عمرو به بِئر مَعونه فرستاده بود ، به قتل رساند. همچنين خواست تا پيامبر صلى الله عليه و آله را در مسجد بكُشد . او و اَربَد بن ربيعه به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند ؛ امّا اسلام نياوردند و برگشتند . پيامبر خدا ، هر دو را نفرين كرد .

ر . ك : سعد السعود : ص 19 ، اُسد الغابة : ج 3 ص 127.


نهج الدّعا (ع-ف) ج2
574

و گفت : بر شما باد پنهان داشتن اين موضوع . اَحَدى نماند ، مگر اين كه شيخ ابوالقاسم ، درباره لعن ابو جعفر شَلمَغانى و برائت جُستن از او و هر كسى كه نسبت به او تولّى داشته باشد و سخنش را بپسندد يا با او سخن گويد ، چه رسد به اين كه از او پيروى كند ، نامه نوشت . سپس توقيعى از جانب امام زمان عليه السلام در لعن او و برائت از وى و از كسى كه پيروى و دنباله روى او كند و سخنش را بپسندد و با وجود آگاهى از اين توقيع ، همچنان دوستدار او باشد ، صادر شد .
علّت قتل شلمغانى اين بود كه چون كار او و لعن كردن ابوالقاسم بر سرِ زبان ها افتاد ، به طورى كه ديگر نتوانست آن را توجيه كند ، در مجلسى آكنده از سران شيعه گفت : «مرا با او گِرد آوريد تا دستِ يكديگر را بگيريم . اگر آتشى از آسمان بر او فرود نيامد كه او را بسوزاند ، همه آنچه او گفته ، حقّ است» . اين خبر به راضى رسيد ؛ زيرا اين مجلس در خانه ابن مقله برگزار شده بود . راضى دستور داد شلمغانى را دستگير كردند و فضل ، او را كُشت .

ر . ك : الغيبة ، طوسى : ص 248 ـ 250.

شمر بن ذِى الجوشن

ابو سابغه شِمر بن ذى الجوشن عامرى ضَبابى ، پدرش صحابى بود و خودش از تابعيان است . او يكى از قاتلان اصلى امام حسين عليه السلام است. وى در آغاز ، از رؤساى هوازِن و به شجاعت موصوف بود. او در جنگ صِفّين على عليه السلام را همراهى كرد و سپس ، در كوفه اقامت گزيد و به روايتِ حديث پرداخت تا آن كه فاجعه قتل امام حسين عليه السلام پيش آمد و او [براى توجيه جنايت خود] اين گونه عذر و بهانه مى آورد: اين فرماندهان ما ، به ما فرمانى دادند و ما هم نافرمانى ايشان ، نكرديم كه اگر آنان را نافرمانى مى كرديم ، از اين شتران سرخ موى آبكِش ، بدتر بوديم. شمر به دستِ طرفداران مختار بن ابى عبيده ثقفى ، كشته شد .

ر . ك : تاريخ دمشق : ج 23 ص 186 ش 2762 ، ميزان الاعتدال : ج 2 ص 28 ش 3742.

  • نام منبع :
    نهج الدّعا (ع-ف) ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    افقی، رسول؛ سرخه ای، احسان؛ شیخی، حمیدرضا
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 69635
صفحه از 680
پرینت  ارسال به