577
نهج الدّعا (ع-ف) ج2

عمر بن سعد

عمر بن سعد ابى وقّاص مدنى، مقيم كوفه بود . عدّه اى حدس زده اند كه وى در عهد پيامبر صلى الله عليه و آله به دنيا آمده است. يحيى بن معين ، با قاطعيت گفته است كه او در روز مرگ عمر بن خطّاب ، متولّد شد. بنا بر اين ، كسانى كه او را از صحابيان دانسته اند ، اشتباه كرده اند. عبيد اللّه بن زياد ، او را به حكومت رى و هَمِدان گماشت ؛ اما چون امام حسين عليه السلام به عراق آمد ، ابن زياد به او دستور داد كه با چهار هزار تن از سپاهيانش به سوى ايشان بروند . عمر بن سعد ، نپذيرفت. عبيد اللّه به او گفت : اگر اين كار را نكنى ، تو را از مقامت بر كنار مى سازم و خانه ات را خراب مى كنم. لذا عمر بن سعد ، اطاعت كرد و به سوى امام حسين عليه السلام رفت و با ايشان جنگيد تا او را به شهادت رساند . در سال 67 ق ، كه مختار بر كوفه غلبه يافت ، عمر بن سعد و پسرش حفص را كُشت .

ر . ك : تهذيب التهذيب : ج 7 ص 397 ش 747 ، الإصابة : ج 5 ص 218.

عمر بن فَرَج

عمر بن فَرُج رَخْجى ، متوكّل ، او را بر مدينه و مكّه گماشت . او آل ابو طالب را از درخواست كردن از مردم ، باز داشت و مردم را نيز از كمك و احسان به آنان منع كرد و اگر مى شنيد كسى به فردى از آل ابو طالب ، كمترين كمكى كرده است ، او را مجازات و جريمه سنگين مى كرد . عمر ، از نديمان متوكّل بود و به كينه توزى با على عليه السلام شهرت داشت . وى از جمله كسانى بود كه متوكّل را از علويان مى ترسانْد و بدگويى و اهانت نسبت به اسلاف آنان را كه مردم ، برايشان منزلت والايى در دين قائل بودند ، در نظر متوكّل ، نيكو جلوه مى داد .
از او نقل شده است كه گفت : متوكّل مرا براى تخريب قبر حسين فرستاد . من به آن جا رفتم و دستور دادم گاوها را بر قبرها بگذرانند . گاوها از روى همه قبرها گذشتند و چون به قبر حسين رسيدند ، بر آن عبور نكردند . من خودم چوب را گرفتم و آن قدر به آنها زدم كه چوب در دستم شكست ؛ امّا به خدا سوگند ، گاوها بر قبر او نگذشتند و آن را پايمال نكردند . ر . ك : مقاتل الطالبيّين : ص 396 ، الكامل في التاريخ : ج 7 ص 56.


نهج الدّعا (ع-ف) ج2
576

عبد اللّه بن حُصَين

عبد اللّه بن حُصَين اَزْدى ، از بُجيله بود. بيش از اين ، شناختى از او در دست نيست .
عُتيبة بن ابى لهب
عُتيبة بن ابى لَهَب بن عبد المطّلب قُرَشى هاشمى ، پسر عموى پيامبر صلى الله عليه و آله است. پيامبر خدا ، دختر خود رقيّه را به همسرى عتبه درآورد و خواهرش امّ كلثوم را هم به ازدواج عتيبة بن ابى لَهَب درآورد. چون سوره تبّت (لَهَب) نازل شد ، پدر عُتبه و عُتَيبه ، ابو لهب و مادرشان امّ جميل به آنها گفتند : دختران محمّد را طلاق دهيد . آن دو نيز پيش از آن كه با آنها عروسى كنند ، طلاقشان دادند .
غالبا در مورد عُتبه ، اشتباه رُخ مى دهد . لذا برخى گفته اند كه عتبه در روز فتح مكّه ، اسلام آورد و كسى كه پيامبر خدا نفرينش كرد، عتيبه بود. بعضى هم عكسِ اين را گفته اند .

ر . ك : اُسد الغابة : ج 7 ص 114 ش 6921 ، تهذيب الأحكام : ج 1 ص 242.

عروة بن يحيى

عروة بن يحيى بغدادى نخّاس دهقان ، ظاهرا وكيل [ــِ امام] بوده است . شيخ طوسى از او نام برده و گفته است : غالى و لعنت شده است و بر امام هادى عليه السلام دروغ بسيار مى بست ، كه در متن آمده است . بعضى احتمال داده اند كه او همان عروه وكيل قمى باشد .

ر . ك : رجال الطوسى : ص 389 ش 5726 و 5740 و ص 400 ش 5870 ، المناقب ، ابن شهر آشوب : ج 4 ص 435.

على بن حَسَكه

على بن حَسَكه حوار قمى ، از غاليان بزرگ و لعنت شده در زمان امام عسكرى عليه السلام بود . فضل بن شاذان ، او را از دروغگويان مشهور برشمرده است . او در ادّعاهاى باطل با قاسم يقطينى شريك بود . بنا بر اين ، به شرح حال قاسم نيز مراجعه شود .

ر . ك : اختيار معرفة الرجال : ص 516 ـ 521 ش 994 ـ 997 و 1001 ، خلاصة الأقوال : ص 367 ش 1442.

تعداد بازدید : 84324
صفحه از 680
پرینت  ارسال به