287
ميراث محدث اُرموي

[ عظمت مظلوميت امام عصر عجل اللّه فرجه الشريف ]

بايد دانست كه در عظمت مظلوميت و مهموميّت امام عصر ـ عجلّ اللّه فرجه ـ عبارات امثال ما قاصر است كه شرح و بيانى بنگارد . همين قدر اگر تأمّل در فقرات اوّل خطبه شقشقيّه شود معلوم مى گردد شدّت حزن آن حضرت ؛ چه در آن جا اشاره به غصب مقام خلافت كه حقوق ائمه است شده و به شدّت مظلوميّت و نهايت مهموميّت [ آنها ] نيز اشارت گشته ، چنان كه فرموده : أما و اللّه لقد تقمّصها ... تا قول آن حضرت : صبرت و في الحلق شجى و في العين قذى ... الخ .
از ملاحظه اين عبارت ، حزن امير المؤمنين ـ تا به حدى كه استخوان در گلو و خاشاك در چشم ماندن را كنايه آورد بر رفتن خلافت خود ـ معلوم مى شود . اگر عظمت سلطنت امام زمان را بر حسب اظهار آن از جانب خدا با سلطنت امير المؤمنين عليه السلام در نظر بگيريم خواهيم دانست امام زمان تا چه حد مهموم است و خصوصيات عهد قائم بر عظمت سلطنت آن دلالت مى كند .

[ حزن شيعه در هر هنگام ]

مرحوم حاج ميرزا عبد الكريم رضايى مشهور به مقدس در حاشيه اقبال ( طبع تبريز ص 496 ) در ضمن اشعارى كه در شرح شافيه أبي فراس از حضرت باقر عليه السلام نقل كرده : نحن بنو المصطفى ... الخ ، اين شعر فارسى را در آورده است :
عيد آمد و افزود غمم بر غم ديگرماتم زده را عيد بود ماتم ديگر
نگارنده گويد : [ اين بيت ، ] بهترين شعر قابل تمثل نسبت به حال شيعه است ؛ چه چنان كه در روايت از ورود حزن به تجديد تعبير كرده ، همين طور در اين جا غم طارى از جهت عيد را بر غم اصلى اول افزوده است ، و اين معنى ، توافق با معنى تجديد دارد كه غير معنى تأسيس است . ابيات ششگانه ذيل را كه از ملا عباس زنوزى بغدادى است در ضمن قصيده مفصله اى كه در دفتر كشكول وار حاج حسين آقا ختايى تاجر كه به خط خودش نوشته بود مندرج ديدم و اين اشعار ششگانه زير را كه راجع به مصيبت دائمى اهل البيت است بعد از قضيه طف از آن قصيده مناسب مقام ديدم :
دع العيد و انصب للعزا و المآتمو نح بعراص الطف نوح الحمائم۱
اخضب يوم العيد شيبي و شيبهتخضب من أوداجه و الغلاصم
اُصافح للأصحاب في العيد بعد أنقضت صحب نجل المرتضى بالصوارم
و أفرح بالثوب الجديد و قد غداثلاث ليال عاريا نجل فاطم
و أحبر يوم العيد أهلي و أهلهيساريها أسرى إلى غير راحم
فقم للعزا و انصب عليه مآتمافها طربي نوحي و عيدي مآتمي
نيز از دفتر حاج حسين آقا استخراج شد در ضمن قصيده اى از دمستانى به اين عنوان :
للشيخ محمد حسن الدمستاني ۲ :
و ما الدهر حتى العيد إلا مآتمو هل ترك العاشور للناس من عيد۳
از شاعر آل بحر العلوم است ۴ :
فما لكوالح الأيام عادتتعيد مأتمي في يوم عيد
مخفى نماند اين كه اين شاعر ، بيت بسيار خوبى دارد كه با مضمون « نصيف شرف لا يساوى » ـ بنا بر آنچه « نصيف » را به معناى معجر و عصابه بگيريم تا كنايه از زينت شرف باشد ، چنان كه مجلسى گفته ـ مطابقت دارد ، و آن اين است :
و هم القوم الأولى قدماً تحلوابحلية واضح الشرف التليد
مناسب مقام است اين سه بيت :
چو يارم دور گشت از پيش ديدهز دل آرام و سلوت شد بريده
رميده گشت مرغ لهو و شادىدمى در صحن دل ناآرميده
كند طاووس عيشم باز جلوهاگر باز آيد آن مرغ پريده۵

1.در ص ۴۵۱ از مجموعه خطى حاج حسين آقا ختايى مندرج است . ( منه ) .

2.شاعر را نشناختم ، شايد حسن بن محمد دمستانى صاحب انتخاب الجيد باشد كه حذف و تقديم و تأخيرى اشتباها به كار رفته است . ( منه ) . اين بيت در شجره طوبى ، شيخ محمد مهدى حائرى ، ص ۲۱ نقل شده است .

3.در ص ۵۲۴ از مجموعه خطى حاج حسين آقا ختايى مندرج است . ( منه ) .

4.از ص ۹۵ ديوان مطبوع صاحب عنوان مأخوذاً من قصيدة مفصلة نقل شد . ( منه ) .

5.از ص ۴۴۰ فرج بعد از شدت .( منه ) .


ميراث محدث اُرموي
286
  • نام منبع :
    ميراث محدث اُرموي
    سایر پدیدآورندگان :
    اشکوری، احمد؛ صادق، جعفر
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 32784
صفحه از 384
پرینت  ارسال به