و اجتماعى، مَثَل ها، حكمت هاى پراكنده و حكمت هاى جامع ، همگى از زبان لقمان يا درباره وى است .
انتساب حكمت هاى ناب به لقمان
با همه تلاشى كه جهت جمع آورى كامل حكمت هاى لقمان عليه السلام در اين مجموعه صورت گرفت، دستيابى به منبع شمارى از حكمت هاى معروفِ منسوب به وى ميسّر نگرديد . براى نمونه، معروف است كه :
روزى ، لقمان در كنار چشمه اى نشسته بود. مردى كه از آن جا مى گذشت ، از او پرسيد: چند ساعت ديگر به دِه بعدى خواهم رسيد؟
لقمان گفت : راه برو .
آن مرد پنداشت كه لقمان ، سخن او را نشنيده است و گفت : مگر نشنيدى؟ پرسيدم كه چند ساعت ديگر به دِه بعدى خواهم رسيد .
لقمان گفت : راه برو.
آن مرد پنداشت كه لقمان ، ديوانه است و به رفتن ادامه داد. هنوز چند قدمى راه نرفته بود ، كه لقمان به بانگ بلند گفت : اى مرد! يك ساعت ديگر بِدان دِه خواهى رسيد.
مرد گفت : چرا اوّل نگفتى؟!
لقمان گفت : چون راه رفتن تو را نديده بودم ، و نمى دانستم تُند مى روى يا كُند . حال كه ديدم، دانستم كه يك ساعت ديگر به دِه خواهى رسيد . ۱
نمونه ديگر ، مطلبى است كه در گلستان سعدى آمده است :
لقمان را گفتند: حكمت از كه آموختى؟ گفت : از نابينايان كه تا جاى نبينند ، پاى ننهند . ۲