91
ميزان الحكمه ج 04

۶۰۷۹.تنبيه الخواطر :سَألَ معاويةُ ضرارَ بنَ ضمرةَ الشَّيبانيَّ عن أميرِ المؤمنينَ عليه السلام فقالَ : أشهَدُ لَقَد رأيتُهُ في بعضِ مَواقِفِهِ و قد أرخَى الليلُ سُدولَهُ و هُوَ قائمٌ في مِحرابِهِ قابِضٌ على لِحيَتِهِ يَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَّليمِ و يَبكِي بُكاءَ الحزينِ و يقولُ : يا دنيا يا دنيا ، إلَيكِ عَنّي ، أبِي تَعَرَّضتِ ؟! أم إلَيَّ تَشَوَّقتِ ؟! لا حانَ حينُكِ ، هيهاتَ ، غُرِّي غَيرِي ، لاَ حاجَةَ لي فيكِ ، قد طَلَّقتُكِ ثلاثاً لا رَجعَةَ فيها ، فَعَيشُكِ قصيرٌ ، و خَطَرُكِ يسيرٌ ، و أمَلُكِ حقيرٌ ، آه مِن قِلَّةِ الزّادِ ، و طولِ الطريقِ ، و بُعدِ السَّفرِ ، و عظيمِ المَورِدِ ۱ ! ۲

(انظر) الإمامة العامة : باب 160 ، 161 .

۶۰۷۹.تنبيه الخواطر :معاويه از ضرار بن ضمره شيبانى درباره امير المؤمنين عليه السلام پرسيد؛ ضرار گفت: گواهى مى دهم كه در شبى تار او را ديدم كه در محرابش ايستاده و محاسنش را گرفته است و مثل مار گزيده به خود مى پيچد و مانند مصيبت زده گريه مى كند و مى فرمايد : اى دنيا! اى دنيا! از من دور شو؛ آيا خود را به من عرضه مى كنى؟ يا آرزومند منى؟ مباد آن روز [كه مرا بفريبى]، هيهات، ديگرى را بفريب، مرا به تو نيازى نيست، من تو را سه طلاقه كرده ام كه رجوعى در آن نيست، زندگى [در] تو كوتاه است و اهميت تو اندك و اميد به تو حقير. آه از كمى توشه و درازى راه و دورى سفر و عظمت آن جا كه وارد مى شويم. ۳

1.تنبيه الخواطر : ۱/۷۹ .

2.في نهج البلاغة «و مِن خبرِ ضرارِ بنِ حمزةَ الضبائيِّ عند دخولِهِ على معاويةَ و مَسألَتِهِ لَهُ عن أميرِ المؤمنينَ ، و قال : فَأشهَدُ لقد رأيتُهُ في بعضِ مواقِفِهِ ......... » و تتمّة الحديث كما في تنبيه الخواطر . نهج البلاغة : الحكمة ۷۷ ، بحار الأنوار : ۷۳/۱۲۸/۱۳۲ .

3.گفتنى است كه در نهج البلاغه آمده است : «از خبر ضرار بن حمزة ضبائى است كه چون بر معاويه وارد شد معاويه از او درباره امير المؤمنين عليه السلام پرسيد، و ضرار گفت: گواهى مى دهم كه او را در يكى از عبادتگاه هايش ديدم ......... » دنباله حديث با آنچه در تنبيه الخواطر آمده يكسان است.


ميزان الحكمه ج 04
90

۶۰۷۶.عنه عليه السلام :إليكِ عَنِّي يا دنيا ، فحَبلُكِ على غارِبِكِ ، قدِ انسَلَلتُ مِن مَخالِبِكِ ، و أفلَتُّ مِن حَبائلِكِ ، و اجتَنَبتُ الذَّهابَ في مداحِضِكِ .........
هَيهاتَ مَن وَطِئَ دَحْضَكِ زَلِـقَ ، و مَن رَكِبَ لُجَجَكِ غَـرِقَ ، و مَنِ ازوَرَّ عـن حَبائلِكِ وُفِّـقَ ، و السّـالمُ مِنكِ لا يُبـالِي إن ضـاقَ بـهِ مُناخُـهُ ، و الدنيـا عِندَهُ كَيَـومٍ حـانَ انسلاخُـهُ ، اُعزُبِي عَنِّي ، فو اللّهِ لا أذِلُّ لكِ فَتَستَذِلِّيني و لا أسلَسُ لَكِ فَتَقودِينـي . ۱

۶۰۷۷.نهج البلاغة عن عبدِ اللّهِ بنِ عبّاسٍ رضى الله عنه :دَخَلتُ عَلى أميرِ المؤمنينَ عليه السلام بذِي قارٍ و هو يَخْصِفُ نَعلَهُ ، فقالَ لي : ما قيمةُ هذا النَّعلِ ؟ فقلتُ : لا قيمةَ لها ، فقالَ عليه السلام : و اللّهِ لَهِيَ أحَبُّ إلَيَّ مِن إمرَتِكُم إلاّ أنْ اُقِيمَ حقّاً أو أدفَعَ باطلاً . ۲

۶۰۷۸.الإمامُ الحسنُ عليه السلام :أيّها الناسُ ، إنّما اُخبِرُكُم عن أخٍ لي كانَ من أعظَمِ الناسِ في عَينِي ، و كانَ رأسُ ما عَظُمَ به في عَينِي صِغَرُ الدنيا في عَينِهِ ۳ . ۴

۶۰۷۶.امام على عليه السلام :اى دنيا! از من دور شو كه ريسمانت را بر پشتت افكندم (رهايت كردم). من از چنگال هاى تو رهيده ام و از دام هاى تو گريخته ام و از افتادن در لغزشگاههاى تو دورى كرده ام . . . چه دور مانده است! آن كه پا در لغزشگاه تو نهاد ، لغزيد و هر كه در گرداب هاى تو وارد شد ، غرق گشت ، و آن كه از دامهاى تو رهيد ، رستگار شد و كسى كه از دست تو به سلامت مانْد، چه باك كه در دنيا به سختى گذرانَد ؛ زيرا دنيا در نظر او به منزله روزى است كه زوالش نزديك است . از من دور شو كه به خدا سوگند من رام تو نگردم تا خوارم سازى و سر به فرمان تو ننهم تا مرا هر جا خواهى بكشانى .

۶۰۷۷.نهج البلاغةـ به نقل از عبد اللّه بن عباس ـ: در منطقه ذى قار خدمت امير المؤمنين عليه السلام رسيدم . آن حضرت مشغول وصله زدن به كفش خود بود . به من فرمود : ارزش اين كفش چقدر است؟ عرض كردم : ارزشى ندارد! حضرت فرمود : به خدا سوگند كه اين كفش را بيش از فرمانروايى بر شما دوست دارم ، مگر آن كه به وسيله آن، حقى را برپا دارم يا باطلى را بر اندازم .

۶۰۷۸.امام حسن عليه السلام :اى مردم! بدانيد مرا برادرى بود كه از بزرگترين مردمان در نظر من به شمار مى رفت ؛ مهمترين چيزى كه او را در نظرم با عظمت كرده بود، بى ارزشى دنيا در نگاه او بود .

1.نهج البلاغة: الكتاب ۴۵.

2.. نهج البلاغة: الخطبة ۳۳ .

3.بحار الأنوار : ۶۹/۲۹۴/۲۴ ، و قد ذكرنا هذا الحديث لمناسبته مع ما قبله .

4.(انظر) الأخ : باب ۵۴ .

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 04
    سایر پدیدآورندگان :
    شیخی، حمیدرضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 504982
صفحه از 576
پرینت  ارسال به