291
ميزان الحكمه ج 07

(انظر) التوحيد : 139 باب 11 .
الكافي : 1 / 107 ، 111 .
الميزان في تفسير القرآن : 17 / 240 كلام في معنى الرِّضا و السخط من اللّه .

2624

جَوامِعُ الصِّفاتِ

۱۲۷۰۶.الإمامُ عليٌّ عليه السلام :أوَّلُ الدِّينِ مَعرِفَتُهُ ، و كمالُ مَعرِفَتِهِ التَّصديقُ بِهِ ، و كمالُ التَّصديقِ بِهِ تَوحيدُهُ ، و كَمالُ تَوحيدِهِ الإخلاصُ لَهُ ، و كمالُ الإخلاصِ لَهُ نَفيُ الصِّفاتِ عَنهُ ؛ لِشَهادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أنَّها غَيرُ المَوصوفِ ، و شَهادَةِ كُلِّ مَوصوفٍ أنَّهُ غَيرُ الصِّفَةِ ، فمَن وَصَفَ اللّهَ سُبحانَهُ فقَد قَرَنَهُ ، و مَن قَرَنَهُ فقَد ثَنّاهُ ، و مَن ثنّاهُ فَقَد جَزَّأهُ ، و مَن جَزَّأهُ فقَد جَهِلَهُ ، (و مَن جَهِلَهُ فقَد أشارَ إلَيهِ) ۱ ، و مَن أشارَ إلَيهِ فقَد حَدَّهُ ، و مَن حَدَّهُ فقَد عَدَّهُ ، و مَن قالَ : «فيمَ ؟» فقَد ضَمَّنَهُ ، و مَن قالَ : «عَلامَ ؟» فقَد أخلى مِنهُ ، كائنٌ لا عَن حَدَثٍ ، مَوجودٌ لا عَن عَدَمٍ ، مَعَ كُلِّ شَيءٍ لا بِمُقارَنَةٍ ، و غَيرُ كُلِّ شَيءٍ لا بِمُزايَلَةٍ ، فاعِلٌ لا بِمَعنَى الحَرَكاتِ و الآلَةِ ، بَصيرٌ إذ لا مَنظورَ إلَيهِ مِن خَلقِهِ ، مُتَوحِّدٌ إذ لا سَكَنَ يَستَأنِسُ بِهِ و لا يَستَوحِشُ لِفَقدِهِ . ۲

2624

جامع صفات

۱۲۷۰۶.امام على عليه السلام :آغاز دين شناخت خداست و اوج شناخت او باور كردن و اعتراف به وجود اوست و كمال تصديق او يگانه دانستن اوست و كمال يگانه دانستنش، خالص داشتن اوست [از جسميت و عرضيّت و لوازم اين دو] و كمال خالص دانستن او نفى صفات از اوست؛ چرا كه هر صفتى گواه بر اين است كه با موصوف فرق مى كند و هر موصوفى گواه بر اين است كه با صفت متفاوت است. پس، هر كه خدا را وصف كند برايش قرين و همتا آورده است و هركه برايش قرين آورد، او را دو تا دانسته است و هركه او را دوگانه بداند برايش جزء قائل شده و هركه او را داراى جزء بداند وى را نشناخته است و هر كه او را نشناسد به او اشاره كند و هركه به او اشاره كند، محدودش[به حدّ و جهتى ]كرده است و هر كه برايش حد تعيين كند او را به شمار درآورده است و هر كه بگويد: «او در چيست؟» خدا را در جايى گنجانده است و هر كه بگويد: «او بر فراز چيست؟» جايى را از او تهى دانسته است. هستى دارد اما هستيش حادث نيست. وجود دارد اما از عدم برنيامده است. با هر چيزى هست اما نه به نحوى كه قرين او باشد و سواى هر چيزى است اما نه آن گونه كه از آن جدا و بر كنار باشد. فاعل است اما نه اين كه فعاليت كند و ابزارى به كار گيرد. بينا بوده پيش از آن كه آفريده اى باشد كه متعلق بينايى او واقع شود. يگانه و تنها بود آن گاه كه نه كسى و چيزى بود كه با آن خو گيرد يا از نبودش احساس تنهايى كند.

1.هذه الجملة ليست في غير واحد من النسخ المخطوطة العتيقة و لا في شرحَي ابن ميثم و ابن أبي الحديد ، و الظاهر أنّها زيادة من النسّاخ . (كما في هامش بحار الأنوار : ۷۷/۳۰۰) .

2.نهج البلاغة : الخطبة ۱ .


ميزان الحكمه ج 07
290

۱۲۷۰۴.الإمامُ الكاظمُ عليه السلامـ لَمّا سُئلَ عَنِ الإرادَةِ مِنَ اللّهِ و مِنَ المَخلوقِ ـ: الإرادَةُ مِنَ المَخلوقِ الضَّميرُ ، و ما يَبدو لَهُ بَعدَ ذلكَ مِنَ الفِعلِ ، و أمّا مِنَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ فإرادتُهُ إحداثُهُ لا غَيرَ ذلكَ ؛ لِأنَّهُ لا يُروِّي ، و لا يَهُمُّ ، و لا يَتَفَكَّرُ ، و هذِهِ الصِّفاتُ مَنفِيَّةٌ عَنهُ، و هِيَ مِن صِفاتِ الخَلقِ ، فإرادَةُ اللّهِ هِيَ الفِعلُ لا غَيرَ ذلكَ . ۱

۱۲۷۰۵.الإمامُ الرِّضا عليه السلام :المَشيئَةُ و الإرادَةُ مِن صِفاتِ الأفعالِ، فمَن زَعَمَ أنَّ اللّهَ تَعالى لَم يَزَلْ مُريدا شائيا فلَيسَ بِمُوَحِّدٍ . ۲

۱۲۷۰۴.امام كاظم عليه السلامـ در پاسخ به سؤال از اراده خدا و اراده مخلوق ـفرمود : اراده مخلوق آهنگ درونى او و عملى است كه در پى آن از او بروز مى كند، اما درباره خداوند عزّ و جلّ اراده، همان ايجاد و پديد آوردن اشياء است نه چيز ديگر؛ زيرا او نه درنگ و تأمّل مى كند، نه تصميم مى گيرد و نه مى انديشد. اين صفات در او نيست. اينها از صفات مخلوقاتند. پس، اراده خدا همان فعل اوست، نه چيز ديگر.

۱۲۷۰۵.امام رضا عليه السلام :مشيّت و اراده از صفات فعلند؛ بنا بر اين هر كس خيال كند كه خداوند متعال هميشه مريد و خواهنده بوده است موحّد نيست.

1.التوحيد : ۱۴۷/۱۷ .

2.التوحيد : ۳۳۸/۵.

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 07
    سایر پدیدآورندگان :
    شیخی، حمید رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 613338
صفحه از 575
پرینت  ارسال به