۱۲۷۰۷.عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الّذي بَطَنَ خَفِيّاتِ الاُمورِ ، و دَلَّتْ (ذَلَّت) عَلَيهِ أعلامُ الظُّهورِ ، و امتَنَعَ عَلى عَينِ البَصيرِ ، فَلا عَينُ مَن لَم يَرَهُ تُنكِرُهُ ، و لا قَلبُ مَن أثبَتَهُ يُبصِرُهُ ، سَبَقَ في العُلُوِّ فلا شَيءَ أعلى مِنهُ ، و قَرُبَ في الدُّنُوِّ فلا شَيءَ أقرَبُ مِنهُ ، فلا استِعلاؤهُ باعَدَهُ عَن شَيءٍ مِن خَلقِهِ ، و لا قُربُهُ ساواهُم في المَكانِ بِهِ ، لَم يُطلِعِ العُقولَ عَلى تَحديدِ صِفَتِهِ ، و لَم يَحجُبْها عَن واجِبِ مَعرِفَتِهِ ، فَهُوَ الّذي تَشهَدُ لَهُ أعلامُ الوُجودِ عَلى إقرارِ قَلبِ ذي الجُحودِ ، تَعالَى اللّهُ عَمّا يَقولُهُ المُشَبِّهونَ (المُشتَبِهونَ) بِهِ و الجاحِدونَ لَهُ عُلُوّا كَبيرا . ۱
۱۲۷۰۸.عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الّذي مَنَعَ الأوهامَ أن تَنالَ إلاّ وُجودَهُ ، و حَجَبَ العُقولَ أن تَتَخَيَّلَ ذاتَهُ ؛ لامتِناعِها مِنَ الشَّبَهِ و التَّشاكُلِ ، بَل هُوَ الّذي لا يَتَفاوَتُ في ذاتِهِ ، و لا يَتَبَعَّضُ بِتَجزِئَةِ العَدَدِ في كمالِهِ ، فارَقَ الأشياءَ لا على اختِلافِ الأماكِنِ ، و يَكونُ فيها لا عَلى وَجهِ المُمازَجَةِ ، و عَلِمَها لا بِأداةٍ لا يَكونُ العِلمُ إلاّ بِها ، و لَيسَ بَينَهُ و بَينَ مَعلومِهِ عِلمٌ غَيرُهُ بِهِ كانَ عالِما بِمَعلومِهِ ، إن قيلَ : كانَ ، فعَلى تَأويلِ أزَلِيَّةِ الوُجودِ ، و إن قيلَ : لَم يَزَلْ فَعَلى تَأويلِ نَفيِ العَدَمِ ۲ . ۳
۱۲۷۰۷.امام على عليه السلام :ستايش خدايى را كه از امور نهانى آگاه است و نشانه هاى آشكار بر هستى او گواهند و [ديدنش] بر ديدگان بيننده ممتنع است و از اين رو، نه چشم كسى كه او را نديده است انكارش مى كند و نه دل كسى كه وجودش را اثبات مى كند، او را مى بيند. در برترى و بلندى [بر همه چيز ]پيشى گرفت و چيزى برتر و بالاتر از او نيست و در نزديكى [بيش از هر چيزى ]نزديك است و نزديكتر از او چيزى نيست. نه برتريش او را از آفريدگانش دور ساخته و نه نزديكيش آنان را در رتبه هم مكان او قرار داده است. خردها را بر شناخت صفتش آگاه نساخته و در عين حال آنها را از [قدرت ]شناخت خود در حدّ لزوم محروم نكرده است؛ زيرا اوست كه نشانه هاى هستى برايش گواهى مى دهند كه [حتى] منكران او نيز در دل، به وجودش معترفند. خداوند بسى بالاتر از سخنانى است كه تشبيه كنندگان او به مخلوقات و منكران وجودش اظهار مى دارند.
۱۲۷۰۸.امام على عليه السلام :ستايش خدايى را كه وَهمها را از رسيدن به وجودش بازداشته و خردها را از تخيل ذاتش در پرده كرده است؛ زيرا كه ذات او را همانند و همشكلى نيست، بلكه او خدايى است كه ذاتش متفاوت نيست (بسيط الذات است). در كمالش تجزيه عددى راه ندارد. از اشياء جداست اما نه به نحو جدايى مكانى، و در اشياء است، امّا نه اين كه با آنها درآميخته باشد. به اشياء علم دارد اما نه با واسطه ابزار و اندامى كه علم [ديگر موجودات] جز به واسطه آن حاصل نمى شود. ميان او و دانسته اش جز خود او علمى وجود ندارد كه از طريق او به دانسته اش علم حاصل كند. اگر گفته شود: بوده است، به معناى ازلى بودن وجود اوست و اگر گفته شود: زوال نمى پذيرد، به معناى نفى عدم از اوست.