293
ميزان الحكمه ج 07

۱۲۷۰۹.عنه عليه السلام :ما وَحَّدَهُ مَن كَيَّفَهُ ، و لا حَقيقَتَهُ أصابَ مَن مَثَّلَهُ، و لا إيّاهُ عَنى مَن شَبَّهَهُ، و لا صَمَدَهُ مَن أشارَ إلَيهِ و تَوَهَّمَهُ ، كُلُّ مَعروفٍ بِنَفسِهِ مَصنوعٌ، و كُلُّ قائمٍ في سِواهُ مَعلولٌ، فاعِلٌ لا بِاضطِرابِ آلَةٍ، مُقَدِّرٌ لا بِجَولِ فِكرَةٍ ، غَنِيٌّ لا بِاستِفادَةٍ ، لا تَصحَبُهُ الأوقاتُ و لا تَرفِدُهُ الأدَواتُ .........
الّذي لا يَحولُ و لا يَزولُ ، و لا يَجوزُ عَلَيهِ الاُفولُ ......... لا تَنالُهُ الأوهامُ فتُقَدِّرَهُ ، و لا تَتَوَهَّمُهُ الفِطَنُ فتُصَوِّرَهُ ، و لا تُدرِكُهُ الحَواسُّ فتُحِسَّهُ ، و لا تَلمِسُهُ الأيدي فتَمَسَّهُ ، و لا يَتَغَيَّرُ بِحالٍ ، و لا يَتَبَدَّلُ في الأحوالِ ، و لا تُبليهِ اللَّيالي و الأيّامُ ، و لا يُغَـيِّرُهُ الضِّياءُ و الظَّلامُ ، و لا يُوصَفُ بِشَيءٍ مِنَ الأجزاءِ ، و لا بِالجَوارِحِ و الأعضاءِ ، و لا بِعَرَضٍ مِنَ الأعراضِ ، و لا بِالغَيرِيَّةِ و الأبعاضِ ......... و يُريدُ و لا يُضمِرُ ، يُحِبُّ و يَرضى مِن غَيرِ رِقَّةٍ ، و يُبغِضُ و يَغضَبُ مِن غَيرِ مَشَقَّةٍ . ۱

۱۲۷۰۹.امام على عليه السلام :كسى كه خدا را داراى چگونگى بداند، او را يگانه ندانسته است و كسى كه برايش مانند بتراشد، به حقيقت او ره نبرده است و كسى كه او را تشبيه [به چيزى ]كند، قصد او نكرده است و كسى كه به او اشاره كند و به وهمش در آورد، او را نطلبيده است [بلكه مشار اليه و موهوم او چيزى جز خداست]. هر آن چه به ذات خود شناخته شود، آفريده و مصنوع است و هر قائم به غير خويش، معلول است. او فاعل است، اما نه با استفاده از ابزار. مقدِّر (مدبّر) است، امّا نه از طريق به حركت در آوردن فكر و انديشه. بى نياز است، نه اين كه بى نيازى خود را از ديگرى كسب كرده باشد (بلكه غنى بالذات است). زمانها با او همراه نيستند و ابزارها او را يارى نمى رسانند .........
آن كه تغيير نمى پذيرد و از بين نمى رود و ناپديد شدن و افول در حق او روا نيست ......... وهمها به او نرسند تا در نتيجه برايش اندازه و مقدار تعيين كنند و انديشه هاى ژرف بين نتوانند او را در وهم خود بگنجانند، تا در نتيجه، صورتى [خيالى] از او به دست آورند و حواس به او دسترسى ندارند تا بتوانند او را حسّ كنند و دستها او را لمس نكنند تا در نتيجه، برايشان ملموس شود، به هيچ حالى تغيّر نپذيرد و حالات گوناگون به خود نگيرد، گذشت شبها و روزها او را فرسوده نكند و روشنايى و تاريكى تغييرش ندهد؛ نه به داشتن اجزاء وصف شود، نه به داشتن اندام و اعضاء، نه به عرضى از اعراض و نه به غيريّت و ابعاض ......... اراده مى كند، امّا نه اين كه قبلاً بينديشد و تصميم قلبى بگيرد. دوست مى دارد و خشنود مى شود، امّا نه اين كه با دلسوزى و رقّت قلبى همراه باشد و دشمن مى دارد و خشم مى گيرد، امّا نه اين كه با رنج و مشقّتى همراه باشد.

1.نهج البلاغة : الخطبة ۱۸۶ .


ميزان الحكمه ج 07
292

۱۲۷۰۷.عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الّذي بَطَنَ خَفِيّاتِ الاُمورِ ، و دَلَّتْ (ذَلَّت) عَلَيهِ أعلامُ الظُّهورِ ، و امتَنَعَ عَلى عَينِ البَصيرِ ، فَلا عَينُ مَن لَم يَرَهُ تُنكِرُهُ ، و لا قَلبُ مَن أثبَتَهُ يُبصِرُهُ ، سَبَقَ في العُلُوِّ فلا شَيءَ أعلى مِنهُ ، و قَرُبَ في الدُّنُوِّ فلا شَيءَ أقرَبُ مِنهُ ، فلا استِعلاؤهُ باعَدَهُ عَن شَيءٍ مِن خَلقِهِ ، و لا قُربُهُ ساواهُم في المَكانِ بِهِ ، لَم يُطلِعِ العُقولَ عَلى تَحديدِ صِفَتِهِ ، و لَم يَحجُبْها عَن واجِبِ مَعرِفَتِهِ ، فَهُوَ الّذي تَشهَدُ لَهُ أعلامُ الوُجودِ عَلى إقرارِ قَلبِ ذي الجُحودِ ، تَعالَى اللّهُ عَمّا يَقولُهُ المُشَبِّهونَ (المُشتَبِهونَ) بِهِ و الجاحِدونَ لَهُ عُلُوّا كَبيرا . ۱

۱۲۷۰۸.عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ الّذي مَنَعَ الأوهامَ أن تَنالَ إلاّ وُجودَهُ ، و حَجَبَ العُقولَ أن تَتَخَيَّلَ ذاتَهُ ؛ لامتِناعِها مِنَ الشَّبَهِ و التَّشاكُلِ ، بَل هُوَ الّذي لا يَتَفاوَتُ في ذاتِهِ ، و لا يَتَبَعَّضُ بِتَجزِئَةِ العَدَدِ في كمالِهِ ، فارَقَ الأشياءَ لا على اختِلافِ الأماكِنِ ، و يَكونُ فيها لا عَلى وَجهِ المُمازَجَةِ ، و عَلِمَها لا بِأداةٍ لا يَكونُ العِلمُ إلاّ بِها ، و لَيسَ بَينَهُ و بَينَ مَعلومِهِ عِلمٌ غَيرُهُ بِهِ كانَ عالِما بِمَعلومِهِ ، إن قيلَ : كانَ ، فعَلى تَأويلِ أزَلِيَّةِ الوُجودِ ، و إن قيلَ : لَم يَزَلْ فَعَلى تَأويلِ نَفيِ العَدَمِ ۲ . ۳

۱۲۷۰۷.امام على عليه السلام :ستايش خدايى را كه از امور نهانى آگاه است و نشانه هاى آشكار بر هستى او گواهند و [ديدنش] بر ديدگان بيننده ممتنع است و از اين رو، نه چشم كسى كه او را نديده است انكارش مى كند و نه دل كسى كه وجودش را اثبات مى كند، او را مى بيند. در برترى و بلندى [بر همه چيز ]پيشى گرفت و چيزى برتر و بالاتر از او نيست و در نزديكى [بيش از هر چيزى ]نزديك است و نزديكتر از او چيزى نيست. نه برتريش او را از آفريدگانش دور ساخته و نه نزديكيش آنان را در رتبه هم مكان او قرار داده است. خردها را بر شناخت صفتش آگاه نساخته و در عين حال آنها را از [قدرت ]شناخت خود در حدّ لزوم محروم نكرده است؛ زيرا اوست كه نشانه هاى هستى برايش گواهى مى دهند كه [حتى] منكران او نيز در دل، به وجودش معترفند. خداوند بسى بالاتر از سخنانى است كه تشبيه كنندگان او به مخلوقات و منكران وجودش اظهار مى دارند.

۱۲۷۰۸.امام على عليه السلام :ستايش خدايى را كه وَهمها را از رسيدن به وجودش بازداشته و خردها را از تخيل ذاتش در پرده كرده است؛ زيرا كه ذات او را همانند و همشكلى نيست، بلكه او خدايى است كه ذاتش متفاوت نيست (بسيط الذات است). در كمالش تجزيه عددى راه ندارد. از اشياء جداست اما نه به نحو جدايى مكانى، و در اشياء است، امّا نه اين كه با آنها درآميخته باشد. به اشياء علم دارد اما نه با واسطه ابزار و اندامى كه علم [ديگر موجودات] جز به واسطه آن حاصل نمى شود. ميان او و دانسته اش جز خود او علمى وجود ندارد كه از طريق او به دانسته اش علم حاصل كند. اگر گفته شود: بوده است، به معناى ازلى بودن وجود اوست و اگر گفته شود: زوال نمى پذيرد، به معناى نفى عدم از اوست.

1.نهج البلاغة : الخطبة ۴۹ .

2.الكافي : ۸/۱۸/ ۴ ، انظر تمام الحديث.

3.(انظر) بحار الأنوار : ۷۷ / ۳۸۱ .

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 07
    سایر پدیدآورندگان :
    شیخی، حمید رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 612665
صفحه از 575
پرینت  ارسال به