۱۳۲۴۰.عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ يُحِبُّ عَبدَهُ المُؤمِنَ الفَقيرَ المُتَعفِّفَ أبا العِيالِ . ۱
۱۳۲۴۱.عنه صلى الله عليه و آله :مَن طالَبَ حَقّا فلْيَطلُبْهُ في عَفافٍ وافٍ ، أو غَيرِ وافٍ . ۲
۱۳۲۴۲.عنه صلى الله عليه و آلهـ كانَ يَدعو ـ: اللّهُمَّ إنّي أسألُكَ الهُدى و التُّقى و العَفافَ و الغِنى . ۳
۱۳۲۴۳.عنه صلى الله عليه و آلهـ لَمّا نَفِدَ ما عِندَهُ إذ سألَهُ الأنصارُ فأعطاهُم ـ: ما يَكونُ عِندي مِن خَيرٍ فلَن أدَّخِرَهُ عَنكُم ، و مَن يَستَعفِفْ يُعِفَّهُ اللّهُ ، و مَن يَستَغنِ يُغنِهِ اللّهُ . ۴
۱۳۲۴۴.كتاب من لا يحضره الفقيه :كانَتِ امرَأةٌ عَلى عَهدِ داوودَ عليه السلام يأتيها رَجُلٌ يَستَكرِهُها عَلى نَفسِها ، فَألقى اللّهُ عزَّ و جلَّ في قَلبِها فقالَت لَهُ : إنَّكَ لا تَأتِيني مَرَّةً إلاّ و عِندَ أهلِكَ مَن يَأتيهِم ! قالَ : فذَهَبَ إلى أهلِه فوَجَدَ عِندَ أهلِهِ رَجُلاً، فأتى بِهِ داوودَ عليه السلام فقالَ: يا نَبِيَّ اللّهِ، اُتِيَ إلَيَّ ما لَم يُؤتَ إلى أحَدٍ ! قالَ : و ما ذاكَ ؟ قالَ : وَجَدتُ هذا الرَّجُلَ عِندَ أهلي ، فأوحَى اللّهُ تَعالى إلى داوودَ عليه السلام : قُلْ لَهُ : كما تَدينُ تُدانُ . ۵
۱۳۲۴۰.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند، بنده مؤمنِ تهيدستِ عفيفِ عيالوارِ خود را، دوست دارد.
۱۳۲۴۱.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه حقّى را مطالبه مى كند بايد آن را با عفّت و مناعت طبع مطالبه نمايد، عفت كامل يا ناقص. [هنگام مطالبه حقّ خود به گناه نيفتد].
۱۳۲۴۲.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ در اين دعا ـمى خواند : بار خدايا! من از تو راهنمايى و پرهيزگارى و عفّت و بى نيازى مسألت دارم.
۱۳۲۴۳.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ پس از آن كه هر چه را [از بيت المال] نزد آن حضرت بود به خواهش انصار به آنها داد و ديگر چيزى باقى نماند ـفرمود: آن چه از مال و دارايى نزد من باشد هرگز از شما مخفى و دريغ نمى دارم. هر كه پاكدامنى و مناعت جويد، خداوند او را پاكدامن و با مناعت گرداند و هر كه بى نيازى طلبد، خداوند بى نيازش گرداند.
۱۳۲۴۴.كتاب من لا يحضره الفقيه:در روزگار داوود عليه السلام زنى بود كه مردى نزد او مى رفت و به زور از وى كام مى گرفت. خداوند عزّ و جلّ در دل آن زن چنين افكند كه به آن مرد بگويد: هر بار كه تو نزد من مى آيى مردى هم به سراغ زن تو مى رود. آن مرد سراغ زن خود رفت، ديد مردى پيش اوست. او را نزد داوود عليه السلام آورد و گفت: اى پيامبر خدا! بلايى سرم آمده كه بر سر احدى نيامده است! داود عليه السلام فرمود: آن بلا چيست؟ مرد گفت: اين مرد را پيش زنم يافتم. پس، خداوند متعال به داوود عليه السلام وحى فرمود كه: به او بگو: از هر دست بدهى از همان دست پس مى گيرى.