۱۴۵۱۰.عنه عليه السلامـ لَمّا سُئلَ عَن قَولِه تَعالى :«وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ اُمَّةً وَسَطا ......... »ـ: نَحنُ الاُمَّةُ الوُسطى ، و نَحنُ شُهَداءُ اللّهِ عَلى خَلقِهِ و حُجَجُهُ في أرضِهِ . ۱
۱۴۵۱۱.عنه عليه السلامـ لَمّا سَألَهُ مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ و زُرارَةُ عَن عَرضِ الأعمالِ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ـ: ما فيهِ شَكٌّ ، ثُمَّ تَلا هذهِ الآيَةَ : «وَ قُلِ اعْمَلوا فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسولُهُ و المُؤمِنونَ» قالَ : إنَّ للّهِِ شُهَداءَ في أرضِهِ . ۲
۱۴۵۱۲.عنه عليه السلامـ لَمّا سُئلَ عَن قَولِهِ تَعالى :«وَ قُلِ اعْمَـلـوا فَسَيَـرَى اللّهُ عَمَلَكُـمْ وَ رَسـولُـهُ وَ المُؤمِنونَ»ـ: إيّانا عَنى. ۳
۱۴۵۱۳.عنه عليه السلامـ أيضا ـ: هُمُ الأئمَّةُ . ۴
۱۴۵۱۴.الأمالي للطوسي عن سعيدِ بنِ مسلمٍ عن داوودَ بنِ كثير الرَّقّي :كُنتُ جالسا عندَ أبي عَبد اللّهِ عليه السلام ، إذ قالَ مُبتَدِئا : يا داوودُ، لَقَد عُرِضَت عَلَيَّ أعمالُكُم يَومَ الخَميسِ ، فَرأيتُ فيما عُرِضَ عَليَّ مِن عَمَلِكَ صِلَتَكَ لاِبنِ عَمِّكَ فُلانٍ ، فسَرَّني ذلكَ ، إنّي عَلِمتُ صِلَتَكَ لَهُ أسرَعَ لِفَناءِ عُمرِهِ و قَطعِ أجَلِهِ . قالَ داوودُ : و كانَ لي ابنُ عَمٍّ مُعانِدا ناصِبا خَبيثا بَلَغَني عَنهُ و عَن عِيالِهِ سُوءُ حالٍ ، فصَكَكتُ لَهُ بِنَفَقَةٍ قَبلَ خُروجي إلى مَكَّةَ ، فلَمّا صِرتُ فِي المَدينَةِ أخبَرَني أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام بِذلكَ . ۵
۱۴۵۱۰.امام صادق عليه السلامـ در پاسخ به پرسش از آيه «اينچنين شما را امتّى ميانه قرار داديم ......... » ـفرمود : ما هستيم امّت ميانه و ماييم گواهان خدا بر خلقش و حجّتهاى او در زمينش.
۱۴۵۱۱.امام صادق عليه السلامـ وقتى كه محمّد بن مسلم و زراره از امام عليه السلام درباره عرضه اعمال بر پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال كردند ـفرمود : شكّى در آن نيست. سپس اين آيه را تلاوت كرد :«بگو : عمل كنيد، خدا و پيامبر او و مؤمنان اعمال شما را خواهند ديد». فرمود : راستى كه خداوند را در روى زمينش گواهانى است.
۱۴۵۱۲.امام صادق عليه السلامـ در پاسخ به سؤال از آيه «بگو : عمل كنيد، بزودى خدا و پيامبر او و مؤمنان عمل شما را مى بينند» ـفرمود : مقصود [از مؤمنان] ما هستيم.
۱۴۵۱۳.امام صادق عليه السلامـ درباره همين آيه ـفرمود : آنان ائمّه هستند.
۱۴۵۱۴.الأمالى للطوسى :سعيد بن مسلم بنقل از داوود بن كثير گفت : نزد امام صادق عليه السلام نشسته بودم كه حضرت بى مقدمه فرمود : اى داوود! روز پنجشنبه اعمال شما به من عرضه شد. در ميان كارهايى كه از تو به رؤيت من رسيد، كمكى بود كه به پسر عمويت، فلانى، كردى و من از اين كار خوشحال شدم. اين صله و كمك تو نابودى عمر او و كوتاه شدن اجلش را سرعت بخشيد. داوود مى گويد : پسر عمويى داشتم كه فردى معاند و دشمن اهل بيت و پليد بود. خبردار شدم كه او و خانواده اش در وضع مالى بدى به سر مى برند. لذا پيش از آن كه راهى مكّه شوم، مبلغى خرجى برايش حواله كردم. چون به مدينه رفتم، [حضرت ]ابو عبد اللّه (امام صادق عليه السلام ) مرا از اين كار خبر داد.