411
ميزان الحكمه ج 08

ميزان الحكمه ج 08
410

۱۵۰۴۲.الطبقات الكبرى عن إياس بن سَلمةَ عن أبيهِ :بارَزَ عَمِّي يَومَ خَيبَرَ مَرحبَ اليَهوديَّ فقالَ مَرحبٌ :

قد عَلِمَتْ خَيبَرُ أنّي مَرْحَبُ
شاكِي السِّلاحِ بَطَلٌ مُجَرَّبُ

إذا الحُروبُ أقبَلَت تَلَهَّبُ
فقالَ عَمِّي عامِرٌ :

قد عَلِمَتْ خَيبَرُ أنّي عامِرُ
شاكِ السِّلاحِ بَطَلٌ مُغامِرُ

فَاختَلَفا ضَربَتَينِ فوَقَعَ سيفُ مَرحَبٍ في تُرسِ عامِرٍ و ذَهَبَ عامرٌ يَسفُلُ لَهُ ، فَرَجَعَ السيفُ على ساقِهِ فَقَطَعَ أكحَلَهُ فكانت فيها نَفسُهُ ، قالَ سَلمةُ ابنُ الأكوَعِ : فلَقِيتُ ناسا مِن أصحابِ رسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فقالوا : بَطَلَ عَمَلُ عامِرٍ ، قَتَلَ نفسَهُ ! قالَ سَلمةُ : فَجِئتُ إلى رسولِ اللهِ صلى الله عليه و آله أبكِي ، فقلتُ : يا رسولَ اللّهِ ، أبَطَلَ عَملُ عامِرٍ؟ قالَ: و مَن قالَ ذاكَ ؟ قلتُ : اُناسٌ مِن أصحابِكَ ، قالَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : كَذَبَ مَن قالَ ذاكَ ، بَل لَهُ أجرُهُ مَرَّتَينِ . إنّهُ حِينَ خَرَجَ إلى خَيبَرَ جَعَلَ يَرجُزُ بأصحابِ رسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله و فيهِمُ النبيُّ يَسوقُ الرِّكابَ و هو يقولُ :

تَاللّهِ لولا اللّهُ ما اهتَدَينا
و ما تَصَدَّقنا و ما صَلَّينا

إنّ الذينَ كَفَرُوا عَلَينا
إذا أرادُوا فِتنَةً أَبَينا

و نَحنُ عن فَضلِكَ ما استَغنَينا
فَثَبِّتِ الأقدامَ إن لاقَينا

و أنزِلَنْ سَكِينَةً عَلَينا
فقالَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن هذا ؟ قالوا : عامِرٌ يا رسولَ اللّهِ . قالَ : غَفَرَ لكَ رَبُّكَ . قالَ : و ما استَغفَرَ لإِنسانٍ قَطُّ يَخُصُّهُ إلاّ استُشهِدَ،فلَمّا سَمِعَ ذلكَ عمرُ بنُ الخطّابِ قالَ : يا رسولَ اللّهِ ، لو ما مَتَّعتَنا بعامرٍ ! فَتَقَدَّمَ فَاستُشهِدَ ، قالَ سَلمةُ : ثُمّ إنَّ نبيَّ اللّهِ صلى الله عليه و آله أرسَلَني إلى عليٍّ فقالَ : لاَُعطِيَنَّ الرايَةَ اليومَ رَجُلاً يُحِبُّ اللّهَ و رسولَهُ و يُحِبُّهُ اللّهُ و رسولُهُ . قالَ : فَجِئتُ بهِ أقُودُهُ أرمَدَ فَبَصَقَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله في عَينَيهِ ثُمّ أعطاهُ الرايَةَ ، فَخَرَجَ مَرحَبٌ يَخطِرُ بِسَيفِهِ فقالَ :

قد عَلِمَتْ خَيبَرُ أنّي مَرْحَبُ
شاكِ السلاحِ بَطَلٌ مُجَرَّبُ

إذا الحروبُ أقبَلَتْ تَلَهَّبُ
فقالَ عليٌّ صلواتُ اللّهِ علَيهِ و بَرَكاتُهُ :

أَنا الذي سَمَّتني اُمِّي حَيدَرَه
كَلَيثِ غاباتٍ كَرِيهِ المَنظَرَه

أكِيلُهم بالصّاعِ كَيلَ السَّندَرَة۱
فَفَلَقَ رَأسَ مَرحَبٍ بالسيفِ ، و كانَ الفَتحُ على يَدَيهِ . ۲

۱۵۰۴۲.الطبقات الكبرىـ به نقل از اياس بن سلمه از پدرش ـ: در روز خيبر عمويم براى جنگ با مرحب يهودى به ميدان رفت. مرحب اين رجز را خواند :

خيبر مى داند كه من مرحب هستم
غرق در سلاحم و پهلوانى كار آزموده ام

آن گاه كه آتش جنگها شعله ور شود
عموى من عامر نيز چنين رجز خواند :

خيبر مى داند كه من عامر هستم
سرا پا مسلّحم و پهلوانى ماجرا جويم.

آن دو سپس دو ضربه ردّ و بدل كردند. شمشير مرحب در سپر عامر گير كرد و عامر از قسمت پايين بدن مرحب ضربه اى زد و شمشير به ساق پاى خود او برگشت و شاهرگ پايش را قطع كرد و بر اثر آن مُرد. سلمة بن اكوع مى گويد : من به عدّه اى از ياران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله برخوردم و آنان گفتند : كار عامر تباه گشت، خودش را كشت. سلمه مى گويد : من با چشم گريان، نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمدم و عرض كردم : اى پيامبر خدا! آيا كار عامر تباه شد؟ پيامبر فرمود : چه كسى اين حرف را زده است؟ عرض كردم : گروهى از ياران شما. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : دروغ گفته هر كه اين حرف را زده است. بلكه عامر دو پاداش دارد.
عامر در راه رفتن به خيبر براى ياران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كه پيامبر نيز در ميانشان بود، رجز مى خواند و سواران را به حركت وا مى داشت.او اين اشعار را مى خواند :

به خدا قسم، اگر خدا نبود ما هدايت نمى شديم
و زكات نمى داديم و نماز نمى خوانديم

كسانى كه ما را انكار كردند هرگاه بخواهند فتنه و آشوب به پا كنند
ما زير بار نمى رويم ما از فضل و عنايت تو بى نياز نيستيم

پس در هنگام رو يا رويى با دشمن
گامهايمان را استوار بدار و بر ما ثبات و آرامش فرو فرست.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : اين كيست؟ عرض كردند : عامر است اى پيامبر خدا. حضرت فرمود : پروردگارت تو را بيامرزاد. سلمه مى گويد : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هرگز براى كسى اختصاصاً طلب آمرزش نكرد مگر اين كه او به شهادت رسيد. عمر بن خطّاب چون اين سخن [پيامبر] را شنيد عرض كرد : اى پيامبر خدا! كاش [او را دعا نمى كردى و] ما را از وجود عامر بهره مند مى ساختى!عامر به ميدان جنگ رفت و شهيد شد. سلمه مى گويد : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله سپس مرا دنبال على عليه السلام فرستاد و فرمود : امروز اين پرچم را به مردى مى دهم كه خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست مى دارند. سلمه مى گويد : من نزد على رفتم و او را كه مبتلا به چشم درد بود، آوردم. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در چشمان على آب دهان گذاشت و آن گاه پرچم را به او سپرد.در اين هنگام مرحب بيرون آمد و در حالى كه شمشير خود را در هوا مى چرخاند گفت :

خيبر مى داند كه من مرحب هستم
غرق در سلاحم و پهلوانى كار آزموده ام

آن گاه كه آتش جنگها شعله ور شود.
على صلوات اللّه عليه و بركاته نيز فرمود :

من آنم كه مادرم مرا حيدر ناميد.
همچون شير بيشه ها وحشتناك و پر هيبتم

آنان را با پيمانه بزرگ كيل مى كنم.
پس، سر مرحب را با شمشير شكافت و فتح و پيروزى به دست او صورت گرفت . ۳

1.السَّندرة : ضرب من الكيل غُراف جُراف واسع . و السندر : مكيال معروف ، و في حديث عليّ عليه السلام : أكيلكم بالسيف كيل السندرة (لسان العرب : ۴/۳۸۲).

2.الطبقات الكبرى : ۲/۱۱۰ ، و كذا ذُكرت الأبيات في صحيح مسلم في كتاب الجهاد في حديث طويل ۳ / ۱۴۴۰ / ۱۸۰۷ .

3.الطبقات الكبرى : ۲ / ۱۱۰. اين ابيات همچنين در صحيح مسلم، كتاب الجهاد، باب غزوه ذى قرد و جز آن، در حديثى مفصّل تحت شماره ۱۸۰۷ ذكر شده است.

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 08
    سایر پدیدآورندگان :
    شیخی، حمید رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 559428
صفحه از 632
پرینت  ارسال به