547
ميزان الحكمه ج 08

۱۵۵۲۳.التشريف بالمنن عن قيس بن أبي حازمٍ :عن عائشةَ عنِ النبيِّ صلى الله عليه و آله أنّه قالَ لأزواجِهِ : أيَّتُكُنَّ التي تَنبَحُها كِلابُ الحَوأبِ ؟ ! فلمّا مَرَّت عائشةُ نَبَحَتِ الكِلابُ، فَسَألَت عنهُ فقِيلَ لها: هذا ماءُ الحَوأبِ، قالَت: ما أظُنُّني إلاّ راجِعَةً، قيلَ لها: يا اُمَّ المؤمنينَ، إنّما تُصلِحينَ بينَ الناسِ ! ۱

۱۵۵۲۴.كنز العمّال :إنّ النبيّ صلى الله عليه و آله لَقِيَهُما [ عليّا عليه السلام و الزُّبيرَ ]في سَقِيفَةِ بني ساعِدَةَ ، فقالَ : أ تُحِبُّهُ يا زبيرُ ؟ قالَ : و ما يَمنَعُني ؟! قالَ : فكيفَ بكَ إذا قاتَلتَهُ و أنتَ ظالِمٌ لَهُ ؟! ۲

۱۵۵۲۵.كنز العمّال عن حُذَيفة :علَيكُم بالفِئَةِ التي فيها ابنُ سُمَيَّةَ ؛ فإنّي سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يقول : تَقتُلُهُ الفِئةُ الباغِيَةُ . ۳

۱۵۵۲۶.كنز العمّال :قال الإمامُ عليٌّ عليه السلام للزُّبيرِ : نَشَدتُكَ بِاللّهِ ، هل تَعلَمُ أنّي كنتُ أنا و أنتَ في سَقيفَةِ بني فُلانٍ تُعالِجُني و اُعالِجُكَ ، فَمَرَّ بي رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فقالَ لي : كأنّكَ تُحِبُّهُ ؟ ! قلتُ : و ما يَمنَعُنِي ؟ قالَ : أما إنّهُ ليُقاتِلَنّكَ و هُو الظالِمُ . قالَ الزبيرُ : اللّهُمّ نَعَم ، ذَكَّرتَني ما قد نَسِيتُ ، فَوَلّى راجِعا . ۴

۱۵۵۲۳.التشريف بالمننـ به نقل از قيس بن ابى حازم ـ: از قول عايشه از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده كه آن حضرت به همسران خود فرمود : كدام يك از شما همان كسى است كه سگهاى حوأب بر او پارس مى كنند؟ هنگامى كه عايشه از اين مكان عبور كرد، سگها بر او پارس كردند. عايشه درباره نام اين محل پرسيد، گفتند : اين جا آبگاه حوأب است. عايشه گفت : به گمانم بايد برگردم. به او گفته شد : اى اُمّ المؤمنين! تو فقط براى اصلاح ميان مردم آمده اى [نه چيزى ديگر].

۱۵۵۲۴.كنز العمّال :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وقتى آن دو (على عليه السلام و زبير) را در سقيفه بنى ساعده ديد فرمود : آيا او را دوست دارى اى زبير؟ عرض كرد : چرا دوست نداشته باشم؟ پيامبر خدا فرمود : پس، چگونه اى آن گاه كه ظالمانه (به ناحقّ) با او بجنگى؟!

۱۵۵۲۵.كنز العمّالـ به نقل از حذيفه ـ: به [يارى ]گروهى كه فرزند سميّه (عمّار) در آن است بشتابيد؛ زيرا از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود : او را گروه سركش و ياغى به قتل مى رسانند.

۱۵۵۲۶.كنز العمّال :امام على عليه السلام به زبير فرمود : تو را به خدا، آيا يادت هست كه من و تو در سقيفه بنى فلان بوديم و با هم زور آزمايى مى كرديم و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر من گذشت و به من فرمود: گويا دوستش دارى! و من گفتم : چرا نه؟ و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : بدان كه او به ستم با تو خواهد جنگيد؟ زبير گفت: بله ، درست است. چيزى را كه فراموش كرده بودم، به يادم آوردى. پس، زبير بازگشت و رفت [و از ادامه جنگ دست كشيد].

1.التشريف بالمنن : ۷۶/۱۸.

2.كنز العمّال : ۳۱۶۵۱.

3.كنز العمّال: ۳۱۷۱۹ و الظاهر أنّ الأخبار في هذا المعنى متواترة ، فراجع كنز العمّال : ۱۱/۷۲۳ ـ ۷۲۸.

4.كنز العمّال : ۳۱۶۶۰.


ميزان الحكمه ج 08
546

۱۵۵۲۲.شرح نهج البلاغة :لمّا خَرَجَت عائشةُ و طَلحُةُ و الزُّبيرُ مِن مَكَّةَ إلَى البصرةِ ، طَرَقَت ماءَ الحَوأبِ ـ و هُو ماءٌ لِبَني عامِرِ بنِ صَعصَعَةَ ـ فَنَبَحَتهُمُ الكِلابُ ، فَنَفَرَت صِعابُ إبلِهِم ، فقالَ قائلٌ مِنهُم : لَعَنَ اللّهُ الحَوأبَ ، فما أكثَرَ كِلابَها ! فلمّا سَمِعَت عائشةُ ذِكرَ الحَوأبِ قالَت : أ هذا ماءُ الحَوأبِ ؟ قالوا : نَعَم ، فقالَت : رُدُّوني رُدُّوني ! فَسَألُوها ما شَأنُها ؟ ما بَدا لَها ؟ فقالت : إنّي سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يقولُ : كأنّي بِكِلابِ ماءٍ يُدعَى الحَوأبَ ، قد نَبَحَت بعضَ نِسائي ، ثُمّ قالَ لي : إيّاكِ يا حُمَيراءُ أن تَكُونِيها !
فقالَ لها الزبيرُ : مَهلاً يَرحَمُكِ اللّهُ ، فإنّا قد جُزنا ماءَ الحَوأبِ بفَراسِخَ كثيرَةٍ ! فقالت : أ عِندَكَ مَن يَشهَدُ بأنَّ هذهِ الكِلابَ النابِحَةَ ليسَت على ماءِ الحَوأبِ ؟ فَلَفَّقَ لها الزُّبيرُ و طَلحَةُ خَمسينَ أعرابيّا جَعَلا لهم جُعلاً ، فَحَلَفُوا لها و شَهِدُوا أنَّ هذا الماءَ ليسَ بماءِ الحَوأبِ ! فكانَت هذهِ أوَّلَ شَهادَةِ زُورٍ في الإسلامِ ، فَسارَت عائشةُ لِوَجهِها . ۱

۱۵۵۲۲.شرح نهج البلاغة :هنگامى كه عايشه و طلحه و زبير مكّه را به سوى بصره ترك كردند، در راه به آبگاه حوأب ـ كه آبگاهى است متعلّق به بنى عامر بن صعصعه ـ رسيدند. در آن جا سگها بر آنان پارس كردند و اشتران چموش رميدند. يكى از آنان گفت : لعنت خدا بر حوأب، چقدر سگ دارد! عايشه چون نام حوأب را شنيد، گفت : اين جا آبگاه حوأب است؟ گفتند : آرى. گفت : مرا برگردانيد،مرا برگردانيد. پرسيدند : چه شده است؟ چه اتفاقى افتاده است؟ گفت : از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود : گويى سگهاى آبگاهى به نام حوأب را مى بينم كه بر يكى از همسران من پارس مى كنند. آن گاه به من فرمود : زنهار اى حميرا كه تو آن زن باشى!
زبير به عايشه گفت: خدايت رحمت كند، آرام باش. ما از آبگاه حوأب فرسنگها گذشته ايم! عايشه گفت : آيا كسى را دارى كه شهادت دهد، اين سگهاى پارس كننده از آبگاه حوأب نيستند؟ زبير و طلحه پنجاه عرب باديه نشين را اجير كردند و آنها براى عايشه قسم خوردند و گواهى دادند كه اين آبگاه، آبگاه حوأب نيست! و اين نخستين گواهى دروغ در اسلام بود.
عايشه با شنيدن اين گواهى به راه خود ادامه داد.

1.شرح نهج البلاغة: ۹/۳۱۰.

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 08
    سایر پدیدآورندگان :
    شیخی، حمید رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 556013
صفحه از 632
پرینت  ارسال به