237
ميزان الحكمه ج 08

۱۴۵۶۵.عنه عليه السلام :أتى جَبرَئيلُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَأخَذَهُ فأخرَجَهُ إلَى البَقيعِ ، فَانتَهى بِهِ إلى قَبرٍ فصَوَّتَ بِصاحِبِهِ فقالَ : قُمْ بِإذنِ اللّهِ ، فخَرَجَ مِنهُ رَجُلٌ أبيَضُ الرَّأسِ و اللِّحيَةِ يَمسَحُ التُّرابَ عَن وَجهِهِ و هُوَ يَقولُ : «الحَمدُ للّهِِ و اللّهُ أكبَرُ» فقالَ جَبرَئيلُ : عُدْ بِإذنِ اللّهِ . ثمَّ انتَهى بِهِ إلى قَبرٍ آخَرَ فقالَ : قُمْ بِإذنِ اللّهِ ، فخَرَجَ مِنهُ رَجُلٌ مُسوَدُّ الوَجهِ و هُوَ يَقولُ : «يا حَسرَتاهُ ، يا ثُبوراهُ !» ثُمَّ قالَ لَهُ جَبرَئيلُ : عُدْ إلى ما كُنتَ بِإذنِ اللّهِ . فقالَ : يا مُحمَّدُ ، هكَذا يُحشَرونَ يَومَ القِيامَةِ ، و المُؤمِنونَ يَقولونَ هذا القَولَ ، و هؤلاءِ يَقولونَ ما تَرى ۱ . ۲

(انظر) المعاد: باب 2921 حديث 14552 ، 14553.

2929

اِقتِرابُ السّاعَةِ

الكتاب :

اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» . ۳

۱۴۵۶۵.امام صادق عليه السلام :جبرئيل نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و دست او را گرفت و در بقيع به سوى گورى برد. و صاحب آن را صدا زد و گفت :به اذن خدا برخيز. پس، مردى با سر و ريشى سپيد از گور بيرون آمد در حالى كه گرد و خاك از چهره خويش پاك مى كرد و مى گفت : «ستايش خدا را، خدا بزرگتر [از توصيف] است». جبرئيل به او گفت : به اذن خدا بازگرد. سپس آن حضرت را بر سر گور ديگرى برد و گفت: به اذن خدا برخيز. پس مردى سيه روى از ميان گور بيرون آمد در حالى كه مى گفت : «اى افسوس!هلاك شدم». جبرئيل به او نيز گفت : به اذن خدا برگرد. آن گاه گفت : اى محمّد! روز قيامت نيز اين چنين محشور مى شوند، در حالى كه مؤمنان آن سخن را مى گويند و اينان آن مى گويند كه ديدى . ۴

2929

نزديكى زمان قيامت

قرآن :

«زمان قيامت نزديك شد و ماه از هم شكافت».

1.بحار الأنوار : ۷/۳۹/۸ .

2.انظر كلام المجلسيّ رضوان اللّه تعالى عليه في «أنّ القول بالمعاد الجسمانيّ ممّا اتّفق عليه جميع الملّيّين ، و هو من ضروريّات الدين» . و ذلك في ج ۷/۴۷ ـ ۵۳ .

3.القمر : ۱.

4.بنگريد به بحث مجلسى ـ رضوان اللّه تعالى عليه ـ تحت عنوان «عقيده به معاد جسمانى از موضوعاتى است كه پيروان همه اديان بر آن اتفاق نظر دارند و از ضروريات دين مى باشد».


ميزان الحكمه ج 08
236

۱۴۵۶۴.عنه عليه السلامـ في قولهِ تعالى :«وَ إذْ قالَ إبْراهيمُ رَبِّ أرِني كَيْفَ تُحْيي المَوتى»ـ: رَأى جِيفَةً عَلى ساحِلِ البَحرِ نِصفُها فِي الماءِ و نِصفُها في البَرِّ ، تَجيءُ سِباعُ البَحرِ فتَأكُلُ ما فِي الماءِ ، ثُمَّ تَرجِعُ ، فيَشُدُّ بَعضُها عَلى بَعضٍ فيَأكُلُ بَعضُها بَعضا، و تَجيءُ سِباعُ البَرِّ فتَأكُلُ مِنها ، فيَشُدُّ بَعضُها عَلى بَعضٍ فيَأكُلُ بَعضُها بَعضا ، فعِندَ ذلكَ تَعَجَّبَ إبراهيمُ عليه السلام مما رَأى ، و قالَ : «رَبِّ أرِني كَيْفَ تُحْيي المَوتى» قالَ : كَيفَ تُخرِجُ ما تَناسَلَ الّتي أكَلَ بَعضُها بَعضا؟! «قالَ أ وَ لَمْ تُؤمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئنَّ قَلْبي» يَعني حَتّى أرى هذا كَما رَأيتُ الأشياءَ كُلَّها ، قالَ : «فَخُذْ أرْبَعَةً مِنَ الطَّيرِ ......... » . ۱

۱۴۵۶۴.امام صادق عليه السلامـ درباره آيه «و آن گاه كه ابراهيم گفت : پروردگار من! نشانم ده كه چگونه مردگان را زنده مى كنى» ـفرمود : ابراهيم عليه السلام مردارى را در ساحل دريا ديد كه نيمى از آن در آب است و نيم ديگرش در خشكى و جانوران دريايى مى آيند و از قسمتى كه در آب است مى خورند و مى روند و باز خودشان به جان هم مى افتند و يكديگر را مى خورند و حيوانات خشكى نيز مى آيند و قسمتى از آن مرده را مى خورند و سپس خودشان به جان هم مى افتند و يكديگر را مى خورند. ابراهيم از ديدن اين صحنه تعجّب كرد و گفت : «پروردگار من! به من نشان بده كه چگونه مردگان را زنده مى كنى؟». يعنى: چگونه كسى را كه طعمه اين حيوانات شده و آنها نيز يكديگر را خورده اند زنده مى كنى؟! خدا «گفت : مگر ايمان نياورده اى؟ گفت : چرا اما مى خواهم دلم آرام گيرد»؛يعنى مى خواهم همان گونه كه بقيّه چيزها را مى بينم اين مطلب (زنده شدن مردگان) را هم ببينم. خداوند فرمود : «چهار پرنده برگير ......... ».

1.الكافي : ۸/۳۰۵/۴۷۳.

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 08
    سایر پدیدآورندگان :
    شیخی، حمید رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 591382
صفحه از 632
پرینت  ارسال به