13
ميزان الحكمه ج 09

و أمّا الروايات الدالَّة علَى الأيّام السعيدة من الاسبوع و غيرها فالوجه فيها نظير ما تقدَّمت إليه الإشارة في الأخبار الدالّة على نحوستها من الوجه الأوّل ؛ فإنَّ في هذه الأخبار تعليل بركة ما عدَّه من الأيّام السعيدة بوقوع حوادث متبرّكة عظيمة في نظر الدِّين كولادة النبيِّ صلى الله عليه و آله و بعثته و كما ورد أنّه صلى الله عليه و آله دعا فقال : «اللّهُمَّ بارِكْ لاُِمّتِي في بُكورِها يَومَ سَبتِها و خَميسِها» ، و ما ورد أنّ اللّه ألان الحديد لداود عليه السلام يوم الثلاثاء ، و أنّ النبيَّ صلى الله عليه و آله كان يخرج للسفر يوم الجمعة ، و أنّ الأحد من أسماء اللّه تعالى .
فتبيَّن ممّا تقدَّم على طوله أنّ الأخبار الواردة في سعادة الأيّام و نحوستها لا تدلُّ على أزيد من ابتنائهما على حوادث مرتبطة بالدِّين توجب حُسنا و قُبحا بحسب الذوق الدينيّ أو بحسب تأثير النفوس . و أمّا اتِّصاف اليوم أو أيّ قطعة من الزمان بصفة المَيمَنة أو المَشأمة و اختصاصه بخواصّ تكوينيّة عن علل و أسباب طبيعيّة تكوينيّة فلا ، و ما كان من الأخبار ظاهرا في خلاف ذلك فإمّا محمول علَى التقيّة أو لا اعتماد عليه .
2 ـ في سعادة الكواكب و نحوستها و تأثير الأوضاع السماويّة في الحوادث الأرضيّة سعادة و نحوسة : الكلام في ذلك من حيث النظر العقليّ كالكلام في سعادة الأيّام و نحوستها ، فلا سبيل إلى إقامة البرهان على شيء من ذلك كسعادة الشمس و المشتري و قِران السَّعدَين و نحوسة المرِّيخ و قِران النَّحسَين و القمر في العَقرب .
نعم كان القدماء من منجِّمي الهند يَرَون للحوادث الأرضيّة ارتباطا بالأوضاع السماويّة مطلقا أعمَّ من أوضاع الثوابت و السيّارات ، و غيرهم يرى ذلك بين الحوادث و بين أوضاع السيّارات السَّبع دون الثوابت ، و أوردوا لأوضاعها المختلفة خواصَّ و آثارا تسمّى بأحكام النجوم ، يَرَون عند تحقُّق كلِّ وضع أن يُعقِب وقوع آثاره .

و اما رواياتى كه بر سعد بودن ايّامى از هفته و غير هفته دلالت دارد، توجيه آنها نيز نظير اولين توجيهى است كه درباره اخبار حاكى از نحس بودن ايّام بيان شد؛ زيرا در اين گونه روايات سعد بودن اين ايّام و خجسته بودن آنها را چنين تعليل كرده كه چون در فلان روز حادثه اى با بركت و از نظر دينى بسيار بزرگ و با اهميت رخ داده است، مانند ولادت و بعثت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله . مثلاً روايت شده كه خود آن حضرت دعا كرد و عرض كرد : بار خدايا! روز شنبه و پنج شنبه را، از همان صبح زود، براى امّتم مبارك و خجسته گردان. و نيز روايت شده كه خداوند، آهن را در روز سه شنبه براى داود نرم كرد و اين كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در روز جمعه به سفر مى رفت و اين كه احد (يكشنبه) يكى از نامهاى خداوند متعال است. بنا بر اين، از اين مقدمه طولانى اين معنا روشن مى شود كه اخبارى كه پيرامون سعد و نحس بودن روزها وارد شده، بيش از اين دلالت ندارد كه اين خجستگى و ناخجستگى به خاطر حوادثى دينى است كه بر حسب ذوق دينى يا بر حسب تأثير روانى، موجب خوبى و بدى كارى مى شود. اما اين كه خودِ آن روز يا آن قطعه از زمان، داراى خصوصيت ميمنت يا شومى باشد و علل و عواملى طبيعى در آنها باشد كه موجب اين خجستگى و نا خجستگى شده باشد، چنين امرى از روايات برنمى آيد و رواياتى كه گوياى خلاف اين مطلب باشند يا [اگر معتبر باشد] از باب تقيّه است و يا معتبر و قابل اعتماد نيستند.
2 ـ در باب سعد و نحس بودن ستارگان و تأثير اوضاع كواكب آسمانى در خجستگى و نا خجستگى حوادث زمينى. در اين باره از ديدگاه عقلى همان را مى توان گفت كه درباره سعد و نحس بودن روزها گفتيم؛ زيرا در اين جا نيز راهى براى اقامه برهان بر اثبات و نفى اين امر، مانند سعد بودن خورشيد و مشترى و قِران سعدين و نيز نحوست مريخ و قِران نحسين و قمر در عقرب نداريم.البته منجّمان قديم هند معتقد بودند كه حوادث زمينى با مطلق اوضاع سماوى، اعم از اوضاع ثوابت و سيّارات، ارتباط دارند و منجّمان غير هندى اين رابطه را فقط با سيّارات هفتگانه قائل بودند، نه ستارگان. آنان براى اوضاع گوناگون سماوى خواص و آثارى برشمرده كه به آنها احكام نجوم مى گويند. به نظر آنان هر يك از آن اوضاع پيش آيد، در زمين آثار و خواص خود را نشان مى دهد و تأثير مى گذارد.


ميزان الحكمه ج 09
12

و في معناها ما في تحف العقول : قال الحسين في المصدر (تحف العقول : 482) : الحسن بن مسعود .
ابن مسعود : «دَخَلتُ على أبِي الحسنِ عليِّ بنِ محمّدٍ عليه السلام و قد نُكِبَت إصبَعي و تَلقّانِي راكِبٌ و صَدَمَ كتفِي ، و دخلتُ في زَحمَةٍ فَخَرَقُوا عليَّ بعضَ ثيابِي ، فقلتُ : كَفانِي اللّهُ شَرَّكَ مِن يومٍ فما أيشَمَكَ ! فقال عليه السلام لي : يا حسنُ، هذا و أنتَ تَغشانا تَرمي بذنبِكَ مَن لا ذنبَ له ؟! قالَ الحسنُ : فَأثابَ إليَّ عَقلِي و تَبَيَّنتُ خَطاي ، فقلتُ : يا مولايَ أستَغفِرُ اللّهَ ، فقالَ : يا حسنُ ، ما ذَنبُ الأيّامِ حتّى صِرتُم تَتَشاءَمُونَ بها إذا جُوزِيتُم بأعمالِكُم فيها ؟! قال الحسنُ : أنا أستَغفِرُ اللّهَ أبَدا ، و هي تَوبَتي يا بنَ رسولِ اللّهِ . قالَ : ما ينَفَعُكُم ، و لكنَّ اللّهَ يُعاقِبُكم بذَمِّها على ما لا ذَمَّ علَيها فيهِ ، أ ما عَلِمتَ يا حسنُ أنَّ اللّهَ هُو المُثيبُ و المُعاقِبُ و المُجازِي بالأعمالِ عاجِلاً و آجِلاً ؟! قلتُ : بلى يا مولايَ ، قالَ : لا تَعُدَّ و لا تَجعَلْ للأيّامِ صُنعا في حُكمِ اللّهِ ، قالَ الحسنُ : بلى يا مولايَ» .
و الروايات السابقة ـ و لها نظائر في معناها ـ يستفاد منها أنَّ المِلاك في نحوسة هذه الأيّام النَّحسات هو تطيُّر عامّة الناس بها ، و للتطيُّر تأثير نفسانيّ كما سيأتي ، و هذه الروايات تعالج نحوستها التي تأتيها من قبل الطيرة بصرف النفس عن الطيرة إن قوي الإنسان على ذلك ، و بالالتجاء إلَى اللّه سبحانه و الاعتصام به بقرآن يتلوه أو دعاءٍ يدعو به إن لم يَقوَ عليه بنفسه .
و حَمَل بعضُهم هذه الروايات المسلّمة لنحوسة بعض الأيّام علَى التقيَّة ، و ليس بذاك البعيد ؛ فإنّ التشاؤم و التفاؤل بالأزمنة و الأمكنة و الأوضاع و الأحوال من خصائص العامّة يوجد منه عندهم شيء كثير عند الاُمم و الطوائف المختلفة على تشتُّتهم و تفرُّقهم منذ القديم إلى يومنا ، و كان بين الناس حتّى خواصِّهم في الصدر الأوَّل في ذلك روايات دائرة يُسنِدونها إلَى النبيِّ صلى الله عليه و آله لا يَسَعُ لأحد أن يردَّها كما في كتاب المسلسلات بإسناده عن الفضل بن الربيع قال : «كنتُ يَوما مَع مَولايَ المأمونِ فَأرَدنا الخُروجَ يومَ الأربعاءِ ، فقالَ المأمونُ : يومٌ مَكروهٌ سَمِعتُ أبي الرشيدَ يقولُ : سَمِعتُ المهديَّ يقولُ : سَمِعتُ المنصورَ يقولُ : سَمِعتُ أبي محمّدَ بنَ عليٍّ يقولُ : سمعتُ أبي عليّا يقولُ : سمعتُ أبي عبد اللّهِ بنَ عبّاسٍ يقولُ : سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يقولُ : إنَّ آخِرَ الأربعاءِ في الشَّهرِ يَومُ نحسٍ مُستمِرٍّ» .

در تحف العقول نيز روايتى به همين معنا آمده است. حسين بن مسعود گويد : [روزى] به حضور ابو الحسن امام هادى عليه السلام شرفياب شدم. در آن روز هم انگشتم خراش برداشت و هم سواره اى از كنارم گذشت و به من خورد و شانه ام صدمه ديد و هم از ميان جمعيتى گذشتم و قسمتى از لباسم پاره شد. گفتم : خدا مرا از شرّت نگه دارد، چه روز شومى هستى. حضرت به من فرمود : اى حسن! تو هم كه با ما رفت و آمد دارى، گناهت را به گردن كسى مى اندازى كه گناهى ندارد؟ حضرت با اين گفتارِ خود مرا به سر عقل آورد و فهميدم كه اشتباه كرده ام. عرض كردم : مولاى من! از خدا آمرزش مى خواهم. فرمود: اى حسن! روزها را چه گناهى است كه وقتى به سزاى اعمالتان مى رسيد، آنها را شوم مى خوانيد؟ حسن گفت : يا بن رسول اللّه ! براى هميشه از خدا آمرزش مى طلبم و توبه مى كنم. حضرت فرمود : فايده اى ندارد؛ بلكه خداوند به سبب اين كه روزها را به خاطر جرمى كه نكرده اند نكوهش مى كنيد، مجازاتتان مى كند. اى حسن! مگر نمى دانى كه اين خداست كه در برابر اعمال در دنيا و آخرت پاداش مى دهد و كيفر مى رساند و مجازات مى كند؟ عرض كردم : چرا، اى مولاى من! فرمود : تجاوز مكن و براى ايّام هيچ تأثير و دخالتى در حكمِ خداوند قائل مشو. حسن گفت : چشم، مولاى من!
از اين روايات ـ كه نظير آنها روايات ديگرى به همين معنا نيز هست ـ استفاده مى شود كه ملاك نحس بودن اين روزهاى نحس، صرفا فال بد زدن اين روزها از سوى مردم است. فال بد زدن هم، همچنان كه خواهيم گفت، تأثير روانى دارد و اين روايات بر آن است تا تأثير روانى نحوست اين ايّام را، كه ناشى از فال بد زدن خودِ مردم است، از نفْس انسان دور كند، حال يا از طريق قدرتِ روحى شخص و يا اگر چنين قدرت روحى ندارد از طريق قرائتِ بخشى از قرآن يا خواندن دعايى كه به خداوند سبحان پناه برد [و آرامش خاطر پيدا كند].
بعضى علما آن رواياتى را كه نحوست برخى روزها را مسلّم گرفته، حمل بر تقيّه كرده اند كه بعيد هم نيست چنين باشد؛ زيرا فال بد و فال خوب زدنِ به زمانها و مكانها و اوضاع و احوال ، از خصايص عوام است و مقدار زيادى از اين گونه اعتقادات از دير باز تا كنون در ميان اقوام و ملل گوناگون بوده و هست. در ميان مردم حتى در بين خواص آنها، در صدر اوّل اسلام رواياتى در اين باره بوده كه آنها را به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نسبت مى دادند و هيچ كس هم جرأت نداشت آنها را ردّ كند. مثلاً در كتاب مسلسلات، به سندش از فضل بن ربيع روايت كرده كه گفت : روزى با مولايم مأمون بودم و روز چهار شنبه خواستيم به سفر برويم. مأمون گفت : امروز سفر كردن مكروه و ناخوشايند است؛ چون از پدرم رشيد شنيدم كه مى گفت: از مهدى شنيدم كه مى گفت : از منصور شنيدم مى گفت : از پدرم محمّد بن على شنيدم مى گفت : از پدرم على شنيدم مى گفت : از پدرم عبد اللّه بن عباس شنيدم مى گفت : از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود : آخرين چهار شنبه ماه، روزى هميشه نحس است.

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 09
    سایر پدیدآورندگان :
    شیخی، حمید رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 530369
صفحه از 612
پرینت  ارسال به