15
ميزان الحكمه ج 09

و في بحار الأنوار عن النوادر بإسناده عن حُمرانَ عن أبي عبد اللّه عليه السلام قال : «مَن سافَرَ أو تَزَوَّجَ و القَمَرُ في العَقرَبِ لَم يَرَ الحُسنى ......... » الخبر .
و في كتاب النجوم لابن طاووس عن عليٍّ عليه السلام : «يُكرَهُ أن يُسافِرَ الرجُلُ في مَحاقِ الشهرِ ، و إذا كانَ القَمَرُ في العَقرَبِ» .
و يمكن حمل أمثال هذه الروايات علَى التقيّة على ما قيل ، أو على مقارنة الطيرة العامّة كما ربّما يشعر به ما في عدّة من الروايات من الأمر بالصدقة لدفع النحوسة ، كما في نوادر الراونديِّ بإسناده عن موسَى بن جعفر عن أبيه عن جدِّه في حديث : «إذا أصبَحتَ فَتَصَدَّقْ بصَدَقةٍ تُذهِب عنكَ نَحسَ ذلكَ اليَومِ ، و إذا أمسَيتَ فَتَصَدَّقْ بصَدَقةٍ تُذهِب عنكَ نَحسَ تلكَ الليلةِ ......... » الخبر ، و يمكن أن يكون ذلك لارتباط خاصٍّ بين الوضع السماويِّ و الحادثة الأرضيَّة بنحو الاقتِضاء .
و منها : ما يدلُّ على تكذيب تأثيرات النجوم في الحوادث و النهي الشديد عن الاعتقاد بها و الاشتغال بعلمها ، كما في نهج البلاغة : «المُنَجِّمُ كالكاهِنِ ، و الكاهِنُ كالسّاحِرِ ، و السّاحِرُ كالكافِرِ ، و الكافِرُ في النارِ» . و يظهر من أخبار اُخرُ تُصدِّقها و تُجوِّزُ النظرَ فيها أنَّ النهي عن الاشتغال بها و البناء عليها إنّما هو فيما اعتقد لها استقلال في التأثير لتأديته إلَى الشِّرك كما تقدَّم .
و منها : ما يدلُّ على كونه حقّا في نفسه غير أنّ قليله لا يَنفعُ و كثيره لا يُدرَك ، كما في الكافي بإسناده عن عبد الرحمن بن سيّابة قال : «قلتُ لأبي عبدِ اللّهِ عليه السلام : جُعِلتُ فِداكَ ، إنّ الناسَ يقولونَ : إنّ النُّجومَ لا يَحِلُّ النَّظرُ فيها و هو يُعجِبُني ، فإن كانَت تُضِرُّ بِدِينِي فلا حاجَةَ لي في شيءٍ يُضِرُّ بدِيني ، و إن كانَت لا تُضِرُّ بدِينِي فوَ اللّهِ إنّي لَأشتَهيها و أشتَهِي النَّظَرَ فيها ، فقالَ : ليسَ كما يقولونَ لا يُضِرُّ بدِينِكَ ، ثُمّ قالَ : إنّكُم تَنظُرُونَ في شيءٍ مِنها كثيرُهُ لا يُدرَكُ و قَليلُهُ لا يُنتَفَعُ به ......... » الخبر .
و في بحار الأنوار عن كتاب النجوم لابن طاووس عن معاوية بن حكيم عن محمّد بن زياد عن محمّد بن يحيى الخثعميِّ قال : «سألتُ أبا عبدِ اللّهِ عليه السلام عنِ النُّجومِ : حَقٌّ هي ؟ قالَ لي : نَعَم، فقلتُ لَهُ : و في الأرضِ مَن يَعلَمُها ؟ قالَ : نَعَم و في الأرضِ مَن يَعلَمُها» و في عدَّة من الروايات : «ما يَعلَمُها إلاّ أهلُ بيتٍ مِن الهندِ و أهلُ بيتٍ من العَرَبِ» ، و في بعضها : «من قريشٍ» .

در بحار الأنوار از نوادر و او به سند خود از حمران از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود : كسى كه هنگام قمر در عقرب مسافرت يا ازدواج كند، خوبى و خوشى نمى بيند .........
در كتاب نجوم ابن طاووس از على عليه السلام روايت شده است كه فرمود : مسافرت كردن در هر ماه وقتى كه قمر در محاق يا قمر در عقرب است، مكروه است.
به قولى مى توان اين روايات را حمل بر تقيّه كرد، يا حمل بر تقارن اين اوقات با فال بد زدن عمومى دانست. همچنان كه دسته اى از روايات نيز گوياى آن است؛ چون در آنها دستور داده شده است كه براى دفع نحوست، صدقه پرداخت شود. مثلاً در نوادر راوندى (النوادر : 228 / 466) به سندش از موسى بن جعفر از پدر بزرگوارش از جدّش نقل كرده كه در حديثى فرمود: در هر صبحگاه صدقه اى بده، تا نحوست آن روز از تو برطرف شود و در هر شامگاه صدقه اى بده تا شومى آن شب از تو دور گردد.
امكان هم دارد كه اين امر به خاطر ارتباط خاصّى باشد كه ميان وضع آسمان و رخداد زمينى است، اما ارتباط به نحو اقتضا [نه به نحو علّيت].
دسته دوم از اين روايات، تأثيرات ستارگان در حوادث را انكار و تكذيب كرده و از اعتقاد به اين امر و اشتغال به علم نجوم بشدّت نهى نموده اند. مثلاً در نهج البلاغه آمده است : منجم مانند كاهن است و كاهن همچون ساحر و ساحر همانند كافر و كافر در آتش است.
از اخبار ديگرى كه اين تأثيرات را درست دانسته و پرداختن به نجوم را تجويز كرده اند، برمى آيد كه نهى از اشتغال به اين علم و تكيه كردن به آن به خاطر اين است كه اگر كسى براى تأثير آنها استقلال عمل قائل باشد،، در نتيجه اين باور كارش به شرك مى انجامد.
دسته سوم رواياتى است كه نشان مى دهد نجوم و تأثير كواكب در اوضاع زمينى فى نفسه واقعيت دارد، اما چيزى كه هست اندكِ از اين علم، سودمند نيست و زيادش هم دست يافتنى نمى باشد. مثلاً در كافى به سندش از عبد الرحمن بن سيّابه روايت كرده است كه گفت : به امام صادق عليه السلام عرض كردم : فدايت شوم، مردم مى گويند كه پرداختن به علم نجوم جايز نيست و من از اين علم خوشم مى آيد. بنا بر اين، اگر به دينم ضرر مى زند، من به چيزى كه براى دينم زيانمند باشد هرگز نيازى ندارم و اگر به دينم ضرر نمى زند، به خدا كه من به اين علم علاقه مندم و تحصيل آن را دوست دارم. حضرت فرمود : اين طور كه مردم مى گويند، نيست.نجوم، ضررى به دينت نمى زند. سپس فرمود : شما به علمى مى پردازيد، كه بسيار آن حاصل نمى شود و اندكش هم به كار نمى آيد و سودى نمى رساند .........
در بحار الأنوار از كتاب نجوم ابن طاووس از معاوية بن حكيم از محمّد بن زياد از محمّد بن يحيى خثعمى روايت شده است كه گفت : از امام صادق عليه السلام پرسيدم كه آيا نجوم راست است و حقيقت دارد؟ فرمود : آرى. عرض كردم : آيا در روى زمين كسى هست كه اين علم را بداند؟ فرمود : آرى، در روى زمين كسى هست كه آن را بداند. در دسته اى از روايات آمده است : از اين علم كسى اطّلاع ندارد، مگر يك خانواده هندى و يك خانواده عرب. در بعضى روايات آمده است : خانواده اى از قريش.


ميزان الحكمه ج 09
14

و القوم بين قائل بأنَّ الأجرام الكوكبيّة موجودات ذوات نفوس حيّة مُريدة تفعل أفاعيلها بالعلّية الفاعليَّة ، و قائل بأنّها أجرام غير ذات نفس تؤثِّر أثرها بالعلّية الفاعليّة ، أو هي معدّات لفعله تعالى و هو الفاعل للحوادث ، أو أنّ الكواكب و أوضاعها علامات للحوادث من غير فاعليّة و لا إعداد ، أو أنّه لا شيء من هذه الارتباطات بينها و بين الحوادث حتّى على نحو العلاميّة و إنّما جرت عادة اللّه على أن يُحدث حادثة كذا عند وضع سماويٍّ كذا .
و شيء من هذه الأحكام ليس بدائميّ مطَّرد بحيث يلزم حكم كذا وضعا كذا فربّما تَصدُق و ربّما تَكذب ، لكنّ الذي بَلَغنا من عجائب القصص و الحكايات في استخراجاتهم يعطي أنّ بين الأوضاع السماويّة و الحوادث الأرضيّة ارتباطا ما ، إلاّ أنّه في الجملة لا بالجملة ، كما أنّ بعض الروايات الواردة عن أئمّة أهل البيت عليهم السلام يصدِّق ذلك كذلك .
و على هذا لا يمكن الحكم البتِّي بكون كوكب كذا أو وضع كذا سعدا أو نحسا ، و أمّا أصل ارتباط الحوادث و الأوضاع السماويّة و الأرضيّة بعضها ببعض فليس في وسع الباحث الناقد إنكار ذلك .
و أمّا القول بكون الكواكب أو الأوضاع السماويّة ذوات تأثير فيما دونها ـ سواء قيل بكونها ذوات نفوس ناطقة أو لم يُقَل ـ فليس ممّا يخالف شيئا من ضروريّات الدِّين ، إلاّ أن يقال بكونها خالقة مُوجِدة لما دونها من غير أن ينتهي ذلك إليه تعالى فيكون شِركا ، لكنَّه لا قائل به حتّى من وثنيّة الصابئة التي تعبد الكواكب ، أو أن يقال بكونها مدبِّرة للنظام الكونيِّ مستقلّة في التدبير فيكون ربوبيّة تستعقب المعبوديّة ، فيكون شركا كما عليه الصابئة عبدة الكواكب .
و أمّا الروايات الواردة في تأثير النجوم سعدا و نحسا و تصديقا و تكذيبا فهي كثيرة جدّا على أقسام :
منها : ما يدلُّ بظاهره على تسليم السعادة و النحوسة فيها ، كما في الرسالة الذهبيَّة عن الرِّضا عليه السلام : اعلم أنَّ جماعهنَّ و القَمر في برج الحَمَل أو الدَّلو من البروج أفضل ، و خير من ذلك أن يكون في برج الثور لكونه شرف القمر .

اين منجّمان درباره ستارگان اختلاف نظر دارند. بعضى معتقدند كه اجرام سماوى ، موجوداتى هستند داراى نفْس و زنده و داراى اراده و تأثيرات خود را به عنوان علّت فاعلى مى گذارند. بعضى هم معتقدند كه اين اجرام داراى نفْس نيستند ولى در عين حال تأثير خود را به عنوان علت فاعلى مى گذارند. به نظر برخى نيز آنها زمينه ساز تأثير و فعل خداوند متعال هستند و اين خداست كه پديد آورنده حوادث است. به عقيده عدّه اى هم كواكب و اوضاع آنها ، نشانه هايى از بروز حوادث هستند و نه علّت فاعلى هستند و نه علّت اعدادى و زمينه ساز. به باور برخى هيچ ارتباطى ميان اين كواكب و اوضاع سماوى با حوادث زمينى نيست، حتى به نحو علامت و نشانه. بلكه عادت خدا بر اين جارى شده كه فلان حادثه زمينى را مقارن با فلان وضع آسمانى پديد آورد. هيچ يك از اين احكام و اتفاقات هم هميشگى و عمومى نيستند، به طورى كه بتوان گفت: فلان حكم و حادثه با فلان وضعِ آسمانى ملازمت دارد؛ زيرا گاهى اين قضاوتها درست از آب در مى آيند و گاهى هم نادرست.اما حكايتها و داستانهاى عجيب و شگفت آورى كه از استخراجات اين منجّمان به ما رسيده، نشان مى دهد كه ميان اوضاع آسمانى و رخدادهاى زمينى نوعى ارتباط وجود دارد. اما اين ارتباط فى الجمله وجود دارد نه به طور كلّى و عمومى. همچنان كه پاره اى روايات وارد شده از ائمه اهل بيت عليهم السلام نيز اين مقدار ارتباط را تصديق كرده است.
بنا بر اين، نمى توان حكم قطعى كرد كه فلان ستاره يا فلان وضع آسمانى، سعد است يا نحس. اما اصل ارتباطِ رخدادها و اوضاع آسمانى و زمينى با يكديگر، چيزى نيست كه پژوهشگر نكته سنج بتواند آن را انكار كند.
عقيده به اين كه كواكب يا اوضاع آسمانى ـ خواه آنها را داراى نفوسِ ناطقه بدانيم يا ندانيم ـ در كُرات و مجموعه زيرين خود تأثير دارند، مخالفتى با ضروريات دين ندارد مگر اين كه كسى آنها را آفريننده و پديد آورنده حوادث زمينى بداند و اين سررشته را به خدا نرساند، كه اين صورت شرك است. ليكن هيچ كس، حتى صائبيانِ ستاره پرست، چنين حرفى نزده اند. يا اين كه گفته شود: اين كواكب و اوضاع سماوى مدبّر نظام هستى مى باشند و در كار تدبير استقلال عمل دارند و اين ربوبيّتى است كه پيامدش معبوديت آنهاست و اين شرك است. چنان كه صائبيانِ ستاره پرست چنين عقيده اى دارند.
رواياتى كه درباره تأثير يا عدم تأثير ستارگان در سعد و نحس بودن وارد شده بسيار زياد است و به چند نوع تقسيم مى شوند :
بعضى از آنها ظاهرا مسئله سعد و نحس بودن ستارگان و اوضاع سماوى را پذيرفته اند. مثلاً در رساله ذهبيّه از امام رضا عليه السلام نقل شده است كه فرمود : بدان كه نزديكى كردن با زنان در زمانى كه قمر در برج حمل يا برج دلو باشد، بهتر است و بهتر از اين زمان وقتى است كه قمر در برج ثور باشد؛ زيرا اين هنگام شرف قمر است.

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 09
    سایر پدیدآورندگان :
    شیخی، حمید رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 529936
صفحه از 612
پرینت  ارسال به