279
ميزان الحكمه ج 09

ولاية الكعبة :

كانت الولاية على الكعبة لإسماعيل ثمّ لولده من بعده ، حتّى تغلّبت عليهم جُرهُم فقبضوا بولايتها ، ثمّ ملكتها العماليق ، وهم طائفة من بني كركر بعد حروب وقعت بينهم ، و قد كانوا ينزلون أسفل مكّة كما أنّ جُرهُم كانت تنزل أعلى مكّة ، و فيهم ملوكهم .
ثم كانت الدائرة لجُرهم على العماليق ، فعادت الولاية إليهم ، فتولّوها نحوا من ثلاثمائة سنة ، و زادوا في بناء البيت و رفعته على ما كان في بناء إبراهيم .
ثمّ لمّا نشأت ولد إسماعيل و كثروا و صاروا ذوي قوّة و مَنَعة و ضاقت بهم الدار حاربوا جُرهُم فغلبوهم و أخرجوهم من مكّة . و مقدّم الإسماعيليّين يومئذ عمرو بن لحيّ ، و هو كبير خُزاعة ، فاستولى على مكّة و تولّى أمر البيت ، و هو الذي وضع الأصنام على الكعبة و دعا الناس إلى عبادتها . و أوّل صنم وضعه عليها هو «هُبَل» ، حمله معه من الشام إلى مكّة و وضعه عليها ، ثمّ أتبعه بغيره ، حتّى كثرت و شاعت عبادتها بين العرب ، و هُجِرَت الحنيفية .
و في ذلك يقول شحنة بن خلف الجُرهُميّ يُخاطب عمرو بنَ لُحَيّ :

يا عَمرُو إنَّكَ قد أَحدَثتَ آلِهَةً
شَتّى بمكَّةَ حولَ البيتِ أَنصابا

و كانَ للبيتِ رَبٌّ واحدٌ أَبَدا
فقد جَعَلتَ لَهُ في الناسِ أربابا

لَتَعْرِفَنَّ بأَنَّ اللّهَ في مَهَلٍ
سَيَصْطَفِي دونَكُم لِلبَيتِ حُجّابا

و كانت الولاية في خُزاعة إلى زمن حليل الخُزاعيّ ، فجعلها حليل من بعده لابنته و كانت تحت قُصيّ بن كلاب ، و جعل فتح الباب و غلقها لرجل من خزاعة يسمّى أبا غبشان الخُزاعيّ ، فباعه أبو غبشان من قصيّ بن كلاب ببعير و زقّ خمر ، و في ذلك يُضرَب المثل السائر «أخسَرُ مِن صفقةِ أبي غبشان» .
فانتقلت الولاية إلى قريش ، و جدّد قصيّ بناء البيت كما قدّمناه . و كان الأمر على ذلك حتّى فتح النبيّ صلى الله عليه و آله مكّة ، و دخل الكعبة و أمر بالصُّوَر و التماثيل فمُحِيَت ، و أمر بالأصنام فهُدِمت و كُسِرت . و قد كان مقام إبراهيم ـ و هو الحجر الذي عليه أثر قدمَي إبراهيم ـ موضوعا بمعجن في جوار الكعبة ، ثمّ دفن في محلّه الذي يعرف به الآن ، و هو قبّة قائمة على أربعة أعمدة يقصدها الطائفون للصلاة .
و أخبار الكعبة و ما يتعلّق بها من المعاهد الدينيّة كثيرة طويلة الذيل اقتصرنا منها على ما تمَسّه حاجة الباحث المتدبّر في آيات الحجّ و الكعبة .
و من خواصّ هذا البيت الذي بارك اللّه فيه و جعله هُدىً أنّه لم يختلف في شأنه أحد من طوائف الإسلام . ۱

توليت كعبه:

توليت كعبه، با اسماعيل بود و پس از او به فرزندانش رسيد تا آن كه عربهاى جُرْهُم بر آنان غالب گشتند و رياست كعبه را از دست آنان گرفتند. سپس عمالقه ، كه طايفه اى از بنى كركر بودند، پس از جنگهاى متعددى كه ميان آنها و جرهم در گرفت، سرپرستى كعبه را به دست گرفتند. عمالقه در قسمت سُفلاى مكّه و جرهم در قسمت علياى آن سكونت داشتند و براى خود پادشاهانى داشتند.
پس از مدتى جرهم بر عمالقه پيروز شدند و مجددا توليت كعبه را در اختيار گرفتند و حدود سيصد سال متولّى آن بودند. آنان در اين مدت بر مساحت كعبه و نيز بر ارتفاع آن كه در زمان ابراهيم داشت، افزودند.
پس از آن كه فرزندان ابراهيم نشو و نما يافتند و تعدادشان زياد شد و از قدرت و شوكتى برخوردار شدند و از نظر جا و مكان در مضيقه قرار گرفتند، با جرهم به جنگ برخاستند و بر آنها پيروز گشتند و از مكّه بيرونشان كردند. رئيس فرزندان اسماعيل در آن زمان، عمرو بن لحىّ بود. او كه بزرگ قبيله خزاعه بود، بر مكّه استيلا يافت و توليت خانه را به عهده گرفت. همو بود كه در كعبه بت قرار داد و مردم را به عبادت آنها دعوت كرد. نخستين بتى كه در كعبه نصب كرد، «هُبَل» بود. وى اين بت را از شام به مكّه آورد و به ديوار كعبه نصب كرد. بعدا بتهاى ديگرى به آن افزود، تا جايى كه شمار بتها فزونى گرفت و بت پرستى در ميان عربها رواج يافت و دين حنيف ابراهيم متروك شد.
در همين باره، شحنة بن خلف جُرهمى خطاب به عمرو بن لحىّ مى گويد:

اى عمرو! تو در مكّه و اطراف خانه كعبه /
خدايان گونه گونى پديد آوردى،

حال آن كه اين خانه را هميشه خداوندگارى واحد بوده است./
ولى تو در ميان مردم براى آن چندين خدا قرار دادى.

تو نيك مى دانى كه خدا [شما را] مهلتى داده است، اما/
بزودى براى آن پرده دارانى غير از شما برخواهد گزيد.

توليت كعبه تا زمان حليل خزاعى، همچنان در ميان طايفه خزاعه بود. حليل پس از خود، كار سرپرستى آن را به دخترش كه همسرِ قصىّ بن كلاب بود، سپرد و مسئوليت باز و بسته كردن در خانه را به مردى از خزاعه به نام ابو غبشان خزاعى وا گذار كرد. اما ابو غبشان، اين حقّ را در مقابل يك شتر و مشكى شراب به قصىّ بن كلاب فروخت كه در همين باره نيز جمله «زيانبارتر از معامله ابو غبشان» به صورت يك ضرب المثل در آمده است.
پس از آن، توليت كعبه به قريش منتقل شد و همچنان كه گفتيم، قصىّ كعبه را تجديد بنا كرد و وضع خانه و رياست آن به همين منوال بود، تا زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله مكّه را فتح نمود و داخل خانه كعبه رفت و دستور داد تصاوير و تمثالها را از بين بردند و بتها را شكستند. «مقام ابراهيم» كه عبارت بود از سنگى كه جاى پاهاى ابراهيم روى آن قرار داشت (قدمگاه ابراهيم)، در تغارى در جوار كعبه قرار داشت. اما آن را درون محلى كه اينك به مقام ابراهيم معروف است، نهادند. مقام ابراهيم [فعلى ]گنبدى است بر روى چهار ستون كه طواف كنندگان براى نماز به آن جا مى روند.
بارى، اخبار كعبه و آيينهاى دينى مربوط به آن، زياد و پر دامنه است و ما تنها به قسمتهايى از آن كه به كار پژوهشگر متدبّر در آيات حج و كعبه مى آيد، بسنده كرديم.
از ويژگيهاى اين خانه كه خداوند آن را مايه بركت و هدايت قرار داده، اين است كه هيچ يك از طوايف و فرقه هاى اسلامى درباره آن اختلافى نكرده است.

1.الميزان في تفسير القرآن : ۳/۳۵۸ ـ ۳۶۳.


ميزان الحكمه ج 09
278

منزلة الكعبة :

كانت الكعبة مقدّسة معظّمة عند الاُمم المختلفة ، فكانت الهنود يعظّمونها و يقولون : إنّ روح «سيفا» ـ و هو الاُقنُوم الثالث عندهم ـ حلّت في الحَجَر الأسوَد ، حين زار مع زوجته بلادَ الحجاز .
و كانت الصابئة من الفُرس و الكلدانيّين يعدّونها أحد البيوت السبعة المعظّمة ۱ ، و ربّما قيل : إنّه بيت زُحَل ؛ لقدم عهده و طول بقائه .
و كانت الفرس يحترمون الكعبة أيضا، زاعمين أنّ روح هُرمُز حلّت فيها ، و ربّما حجّوا إليها زائرين .
و كانت اليهود يعظّمونها و يعبدون اللّه فيها على دين إبراهيم ، و كان بها صُوَر و تماثيل ، منها تمثال إبراهيم و إسماعيل ، و بأيديهما الأزلام ، و منها صُورَتا العذراء و المسيح ، و يشهد ذلك على تعظيم النصارى لأمرها أيضا كاليهود .
و كانت العرب أيضا تعظّمها كلّ التعظيم ، و تعدّها بيتا للّه تعالى ، و كانوا يحجّون إليها من كلّ جهة ، وهم يعدّون البيت بناء لإبراهيم ، و الحجّ من دينه الباقي بينهم بالتوارث .

مقام و منزلت كعبه:

كعبه نزد اقوام و ملل گوناگون مقدّس و با عظمت بوده است. هنديها با ديده عظمت به آن مى نگريستند و مى گفتند: روح «شيوا»، يعنى سومين اُقْنوم از نظر آنان، هنگام ديدار با همسرش از سرزمين حجاز، در حجر الاسود حلول كرده است.
صابئيانِ ايران و كلدانيان، كعبه را يكى از هفت خانه بزرگ مى شمردند. ۲ به دليل قدمت و بقاىِ دراز مدّتِ كعبه، گاهى هم مى گفتند: آن جا خانه زحل است.
ايرانيان نيز به اين دليل كه معتقد بودند روح هرمز در كعبه حلول كرده است، به آن احترام مى گذاشتند و گاهى هم به زيارت آن مى رفتند.
يهوديان هم براى آن عظمت قائل بودند و در آن جا، مطابق دين ابراهيم، به عبادت خدا مى پرداختند. در كعبه تصويرها و تمثالهايى وجود داشت از جمله تمثال ابراهيم و اسماعيل، در حالى كه تيرهاى قرعه به دست داشتند و نيز تمثال مريم عذراء و عيسى و اين نشان مى دهد كه مسيحيان نيز همچون يهود، كعبه را بزرگ مى شمرده اند.
عربها هم بزرگترين احترام و عظمت را براى اين خانه قائل بودند و آن را خانه خداوند متعال به شمار مى آوردند و از هر سو به زيارت آن مى رفتند. آنان خانه را ساخته دست ابراهيم مى دانستند و حج را از آيين هاى دين او مى دانستند كه نسل به نسل در ميانشان باقى مانده بود.

1.البيوت المعظّمة هي : ۱ ـ الكعبة . ۲ ـ مارس على رأس جبل بأصفهان . ۳ ـ مندوسان ببلاد الهند . ۴ ـ نو بهار بمدينة بلخ. ۵ ـ بيت غمدان بمدينة صنعاء . ۶ ـ كاوسان بمدينة فرغانة من خراسان. ۷ ـ بيت بأعالي بلاد الصين. (كما في هامش المصدر).

2.اين هفت خانه بزرگ، آن گونه كه در پانوشت الميزان آمده است، عبارتند از: ۱ ـ كعبه ۲ ـ مارس ، بر فراز كوهى در اصفهان ۳ ـ مندوسان در كشور هند ۴ ـ نوبهار در شهر بلخ ۵ ـ بيت غمدان در شهر صنعا ۶ ـ كاوسان در شهر فرغانه خراسان ۷ ـ خانه اى در مرتفعات كشور چين.

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 09
    سایر پدیدآورندگان :
    شیخی، حمید رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 529804
صفحه از 612
پرینت  ارسال به