۱۶۹۱۴.عنه عليه السلام :عَجِبتُ للمَرءِ المُسلمِ لا يَقضي اللّهُ عَزَّ و جلَّ لَهُ قَضاءً إلاّ كانَ خَيرا لَهُ ، و إن قُرِضَ بالمَقاريضِ كانَ خَيرا لَهُ ، و إن مَلَكَ مَشارِقَ الأرضِ و مَغارِبَها كانَ خَيرا لَهُ . ۱
۱۶۹۱۵.عنه عليه السلام :ما قَضَى اللّهُ لمؤمنٍ قَضاءً فَرَضِيَ بهِ إلاّ جَعَلَ اللّهُ لَهُ الخِيَرَةَ فيما يَقضي. ۲
۱۶۹۱۶.عنه عليه السلام :إنَّ بني إسرائيلَ أتَوا موسى عليه السلام فَسَألُوهُ أن يَسألَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ أن يُمطِرَ السماءَ علَيهِم إذا أرادُوا و يَحبِسَها إذا أرادوا ، فَسَألَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ ذلكَ لَهُم ، فقالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : ذلكَ لَهُم يا موسى ، فَأخبَرَهُم موسى فَحَرَثُوا و لم يَترُكوا شيئا إلاّ زَرَعوهُ ثُمّ استَنزَلُوا المَطَرَ على إرادَتِهِم و حَبَسُوهُ على إرادَتِهِم ، فصارَت زُرُوعُهُم كأنّها الجِبالُ و الآجامُ ، ثُمّ حَصَدُوا و داسُوا و ذَرُّوا فلم يَجِدُوا شيئا ! فَضَجُّوا إلى موسى عليه السلام و قالوا : إنّما سألناكَ أن تسألَ اللّهَ أن يُمطِرَ السماءَ علَينا إذا أرَدنا فَأجابَنا ثُمّ صَيَّرَها علَينا ضَررا ! فقالَ : يا رَبِّ ، إنَّ بني إسرائيلَ ضَجُّوا ممّا صَنَعتَ بِهِم ، فقالَ : و مِمَّ ذاكَ يا موسى ؟ قالَ : سَألُوني أن أسألُكَ أن تُمطِرَ السماءَ إذا أرادُوا و تَحبِسَها إذا أرادُوا فَأجَبتَهُم ثُمّ صَيَّرتَها علَيهِم ضَررا ! فقالَ : يا موسى، أنا كنتُ المُقَدِّرَ لِبَني إسرائيلَ فلم يَرضَوا بتَقديري فَأجَبتُهم إلى إرادَتِهِم فكانَ ما رَأيتَ ! ۳
۱۶۹۱۴.امام صادق عليه السلام :در شگفتم از مرد مسلمان كه خداوند عزّ و جلّ هيچ قضايى براى او نراند جز اين كه خير او در آن باشد. اگر با قيچى تكه تكه شود برايش خير است و اگر از شرق تا غرب عالم را در اختيار گيرد باز برايش خير است.
۱۶۹۱۵.امام صادق عليه السلام :خداوند براى مؤمن هيچ قضايى نراند كه از آن خشنود باشد، مگر اين كه خدا در آنچه حكم و مقدّر فرموده خير او را قرار دهد.
۱۶۹۱۶.امام صادق عليه السلام :بنى اسرائيل نزد موسى عليه السلام آمدند و از او خواهش كردند تا از خداوند عزّ و جلّ بخواهد كه هر گاه بخواهند باران بيايد و هر گاه بخواهند باران بند آيد. موسى از خداوند عزّ و جلّ براى بنى اسرائيل چنين خواهش كرد. خداوند عزّ و جلّ فرمود: اى موسى! خواست آنها را پذيرفتم. موسى اين خبر را به آنان داد. بنى اسرائيل زمين را كشتند و جايى خالى باقى نگذاشتند. سپس هر گاه خواستند باران باريد و هر گاه خواستند بند آمد. پس، زراعتهايشان چون كوهها و تپه ها گشت. وقتى زراعت خويش را درويدند و خرمنها را كوبيدند و باد دادند دانه اى نيافتند! پس به موسى عليه السلام شكايت بردند و گفتند: ما از تو خواستيم كه از خداوند بخواهى تا آسمان بنا به خواست ما ببارد و خدا هم پذيرفت، اما آن را به زيان ما تبديل كرد! موسى عرض كرد: پروردگارا! بنى اسرائيل از كارى كه با آنها كرده اى مى نالند. خدا فرمود: از بهر چه مى نالند اى موسى؟ عرض كرد: آنها از من خواستند كه از تو خواهش كنم تا هر گاه خواستند آسمان ببارد و هر گاه خواستند از باريدن باز ايستد و تو خواست ايشان را پذيرفتى و آن گاه بارش آسمان را به زيان آنها تبديل كردى! خداوند فرمود: اى موسى! مقدّر كننده براى بنى اسرائيل من بودم اما آنها به تقدير من رضايت ندادند و اين را به خواست خودشان وا گذاشتم و آن شد كه ديدى.