حُنَفَاءَ للّهِِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ» . ۱
ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلاًَ فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَمَا لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً الْحَمْدُ للّهِِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ» . ۲
ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاًَ عَبْدَا مَمْلُوكَا لاَ يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَ مَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقَا حَسَنَا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرَّا وَ جَهْرَا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ للّهِِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ * وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاًَ رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لاَ يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلاَهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لاَ يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» . ۳
التّفسير:
العناية في قوله : «مَثَلُ الّذينَ اتَّخَذوا» ......... إلخ باتّخاذ الأولياء من دون اللّه ، و لذا جيء بالموصول و الصّلة ، كما أنّ العناية في قوله : «كَمَثَلِ العَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتا» إلَى اتّخاذها البيت ، فيؤول المعنى إلى أنّ صفة المشركين في اتّخاذهم من دون اللّه أولياء كصفة العنكبوت في اتّخاذها بيتا له نبأٌ ، و هو الوصف الذي يدلّ عليه تنكير «بَيْتا» . و يكون قوله : «إنَّ أوْهَنَ البُيوتِ لَبَيْتُ العَنْكَبوتِ» بيانا لصفة البيت الذي أخذته العنكبوت ، و لم يقل : إنّ أوهن البيوت لبيتها كما هو مقتضَى الظاهر، أخذا للجملة بمنزلة المَثَل السائر الذي لا يتغيّر .
و المعنى أنّ اتّخاذهم من دون اللّه أولياء ـ وهم آلهتهم الذين يتولّونهم و يركنون إليهم ـ كاتّخاذ العنكبوت بيتا هو أوهن البيوت؛ إذ ليس له من آثار البيت إلاّ اسمه: لا يدفع حرّا و لا بردا و لا يكنّ شخصا و لا يقي من مكروهٍ ، كذلك ليس لوَلاية أوليائهم إلاّ الاسم فقط، لا ينفعون و لا يضرّون و لا يملكون موتا و لا حياةً و لا نشورا .
و مورد المَثَل : هو اتّخاذ المشركين آلهةً من دون اللّه ، فتبديل الآلهة من الأولياء لكون السبب الداعي لهم إلَى اتّخاذ الآلهة زعمُهم أنّ لهم وَلايةً لأمرهم و تدبيرا لشأنهم، من جلب الخير إليهم و دفع الشرّ عنهم و الشفاعة في حقّهم .
و الآية ـ مضافا إلى إيفاء هذه النكتة ـ تشمل بإطلاقها كلّ من اتّخذ في أمرٍ من الاُمور و شأنٍ من الشؤون وليّا من دون اللّه يركن إليه و يراه مستقلاًّ في أثره الذي يرجوه منه، و إن لم يُعدّ من الأصنام إلاّ أن يرجع ولايته إلى ولاية اللّه كوَلاية الرسول و الأئمّة و المؤمنين، كما قال تعالى : «و ما يُؤمِنُ أكْثَرُهُم باللّهِ إلاّ وَ هُمْ مُشْرِكونَ» . ۴
و قوله : «لَو كانُوا يَعْلَمونَ» أي لو كانوا يعلمون أنّ مثلهم كمثل العنكبوت ما اتّخذوهم أولياء . كذا قيل . ۵
قوله تعالى : «و تِلكَ الأمْثالُ نَضْرِبُها للنّاسِ و ما يَعْقِلُها إلاّ العالِمونَ»۶ يشير إلى أنّ الأمثال المضروبة في القرآن على أنّها عامّةٌ تقرع أسماع عامّة النّاس ، لكنّ الإشراف على حقيقة معانيها و لُبِّ مقاصدها، خاصّة لأهل العلم ممّن يعقل حقائق الاُمور و لا ينجمد على ظواهرها . و الدليل على هذا المعنى قوله : «و ما يَعْقِلُها» دون أن يقول : و ما يؤمن بها أو ما في معناه .
فالأمثال المضروبة في كلامه تعالى يختلف النّاس في تلقّيها باختلاف أفهامهم ، فمن سامعٍ لا حظّ له منها إلاّ تلقّي ألفاظها و تصوُّر مفاهيمها الساذجة من غير تعمّقٍ فيها و سبرٍ لأغوارها ، و من سامع يتلقّى بسمعه ما يسمعه هؤلاء ثمّ يغور في مقاصدها العميقة و يعقل حقائقها الأنيقة .
و فيه تنبيهٌ على أنّ تمثيل اتّخاذهم أولياء من دون اللّه باتّخاذ العنكبوت بيتا هو أوهن البيوت ليس مجرّد تمثيلٍ شعريّ و دعوىً خاليةٍ من البيّنة ، بل مُتّكٍ على حجّة برهانيّة و حقيقة حقّة ثابتة، و هي الّتي تُشير إليه الآية التالية . ۷
«در حالى كه گروندگان خالص به خدا باشيد؛ نه شريك گيرندگان [براى] او. و هر كس به خدا شرك ورزد، چنان است كه گويى از آسمان فرو افتاده و مرغان [شكارى] او را ربوده اند يا باد او را به جايى دور افكنده است».
«خدا مردى را مَثَل زده كه چند خواجه ناسازگار در [مالكيت ]او شركت دارند [و هر يك او را به كارى مى گمارند ]و مردى را كه تنها فرمانبر يك مرد است. آيا اين دو، در مَثَل يكسانند؟ سپاس خداى را. [نه، ]بلكه بيشترشان نمى دانند».
«خدا مَثَلى مى زند؛ بنده اى است زرخريد كه هيچ كارى از دستش بر نمى آيد. آيا [او] با كسى كه از جانب خود به او روزى نيكو داده ايم و او از آن در نهان و آشكار انفاق مى كند يكسان است؟ سپاس خداى راست، [نه، ]بلكه بيشترشان نمى دانند. و خدا مثلى [ديگر ]مى زند؛ دو مردند كه يكى از آنها لال است و هيچ كارى از او بر نمى آيد و او سر بار خداوندگارش مى باشد، هر جا كه او را مى فرستد خيرى به همراه نمى آورد، آيا او با كسى كه به عدالت فرمان مى دهد و خود بر راه راست مى باشد، يكسان است؟»
تفسير:
در عبارت [آيه اول] «مثل الذين اتّخذوا» تا آخر آيه آنچه مورد عنايت و توجه است گرفتن سرپرستان و اوليايى غير از خداست. به همين دليل جمله در قالب صله و موصول آمده است. در جمله «كمثل العنكبوت اتّخذت بيتاً» نيز عنايت به خانه ساختن عنكبوت دارد. پس، معناى جمله به اين بر مى گردد كه، حكايت و خصوصيّت مشركان در برگزيدن اوليا و سرپرستانى غير خدا، مانند خصوصيت عنكبوت است در تنيدن خانه براى خود. نكره آوردن «بيتاً»، نشانگر همين وصف است. جمله «انّ اوهن البيوت لبيت العنكبوت»، بيان خصوصيت خانه اى است كه عنكبوت مى تند. علّت اين كه نفرموده است: انّ اوهن البيوت لبيتها» در حالى كه ظاهر آيه اقتضاى اين نحوه بيان را دارد، اين است كه جمله را به منزله ضرب المثل گرفته و ضرب المثل را كسى تغيير نمى دهد.
معناى آيه اين است كه برگزيدن چيزهايى غير از خدا به عنوان ولىّ و سرپرست از سوى مشركان ـ يعنى همان خدايانشان كه آنها را سرپرست و تكيه گاه خود مى دانند ـ همچون خانه تنيدن عنكبوت است كه سست ترين خانه هاست؛ زيرا از آثار خانه فقط نامش را دارد. نه از گرما و سرمايى حفظ مى كند و نه شخصى را سر پناه است و نه از آسيب و گزندى نگه مى دارد. ولايت اولياى مشركان نيز همين وضع را دارد. از سرپرستى تنها نامش را دارد، نه سود و زيانى مى رسانند و نه اختياردار مرگ و زندگى و رستاخيزى هستند.
مورد مَثَل، برگزيدن معبودانى است به جاى خدا از طرف مشركان. اين كه به جاى كلمه آلهه و معبودان، تعبير «اولياء» را آورده براى اين است كه انگيزه مشركان در پرستش خدايان اين است كه مى پنداشتند تدبير و اداره امورشان به دست آنهاست و برايشان خير مى آورند و بدى ها را از ايشان دور مى گردانند و در حقّشان شفاعت مى كنند.
آيه مذكور ـ علاوه بر افاده اين نكته ـ به جهت اطلاقى كه دارد، شامل هر كسى مى شود كه در امور و شؤون خود كسى يا چيزى جز خدا را به ولايت و سرپرستى برگزيند و به او تكيه كند و در تأثيرى كه از او اميد دارد، برايش استقلال عمل قائل باشد، هر چند آن چيز، بت نباشد. مگر اين كه ولايت او به ولايت خدا برگردد، مانند ولايت پيامبر و امامان و مؤمنان. چنان كه خداوند متعال مى فرمايد: «بيشتر آنها به خدا ايمان نمى آورند، مگر اين كه شريك مى گيرند».
و آيه «اى كاش مى دانستند»، يعنى، اى كاش مى دانستند كه حكايتشان حكايت عنكبوت است آن خدايان و معبودان را به ولايت و سرپرستى بر نمى گزيدند.
جمله «و اين مثل ها را براى مردم مى زنيم و آنها را جز دانايان درك و تعقّل نمى كنند»، اشاره به اين دارد كه ضرب المثل هاى قرآن با آن كه عموميت دارد و به گوش عموم مردم مى رسد، اما رسيدن به حقيقت معناى آنها و مغز مقاصدشان مخصوص افراد دانا و دانشمند است؛ كسانى كه در حقايق امور تعقّل مى كنند و به ظواهر آنها بسنده نمى نمايند. دليل بر اين معنا عبارت «آنها را درك نمى كنند» است و نفرمود: و به آنها ايمان نمى آورند و يا جمله اى به اين معنا.
مردم از مثل هايى كه خداوند در قرآن زده، به سبب فهم هاى متفاوت خود دريافت هاى متفاوتى دارند. بعضى تنها بهره اى كه از اين مثل ها مى برند، دريافت الفاظ و تصوّر مفاهيم ساده آنهاست بدون آن كه در اين مثل ها تعمّق و غور رسى كنند. بعضى هم مانند بقيّه، همين مثل ها را مى شنوند امّا در مقاصد ژرف آنها غور مى كنند و در حقايق شگفت انگيزشان تعقّل مى ورزند.
در اين آيه اشاره است به اين كه تمثيلِ سرپرست گرفتن خدايان متعدد به جاى خداوند، به تنيدن تار عنكبوت كه سست ترين خانه است، يك تمثيل شاعرانه و ادعاى خالى از دليل نيست. بلكه متّكى بر دليلى برهانى و حقيقتى عينى و ثابت است كه آيه بعد به آن اشاره مى كند.