439
ميزان الحكمه ج 10

۱۸۶۹۶.عنه عليه السلامـ لَمّا مَدَحَهُ قَومٌ في وَجهِهِ ـ: اللّهُمّ إنّكَ أعلَمُ بي مِن نَفسي ، و أنا أعلَمُ بنَفسي مِنهُم . اللّهُمّ اجعَلْنا خَيرا مِمّا يَظُنّونَ ، و اغفِرْ لَنا ما لا يَعلَمونَ . ۱

۱۸۶۹۷.عنه عليه السلامـ في صِفَةِ المُتَّقينَ ـ: إذا زُكِّيَ أحَدٌ مِنهُم خافَ مِمّا يُقالُ لَهُ ، فيقولُ : أنا أعلَمُ بنَفسي مِن غَيري ، و رَبّي أعلَمُ بي مِنّي بنَفسي ! اللّهُمّ لا تُؤاخِذْني بما يَقولونَ ، و اجعَلْني أفضَلَ مِمّا يَظُنّونَ ، و اغفِرْ لي ما لا يَعلمونَ . ۲

۱۸۶۹۸.الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام :المؤمنُ يَصمُتُ لِيَسلَمَ ، و يَنطِقُ لِيَغنَمَ ......... إن زُكِّيَ خافَ مِمّا يَقولونَ ، و يَستَغفِرُ اللّهَ لِما لا يَعلمونَ ، لا يَغِرُّهُ قَولُ مَن جَهِلَهُ ، و يَخافُ إحصاءَ ما عَمِلَهُ . ۳

۱۸۶۹۶.امام على عليه السلامـ هنگامى كه عده اى در حضور امام او را ستودند ـگفت : خدايا! تو مرا بهتر از خودم مى شناسى و من خود را بهتر از آنان مى شناسم. خدايا! ما را بهتر از آن چيزى قرار ده كه آنان گمان مى كنند و آنچه را هم كه درباره ما نمى دانند بر ما ببخشاى.

۱۸۶۹۷.امام على عليه السلامـ در وصف پرهيزگاران ـفرمود : هرگاه فردى از آنان به پاكى ستوده شود، از آنچه درباره اش مى گويند هراسان مى شود و مى گويد: من خود را بهتر از هر كس مى شناسم و پروردگارم مرا بهتر از خودم مى شناسد! بار خدايا! آنچه مى گويند بر من مگير و مرا برتر از آنچه مى پندارند قرار ده و آنچه را [از گناهان من] نمى دانند، بر من ببخشاى و بيامرز.

۱۸۶۹۸.امام زين العابدين عليه السلام :مؤمن خاموش مى ماند، تا سالم ماند و سخن مى گويد، تا سود برد ......... اگر به پاكى ستوده شود، از آنچه مى گويند هراسان مى شود و از آنچه كه نمى دانند، از خداوند آمرزش مى طلبد. سخن كسى كه او را نمى شناسد [و مى ستايدش ]فريبش نمى دهد و از برشمردن اعمالش [در آخرت] مى ترسد.

1.نهج البلاغة : الحكمة ۱۰۰.

2.نهج البلاغة : الخطبة ۱۹۳.

3.الكافي : ۲/۲۳۱/۳.


ميزان الحكمه ج 10
438

۱۸۶۹۴.عنه صلى الله عليه و آله :إذا اُثنيَ علَيكَ في وَجهِكَ فَقُل : اللّهُمّ اجعَلْني خَيرا ممّا يَظُنّونَ ، و اغفِرْ لي ما لا يَعلَمونَ ، و لا تُؤاخِذْني بما يَقولونَ . ۱

۱۸۶۹۵.الإمامُ عليٌّ عليه السلامـ و قد أجابَهُ رجُلٌ مِن أصحابِهِ بكلامٍ طويلٍ يُكثِرُ فيهِ الثّناءَ علَيهِ ، و يَذكُرُ سَمعَهُ و طاعَتَهُ لَهُ ـ: إنّ مِن حَقِّ مَن عَظُمَ جَلالُ اللّهِ سبحانَهُ في نَفسِهِ و جَلَّ مَوضِعُهُ مِن قَلبِهِ أن يَصغُرَ عِندَهُ ـ لعِظَمِ ذلكَ ـ كُلُّ ما سِواهُ .........
و إنّ مِن أسخَفِ حالاتِ الوُلاةِ عِندَ صالحِ النّاسِ أن يُظَنَّ بِهِم حُبُّ الفَخرِ ، و يُوضَعَ أمرُهُم علَى الكِبرِ ، و قَد كَرِهتُ أن يكونَ جالَ في ظنِّكُم أنّي اُحِبُّ الإطراءَ و استِماعَ الثَّناءِ ، و لَستُ ـ بحَمدِ اللّهِ ـ كذلكَ . و لَو كُنتُ اُحِبُّ أن يقالَ ذلكَ لَتَرَكتُهُ انحِطاطا للّهِ سبحانَهُ عن تَناوُلِ ما هُو أحَقُّ بهِ مِن العَظَمَةِ و الكِبرياءِ ، و رُبَّما استَحلى النّاسُ الثَّناءَ بَعدَ البَلاءِ ، فلا تُثنوا علَيَّ بجَميلِ ثَناءٍ لإخراجي نَفسي إلَى اللّهِ سبحانَهُ و إلَيكُم مِن التَّقيَّةِ (البَقيَّةِ) في حُقوقٍ لَم أفرُغْ مِن أدائها و فَرائضَ لا بُدَّ مِن إمضائها، فلا تُكَلِّموني بما تُكَلَّمُ بهِ الجَبابِرَةُ ، و لا تَتَحَفَّظوا مِنّي بما يُتَحَفَّظُ بهِ عِندَ أهلِ البادِرَةِ ، و لا تُخالِطوني بالمُصانَعَةِ . ۲

۱۸۶۹۴.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه در حضورت از تو ستايش شد، بگو: بار خدايا! مرا بهتر از آنچه مى پندارند قرار ده و آنچه را كه [از من] نمى دانند بر من ببخشاى و بدانچه اينان مى گويند،مؤاخذه ام مفرما.

۱۸۶۹۵.امام على عليه السلامـ در پاسخ يكى از اصحاب خود كه طى سخنان مفصّلِ ستايش آميزى به حضرت پاسخ مثبت داد و حرف شنوى و اطاعت خود از ايشان را اعلام كرد ـفرمود : كسى كه جلال و شكوه خداوند سبحان در جانش بزرگ باشد و مقام او در دلش با عظمت، موظّف است كه ـ به خاطر عظمت خدا ـ هر چيزى جز او در نظرش كوچك آيد ......... از پست ترين حالات زمام داران در نزد مردمِ درستكار و شايسته اين است كه گمان شود شيفته خود ستايى هستند و كردارشان به كبر تعبير شود. خوش ندارم حتى در ذهن شما بگذرد كه من ستايش اغراق آميز و شنيدن مدح و ثنا را دوست دارم. من ـ بحمد اللّه ـ چنين نيستم. و اگر هم [به فرض] دوست مى داشتم كه مرا مدح و ثنا گويند، اين ميل را به خاطر خضوع در برابر خداوند پاك كه به عظمت و كبريايى زيبنده تر است، رها مى كردم. ممكن است مردم مدح و ستايش را پس از تحمل رنج و مشقّت [در كارى ]شيرين بيابند. اما شما مرا مدح و ثنا نگوييد؛ زيرا [اين كه مى بينيد خود را به رنج و سختى مى افكنم براى اين است كه ]مى خواهم خود را از مسؤوليت حقوقى كه از جانب خدا و شما بر گردنم هست خارج سازم؛ حقوقى كه هنوز از انجام آنها فراغت نيافته ام و واجبات و وظايفى كه بايد به جا آورم. پس آن گونه كه با زمام داران گردن كش سخن مى گويند، با من سخن مگوييد و محافظه كارى هايى كه در حضور فرمانروايان عصبانى مى شود در حضور من به جا نياوريد و با ظاهرسازى و تملّق با من رفتار ننماييد.

1.تحف العقول : ۱۲.

2.نهج البلاغة : الخطبة ۲۱۶.

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 10
    سایر پدیدآورندگان :
    شیخی، حمید رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 254224
صفحه از 572
پرینت  ارسال به