219
ميزان الحكمه ج 11

التّفسير :

قال العلاّمة الطباطبائيّ في تفسير قوله تعالى : «كانَ النّاسُ اُمَّةً واحِدَةً ......... » : الآية تبيّن السبب في تشريع أصل الدِّين و تكليف النوع الإنسانيّ به ، و سبب وقوع الاختلاف فيه ببيان : أنّ الإنسان ـ و هو نوع مفطور علَى الاجتماع و التعاون ـ كان في أوّل اجتماعه اُمّة واحدة ، ثمّ ظهر فيه بحسب الفطرة الاختلافُ في اقتناء المزايا الحيويّة ، فاستدعى ذلك وضع قوانين ترفع الاختلافات الطارئة و المشاجرات في لوازم الحياة ، فاُلبست القوانين الموضوعة لباس الدين ، و شفعت بالتبشير و الإنذار : بالثواب و العقاب ، و اُصلحت بالعبادات المندوبة إليها ببعث النبيّين ، و إرسال المرسلين، ثمّ اختلفوا في معارف الدين أو اُمور المبدأ و المعاد ، فاختلّ بذلك أمر الوحدة الدينيّة ، و ظهرت الشعوب و الأحزاب و تبع ذلك الاختلاف في غيره ، و لم يكن هذا الاختلاف الثاني إلاّ بغيا من الذين اُوتوا الكتاب و ظلما و عتوّا منهم بعد ما تبيّن لهم اُصوله و معارفه ، و تمّت عليهم الحجّة ، فالاختلاف اختلافان : اختلاف في أمر الدين مستند إلى بغي الباغين دون فطرتهم و غريزتهم ، و اختلاف في أمر الدنيا و هو فطريّ و سبب لتشريع الدين ، ثمّ هدَى اللّه سبحانه المؤمنين إلَى الحقّ المختلف فيه بإذنه ، و اللّه يهدي من يشاء إلى صراط مستقيم .
فالدين الإلهيّ هو السبب الوحيد لسعادة هذا النوع الإنسانيّ ، و المصلح لأمر حياته ، يصلح الفطرة بالفطرة ، و يعدّل قواها المختلفة عند طغيانها ، و ينظّم للإنسان سلك حياته الدنيويّة و الاُخرويّة ، و المادّيّة و المعنويّة ، فهذا إجمال تاريخ حياة هذا النوع ـ الحياة الاجتماعيّة و الدينيّة ـ على ما تعطيه هذه الآية الشريفة . و قد اكتفت في تفصيل ذلك بما تفيده متفرّقات الآيات القرآنيّة النازلة في شؤون مختلفة . ۱

تفسير

مرحوم علاّمه طباطبايى رحمه الله در تفسير آيه «كان الناس امّة واحدة ......... » مى نويسد : اين آيه علّت تشريع اصل دين و مكلّف ساختن انسان به آن و سبب پيدايش اختلاف در دين را توضيح مى دهد. انسان كه فطرتاً گرايش به اجتماع و همكارى دارد، در آغاز تشكيل اجتماع، به صورت يك اجتماع يكدست و يكپارچه بود. امّا بعداً، و اين بار نيز به اقتضاى فطرت، در اين اجتماع اختلافاتى بر سر كسب مزاياى زندگى به وجود آمد كه براى رفع اين اختلافات و درگيرى ها بر سر نيازها و لوازم زندگى، لازم بود قوانينى وضع شود. اين جا بود كه با بعثت پيامبران و ارسال رُسُل، قوانينى در شكل دين، همراه با نويد و بيم به پاداش و كيفر، براى بشر فرستاده شد و اين قوانين با يك سلسله عباداتِ مطلوب تكميل و اصلاح گرديد. باز هم مردم در معارف دين يا مسائل مربوط به مبدأ و معاد اختلاف كردند و بدين ترتيب يكپارچگى دين دستخوش اختلال شد و فرقه ها و احزاب و گروه ها به وجود آمدند و اين اختلاف به جهات ديگر هم سرايت كرد. اين اختلاف دوم تنها از تجاوزگرى و زورگويى و سركشى كسانى ناشى شد كه داراى كتاب آسمانى بودند و اصول و معارف آن را مى شناختند و حجّت خدا بر ايشان تمام شده بود. بنا بر اين، اختلاف جامعه دو گونه بود : يك اختلاف در مسأله دين بود و ناشى از سركشى و تجاوز سركشان بود ، نه برخاسته از فطرت و نهاد آنان. ديگرى، اختلاف در امر دنيا و مسائل دنيوى و زندگى بود كه يك امر فطرى است و علّت تشريع دين بود. وقتى اين اختلافات پديد آمد خداوند سبحان مؤمنان را با اذن و توفيق خويش به حقيقتى كه درباره اش اختلاف داشتند، راهنمايى كرد و البته خداوند هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مى كند.
بنا بر اين، دينِ الهى تنها عامل سعادت نوع انسان و سامان بخش امور زندگى اوست. فطرت را با فطرت اصلاح مى كند و قواى گوناگون آن را هنگام طغيان و سركشى به حال اعتدال باز مى آورد و رشته زندگى دنيوى و اخروى، مادى و معنوى انسان را به نظم مى كشد. اين بود اجمالى از تاريخ حيات اجتماعى و دينى نوع انسان آن گونه كه اين آيه شريفه به دست مى دهد و براى تفصيل اين اجمال به آيات پراكنده قرآنى كه درباره شؤون گوناگون انسان نازل شده، بسنده مى كند.

1.الميزان في تفسير القرآن : ۲/۱۱۱ ، انظر تمام الكلام .


ميزان الحكمه ج 11
218

8 ـ رفعُ الاختلافِ :

الكتاب :

«كَانَ النَّاسُ أَُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيما اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ البَيِّنَاتُ بَغْيَا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بإِذْنِهِ وَ اللّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» . ۱

الحديث :

۱۹۵۶۱.الإمامُ عليٌّ عليه السلام :اُنظُروا إلى مَواقِعِ نِعَمِ اللّهِ علَيهِم حِينَ بَعَثَ إلَيهِم رَسولاً فعَقدَ بمِلَّتِهِ طاعَتَهُم ، و جَمعَ على دَعوَتِهِ اُلفتَهُم : كيفَ نَشَرَتِ النِّعمَةُ علَيهِم جَناحَ كَرامَتِها ، و أسالَت لَهُم جَداوِلَ نَعيمِها ، و التَفّتِ المِلّةُ بِهِم في عَوائدِ بَرَكَتِها ، فأصبَحوا في نِعمَتِها غَرِقِينَ! ۲

8 ـ از بين بردن اختلاف:

قرآن :

«(در آغاز) مردم امّتى يگانه بودند. پس خداوند پيامبران را نويد آور و بيم دهنده برانگيخت و با آنان كتاب ]خود [را به حقّ فرو فرستاد تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى كند. و جز كسانى كه ]كتاب] به آنان داده شد ـ پس از آنكه دلايل روشن براى آنان آمد ـ به خاطر ستم (حسدى) كه ميانشان بود، [هيچ كس ]در آن اختلاف نكرد. پس خداوند آنان را كه ايمان آورده بودند، به توفيق خويش، به حقيقت آنچه كه در آن اختلاف داشتند، هدايت كرد. و خدا هركه را بخواهد به راه راست هدايت مى كند».

حديث :

۱۹۵۶۱.امام على عليه السلام :بنگريد به نعمت هايى كه خداوند عطايشان فرمود آنگاه كه پيامبرى سوى آنان فرستاد و فرمانبردارى ايشان را به آيين خود پيوند داد و ايشان را برگرد دعوت خويش همدل و همداستان ساخت؛ [بنگريد كه] چگونه اين نعمت ، بال كرامت خويش را بر سر آنان گسترد و نهرهاى نعمت هايش را برايشان روان ساخت و اين آيين ، با فوايد و حاصل هاى بركت خويش، آنان را فرو گرفت و در نعمت آن غرق شدند!

1.البقرة : ۲۱۳ .

2.نهج البلاغة : الخطبة ۱۹۲ ، انظر تمام الكلام .

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 11
    سایر پدیدآورندگان :
    شیخی، حمید رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 144018
صفحه از 572
پرینت  ارسال به