333
ميزان الحكمه ج 11

ميزان الحكمه ج 11
332

2 ـ عاقبة أمرهم :

لم يَزَل لوط عليه السلام يدعوهم إلى سبيل اللّه و ملازمة سنّة الفطرة و ترك الفحشاء وهم يصرّون على عمل الخبائث ، حتَّى استقرّ بهم الطغيان و حقّت عليهم كلمة العذاب ، فبعث اللّه رسلاً من الملائكة المكرّمين لإهلاكهم ، فنزلوا أوّلاً على إبراهيم عليه السلام و أخبروه بما أمرهم اللّه به من إهلاك قوم لوط ، فجادلهم إبراهيم عليه السلام لعلّه يردّ بذلك عنهم العذاب ، و ذكّرهم بأنّ فيهم لوطا ، فردّوا عليه بأنّهم أعلم بموقع لوط و أهله ، و أنّه قد جاء أمر اللّه و أنّ القوم آتيهم عذاب غير مردود (العنكبوت : 32 ، هود : 76 ».
فمضَوا إلى لوط في صُوَرِ غِلمان مُرد و دخلوا عليه ضيفا ، فشقّ ذلك على لوط و ضاق بهم ذرعا؛ لِما كان يعلم من قومه أ نّهم سيتعرّضون لهم و أنّهم غير تاركيهم البتّة ، فلم يلبث دون أن سمع القوم بذلك و أقبلوا يُهرَعون إليه وهم يستبشرون ، و هجموا على داره ، فخرج إليهم و بالغ فيوعظهم و استثارة فُتوّتهم و رشدهم حتّى عرض عليهم بناته ، و قال : يا قوم ، إنّ هؤلاء بناتي هنّ أطهر لكم، فاتّقوا اللّه و لا تخزوني في ضيفي . ثمّ استغاث و قال : أ ليس منكم رجل رشيد ؟ ! فردّوا عليه أنّه ليس لهم في بناته إربة ، و أنّهم غير تاركي أضيافه البتّة ، حتّى أيس لوط و قال : «لَوْ أنّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أو آوِي إلى رُكْنٍ شَديدٍ» . ۱
قالت الملائكة عند ذلك : يا لوط إنّا رسل ربّك ، طِب نفسا إنّ القوم لن يصلوا إليك . فطمسوا أعين القوم فعادوا عميانا يتخبّطون و تفرّقوا ( القمر : 37) .
ثمّ أمروا لوطا عليه السلام أن يسري بأهله من ليلته بقطع من الليل و يتّبع أدبارهم ، و لا يلتفت منهم أحد إلاّ امرأته ؛ فإنّه مصيبها ما أصابهم . و أخبروه أ نّهم سيُهلكون القوم مصبحين (هود: 81 ، الحِجْر: 66) . فأخذت الصيحةُ القوم مُشرِقين ، و أرسل اللّه عليهم حجارة من طين مُسوَّمة عند ربّك للمسرفين ، و قلبَ مدائنهم عليهم فجعل عاليَها سافلَها ، و أخرج من كان فيها من المؤمنين فلم يجد فيها غير بيت من المسلمين و هو بيت لوط ، و ترك فيها آية للذين يخافون العذاب الأليم (الذاريات : 37 و غيرها) .
و في اختصاص الإيمان و الإسلام بيت لوط عليه السلام و شمول العذاب لمدائنهم دلالة ، أوّلاً: على أنّ القوم كانوا كفّارا غير مؤمنين ، و ثانيا : على أنّ الفحشاء ما كانت شائعة فيما بين الرجال منهم فحسب ؛ إذ لو كان الأمر على ذلك و النساء بريئات منها و كان لوط يدعو الناس إلَى الرجوع إلى سبيل الفطرة و سنّة الخلقة ـ التي هي مواصلة الرجال و النساء ـ لاتّبعته عدّة من النساء و اجتمعن حوله و آمنّ به طبعا ، و لم يذكر من ذلك شيء في كلامه سبحانه . و في ذلك تصديق ما تقدّم في الأخبار المأثورة أنّ الفحشاء شاعت بينهم ، و اكتفَى الرجال بالرجال باللواط ، و النساء بالنساء بالسحق .

2 ـ فرجام كار قوم لوط:

لوط عليه السلام پيوسته مردم را به راه خدا و پيروى از قانون فطرت و كنار گذاشتن فحشا دعوت مى كرد. اما آنان همچنان به كار كثيف خود ادامه مى دادند، تا جايى كه طغيان و نافرمانى در جانشان نشست و سزاوار عذاب شدند. در اين هنگام، خداوند مأمورانى از فرشتگان گرامى خود را براى هلاك كردن آنها فرستاد. فرشتگان ابتدا نزد ابراهيم رفتند و مأموريت خود را براى نابود كردن قوم لوط به او خبر دادند. ابراهيم با آنان بحث و گفت و گو كرد تا شايد بدين وسيله عذاب را از آنان باز گرداند. او به فرشتگان گفت كه لوط در ميان آن مردم به سر مى برد، امّا فرشتگان در پاسخ او گفتند كه آنها موقعيت لوط و خاندانش را بهتر مى دانند و فرمان خدا رسيده و عذابى برگشت نا پذير به سراغ آن مردم خواهد آمد (عنكبوت : 32، هود : 76).
فرشتگان سپس به صورت پسركانى نورسته پيش لوط رفتند و به عنوان ميهمان بر او وارد شدند. اين جريان بر لوط گران آمد و از كار آنان درمانده شد؛ چون مى دانست كه قومش به زودى متعرض آنان خواهند شد و هرگز از آنان دست بر نخواهند داشت. چندى نگذشت كه مردم جريان را شنيدند و با شتاب و خوشحالى به سوى لوط آمدند و به خانه اش هجوم بردند. لوط عليه السلام از خانه اش بيرون آمد و تا جايى كه توانست نصيحتشان كرد و سعى نمود غيرت و مردانگى آنها را برانگيزد و حتى دختران خود را به آنان پيشنهاد كرد و فرمود : اى قوم من! اينان دختران منند، آنان براى شما پاكيزه ترند. پس از خدا بترسيد و مرا در باب ميهمانانم رسوا مكنيد. سپس فرياد كمك سر داد و فرمود : آيا در ميان شما آدم فهميده اى پيدا نمى شود؟ امّا مردم جواب دادند كه به دختران او نيازى ندارند و به هيچ وجه دست از سر ميهمانانش برنخواهند داشت. بالاخره لوط نوميد شد و گفت : «كاش در برابر شما قدرتى داشتم يا به تكيه گاهى استوار پناه مى جستم» .........
در اين هنگام فرشتگان گفتند : اى لوط! ما فرستادگان پروردگار تو هستيم. خاطر آسوده دار كه اين قوم هرگز به تو دست نيابند. سپس نور چشم مردم را گرفتند و جماعت كورمال كورمال پراكنده شدند (قمر : 37).
آنگاه به لوط دستور دادند كه همان شب، پاسى از شب گذشته، خانواده اش را حركت دهد و خودش به دنبال آنان رود و هيچ كس پشت سرش را ننگرد جز زنش؛ زيرا به او نيز همان عذابى مى رسد كه به مردم خواهد رسيد و به او خبر دادند كه مردم صبحگاهان هلاك خواهند شد (هود : 81، حجر : 66).
هنگام طلوع آفتاب، صيحه قوم لوط را فرا گرفت و خداوند سنگ هايى از گل كه نزد پروردگارت نشان دار بود، برايشان فرو باراند و شهرهايشان را بر سرشان واژگون ساخت و آنها را زير و رو كرد و همه مؤمنانى را كه در شهر بودند نجات داد و در آنجا جز يك خانه از مسلمانان يعنى همان خانه لوط را نيافت و در آن سرزمين براى كسانى كه از عذاب دردناك مى ترسند، نشانه اى بر جاى گذاشت (ذاريات : 37 و آياتى ديگر).
اين مسأله كه ايمان و اسلام اختصاص به خانه لوط داشته و عذاب همه شهرهاى قوم لوط را در بر گرفته دليل بر آن است كه اولاً : همه قوم كافر و نا مؤمن بوده اند. ثانيا : فحشا تنها ميان مردان آنان شايع نبوده؛ زيرا اگر چنين بود و زنان از فحشا پاك و مبرّا بودند و با توجه به اينكه لوط به راه فطرت و سنّت و قانون خلقت كه همان پيوند زنان و مردان با يكديگر است دعوت مى كرد، طبعا بايد عدّه اى از زن ها از لوط پيروى مى كردند و دور او جمع مى شدند و به وى ايمان مى آوردند، حال آنكه در اين باره چيزى در كتاب خداى سبحان نيامده است و اين نكته خود مؤيّد مطلبى است كه در اخبار پيش گفته آمده و مى گويد فحشاء در ميان آنان شيوع داشته است و مردها با مردها لواط مى كرده اند و زن ها با زن ها مساحقه.

1.هود : ۸۰ .

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 11
    سایر پدیدآورندگان :
    شیخی، حمید رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 143907
صفحه از 572
پرینت  ارسال به