۱۹۶۸۸.الإمامُ عليٌّ عليه السلامـ لَمّا سُئلَ عن ذي القَرنَينِ أ نَبيّا كان أم مَلِكا ـ: لا نَبيّا و لا مَلِكا ، بَل عَبدا أحَبَّ اللّهَ فأحَبَّهُ اللّهُ ، و نَصحَ للّهِ فنَصَحَ لَهُ ، فبَعَثَهُ إلى قَومِهِ فضَربوهُ على قَرنِهِ الأيمَنِ ، فغابَ عنهُم ما شاءَ اللّهُ أن يَغيبَ ، ثُمّ بَعَثَهُ الثّانيَةَ فضَرَبوهُ على قَرنِهِ الأيسَرِ فغابَ عنهُم ما شاءَ اللّهُ أن يَغيبَ ، ثُمّ بَعَثَهُ اللّهُ الثّالثَةَ فَمكَّنَ اللّهُ لَهُ في الأرضِ ، و فيكُم مِثلُهُ ـ يَعني نفسَهُ ـ . ۱
۱۹۶۸۹.الإمامُ الباقرُ و الإمامُ الصّادقُ عليهما السلامـ لَمّا سُئلا عن مَنزِلَتهِما و عَمَّن يُشبِهانِ مِمَّن مَضى ـ: صاحِبُ موسى و ذو القَرنَينِ ؛ كانا عالِمَينِ و لَم يكونا نَبيَّينِ . ۲
۱۹۶۹۰.الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :مَلَكَ الأرضَ كُلَّها أربَعةٌ : مُؤمِنانِ و كافِرانِ : فأمّا المُؤمِنانِ فسُلَيمانُ ابنُ داودَ عليهما السلام و ذو القَرنَينِ ، و الكافِرانِ نَمرودُ و بُختُ نَصَّرُ. و اسمُ ذي القَرنَينِ عبدُ اللّهِ بنُ ضَحّاكِ بنِ مَعدٍ . ۳
۱۹۶۸۸.امام على عليه السلامـ در پاسخ به اين سؤال كه آيا ذو القرنين پيامبر بود يا فرشته ـفرمود : نه پيامبر بود و نه فرشته، بلكه بنده اى بود كه خدا را دوست مى داشت و خدا هم او را دوست داشت و براى خدا خيرخواهى مى كرد و خدا هم خيرخواه او شد. پس او را به سوى قومش فرستاد، امّا مردم بر شاخ راست سر او كوفتند. پس، ذو القرنين تا مدّت زمانى كه خدا مى خواست از ميان مردم ناپديد شد. سپس بار ديگر او را فرستاد و اين بار مردم بر شاخ چپ سر او كوفتند و او باز تا مدتى كه خدا مى خواست از ميانشان ناپديد شد. سپس بار سوم خداوند مبعوثش كرد و در زمين به او قدرت داد. نمونه او در ميان شما نيز هست ـ مقصود خود آن حضرت است ـ .
۱۹۶۸۹.امام باقر و امام صادق عليهما السلامـ در پاسخ به سؤال از منزلت ايشان و اينكه از گذشتگان چه كسانى شبيه آن دو بزرگوار مى باشند ـفرمود : همسفر موسى [خضر عليه السلام ] و ذو القرنين. آنها هر دو عالم بودند و پيامبر نبودند.
۱۹۶۹۰.امام صادق عليه السلام :چهار نفر بر سراسر جهان فرمانروايى كردند : دو تا مؤمن و دو تا كافر.آن دو مؤمن، يكى سليمان بن داوود بود و ديگرى ذو القرنين، و دو كافر، يكى نمرود بود و ديگرى بُختُ نَصَّر. نام ذو القرنين، عبد اللّه بن ضحّاك بن مَعد بود.