397
ميزان الحكمه ج 11

۱۹۷۰۹.كنز العمّال عن شَدّادِ بنِ أوسٍ :بكى شُعَيبٌ النبيُّ مِن حُبِّ اللّهِ عَزَّ و جلَّ حتّى عَمِيَ ، فَردَّ اللّهُ إلَيهِ بَصَرَهُ و أوحَى اللّهُ إلَيهِ : يا شُعَيبُ ، ما هذا البُكاءُ ؟ أشَوقا إلَى الجَنّةِ أو فَرَقا مِن النّارِ ؟ قالَ : إلهي و سَيّدي ، أنتَ تَعلَمُ ما أبكي شَوقا إلى جَنّتِكَ و لا فَرَقا مِن النّارِ ، و لكنِ اعتَقَدتُ حُبَّكَ بقَلبي ، فإذا أنا نَظَرتُ إلَيكَ فما اُبالي ما الّذي صُنِعَ بي .
فأوحَى اللّهُ إلَيهِ : يا شُعَيبُ ، إنْ يَكُ ذلكَ حَقّا فَهَنيئا لكَ لِقائي يا شُعَيبُ ؛ و لذلكَ أخدَمتُكَ موسَى ابنَ عِمرانَ كَلِيمي . ۱

۱۹۷۰۹.كنز العمّالـ به نقل از شدّاد بن اوس ـ: شعيبِ پيامبر از محبّت خداوند عزّ و جلّ چندان گريست كه نابينا شد.خداوند بينايى را به وى باز گردانيد و بدو وحى فرمود : اى شعيب! اين گريه براى چيست؟آيا از شوق بهشت است يا از ترس آتش؟ عرض كرد : اى خداى من و اى صاحب اختيار من! تو خود مى دانى كه نه از شوق بهشت تو مى گريم و نه از ترس آتش،بلكه محبّت تو را به دل خود گره زده ام و چون به تو توجّه دارم، مرا چه باك كه با من چه مى شود.
پس، خداوند به او وحى فرمود : اى شعيب ! اگر براستى چنين است، پس لقاى من گوارايت باد اى شعيب! و از اين رو، هم سخن خود، موسى بن عمران را خدمتگزار تو كردم.

1.كنز العمّال : ۳۵۵۸۰ .


ميزان الحكمه ج 11
396

۱۹۷۰۸.قصص الأنبياء عن ابنِ عبّاسٍ :إنّ اللّهَ تعالى بَعَثَ شُعَيبا إلى قَومِهِ و كانَ لَهُم مَلِكٌ فأصابَهُ مِنهُم بَلاءٌ ، فلَمّا رأى المَلِكُ أنَّ القَومَ قد خَصِبوا أرسَلَ إلى عُمّالِهِ فحَبَسوا علَى النّاسِ الطَّعامَ ، و أغلَوا أسعارَهُم ، و نَقَصوا مَكائيلَهُم و مَوازينَهُم ، و بَخَسوا النّاسَ أشياءهُم ، و عَتَوا عَن أمرِ ربِّهِم ، فكانوا مُفسِدينَ في الأرضِ . فلَمّا رأى ذلكَ شُعَيبٌ صلواتُ اللّهِ علَيهِ قالَ لَهُم : «لا تَنْقُصُوا المِكْيالَ و المِيزانَ إنّي أراكُمْ بِخَيْرٍ و إنّي أخافُ علَيْكُم عَذابَ يَومٍ مُحيطٍ»۱ ، فأرسَلَ المَلِكُ إلَيهِ بالإنكارِ ، فقالَ شُعَيب : إنّي مَنهِيٌّ في كِتابِ اللّهِ تعالى و الوَحيِ الّذي أوحَى اللّهُ إليَّ بهِ ، أنّ المَلِكَ إذا كانَ بمَنزِلَتِكَ الّتي نَزَلتَها يُنزِلُ اللّهُ بساحَتِهِ نِقمَتَهُ ، فلَمّا سَمِعَ المَلِكُ ذلكَ أخرَجَهُ مِن القَريَةِ ، فأرسَلَ اللّهُ إلَيهِم سَحابَةً فأظَلَّتهُم ، فأرسَلَ علَيهِم في بُيوتِهِمُ السَّمومَ ، و في طَريقهِمُ الشَّمسُ الحارّةُ و في القَريَةِ ، فَجَعَلوا يَخرُجونَ مِن بُيوتِهِم و يَنظُرونَ إلَى السَّحابَةِ الّتي قد أظَلّتهُم مِن أسفَلِها ، فانطَلَقوا سَريعا كلُّهُم إلى أهلِ بَيتٍ كانوا يُوفُونَ المِكيالَ و المِيزانَ و لا يَبخَسونَ النّاسَ أشياءهُم ، فنَصحَهُم اللّهُ و أخرَجَهُم من بَينِ العُصاةِ ، ثُمّ أرسَلَ على أهلِ القَريَةِ مِن تلكَ السَّحابَةِ عَذابا و نارا فأهلَكَتهُم ، و عاشَ شُعَيبٌ صلواتُ اللّهِ عليهِ مِائتَينِ و اثنتَينِ و أربَعينَ سَنةً . ۲

۱۹۷۰۸.قصص الأنبياءـ به نقل از ابن عبّاس ـ: خداوند متعال شعيب را به سوى قومش فرستاد. آنان پادشاهى داشتند. شعيب از دست آن مردم رنج و محنت ها ديد. هنگامى كه پادشاه ديد مردم در نعمت و رفاه قرار گرفته اند، به كارگزاران خود پيغام داد كه خوراك مردم را احتكار كردند و نرخ هايشان را گران ساختند و پيمانه ها و ترازوهايشان را كاستند و از كالاهاى مردم كم كردند و از فرمان پروردگارشان سرباز زدند و در زمين تباهى و فساد به راه انداختند. شعيب ـ صلوات اللّه عليه ـ چون اين وضع را ديد به آنان فرمود : «پيمانه و ترازو را كم نكنيد. من شما را در وضع خوبى مى بينم و براى شما از عذاب روزى فراگير مى ترسم».
پادشاه به او پيغام فرستاد كه دست از انتقاد بردارد. امّا شعيب گفت : در كتاب خداى متعال و وحيى كه خداوند به من كرده به من اعلام شده است كه هرگاه پادشاه به جايى برسد كه تو رسيده اى خداوند خشم و عذاب خود را بر او فرود آورد. پادشاه چون اين سخن شنيد، او را از آبادى بيرون كرد. پس، خداوند ابرى به سوى آنان فرستاد و ابر بر فراز سرشان سايه افكند. پس خداوند در خانه هايشان بر آنان باد سوزان فرستاد و در راهشان و در آبادى آفتاب را بر سر آنان داغ كرد. آنان از خانه هاى خود بيرون مى رفتند و به ابرى كه زيرش را سايه كرده بود مى نگريستند. همگى شتابان به سوى اهل خانه اى رفتند كه پيمانه و ترازو را كامل مى كشيدند و جنس مردم را كم نمى دادند. خداوند اهل آن خانه را از ميان گنهكاران بيرون كشيد و آن گاه عذاب و آتشى از آن ابر بر اهل آبادى فرو فرستاد كه همه آنان را هلاك كرد. شعيب ـ صلوات اللّه عليه ـ 242 سال عمر كرد.

1.هود : ۸۴ .

2.قصص الأنبياء : ۱۴۶/۱۵۸ .

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 11
    سایر پدیدآورندگان :
    شیخی، حمید رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 145341
صفحه از 572
پرینت  ارسال به