85
ميزان الحكمه ج 11

ميزان الحكمه ج 11
84

التّفسير :

قوله تعالى : «الّذي خَلَقَ المَوتَ و الحَياةَ لِيَبلُوَكُمْ أيُّكُمْ أحْسَنُ عَمَلاً و هُوَ العَزيزُ الغَفورُ» ، الحياة كون الشّيء بحيث يشعر و يريد، و الموت عدم ذلك ، لكنّ الموت ـ على ما يظهر من تعليم القرآن ـ انتقال من نشأة من نشآت الحياة إلى نشأة اُخرى كما تقدّم استفادة ذلك من قوله تعالى : «نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ المَوتَ ـ إلى قولهِ : ـ فيما لا تَعلمونَ»۱ ، فلا مانع من تعلّق الخلق بالموت كالحياة . على أنّه لو اُخذ عدميّا كما عند العرف فهو عدم ملكة الحياة و له حظّ من الوجود يصحّح تعلّق الخلق به ، كالعمى من البصر و الظّلمة من النّور .
و قوله : «لِيَبلُوَكُمْ أيُّكُمْ أحْسَنُ عَمَلاً» ، غاية خلقه تعالى الموت و الحياة ، و البلاء الامتحان . و المراد أنّ خلقكم هذا النّوع من الخلق ـ و هو أنّكم تحيَون ثمّ تموتون ـ خلق مقدّميّ امتحانيّ يمتاز به منكم من هو أحسن عملاً من غيره . و من المعلوم أنّ الامتحان و التّمييز لا يكون إلاّ لأمرٍ ما يستقبلكم بعد ذلك، و هو جزاء كلّ بحسب عمله .
و في الكلام مع ذلك إشارة إلى أنّ المقصود بالذّات من الخلقة هو إيصال الخير من الجزاء ، حيث ذكر حسن العمل و امتياز من جاء بأحسنه ؛ فالمحسنون عملاً هم المقصودون بالخلقة، و غيرهم مقصودون لأجلهم .
و قد ذيّل الكلام بقوله : «و هُوَ العَزيزُ الغَفورُ» فهو العزيز لأنّ الملك و القدرة المطلقين له وحده فلا يغلبه غالب ، و ما أقدر أحدا على مخالفته إلاّ بلاءً و امتحانا و سينتقم منهم . و هو الغفور لأنّه يعفو عن كثيرٍ من سيّئاتهم في الدّنيا و سيغفر كثيرا منها في الآخرة كما وعد .
و في التّذييل بالاسمَين مع ذلك تخويف و تطميع على ما يدعو إلى ذلك سياق الدعوة .
و اعلم أنّ مضمون الآية ليس مجرّد دعوىً خاليةٍ عن الحجّة يراد بهِ التّلقين كما ربّما يُتوهّم بل هي مقدّمة قريبة من الضّرورة ـ أو هي ضروريّة ـ تستدعي الحكم بضرورة البعث للجزاء ؛ فإنّ الإنسان المتلبّس بهذه الحياة الدنيويّة الملحوقة للموت لا يخلو من أن يحصل له وصف حسن العمل أو خلافه ، و هو مجهّز بحسب الفطرة بما لولا عروض عارض السّوء لساقه إلى حسن العمل ، و قلّما يخلو إنسان من حصول أحد الوصفَين كالأطفال و من في حكمهم .
و الوصف الحاصل المترتّب على وجود الشيء الساري في أغلب أفراده غاية في وجوده مقصودة في إيجاده ، فكما أنّ الحياة النّباتيّة لشجرة كذا إذ كانت تؤدّي في الغالب إلى إثمارها ثمرة كذا يعدّ ذلك غاية لوجودها مقصودة منها، كذلك حسن العمل و الصلاح غاية لخلق الإنسان . و من المعلوم أيضا أنّ الصّلاح و حسن العمل لو كان مطلوبا لكان مطلوبا لغيره لا لنفسه ، و المطلوب بالذّات الحياة الطيّبة التي لا يشوبها نقص و لا يعرضها لغو و لا تأثيم ، فالآية في معنى قوله : «كلُّ نَفْسٍ ذائقَةُ المَوتِ و نَبْلوكُمْ بِالشّرِّ و الخَيرِ فِتْنَةً»۲ . ۳

تفسير

آيه «الذى خلق الموت و الحياة ليبلوكم ايّكم احسن عملاً و هو العزيز الغفور»، حيات يعنى اينكه موجود به گونه اى باشد كه حسّ و اراده داشته باشد و موت و مرگ به معناى فقدان اين دو خصيصه است. مرگ، آن گونه كه از آموزش هاى قرآن بر مى آيد، عبارت است از انتقال از يك مرحله زندگى به مرحله اى ديگر و اين مطلب، چنان كه پيشتر گفتيم، از اين آيه استفاده مى شود : «ماييم كه ميان شما مرگ را مقدّر كرده ايم ـ تا آنجا كه مى فرمايد : ـ و شما را [به صورت] آنچه نمى دانيد پديدار گردانيم». بنا بر اين، مانعى ندارد كه مرگ نيز همچون زندگى آفريده شود.
با اين حال، اگر مرگ را، چنان كه در عرف نيز چنين است، يك امر عدمى بگيريم، در اين صورت مرگ، عدم ملكه زندگى است و بهره اى از وجود دارد كه تعلّق گرفتن آفرينش را به آن صحّت مى بخشد. مانند نسبت كورى به بينايى و تاريكى به روشنايى [كه نسبت عدم ملكه است].
جمله «ليبلوكم ايّكم احسن عملاً» بيانگر هدف خداوند از آفريدن مرگ و زندگى است. و «بلاء» به معناى آزمايش و امتحان مى باشد. مقصود اين است كه اين نوع آفرينش شما ـ يعنى اينكه زندگى مى كنيد و سپس مى ميريد ـ يك آفرينش مقدّماتى آزمايشى است كه معلوم مى كند كدام يك از شما بهتر از ديگرى عمل مى نمايد. پيداست كه امتحان و تميز دادن تنها براى چيزى است كه بعداً با آن روبه رو مى شويد و آن پاداش دادن به هر كس به فراخور عمل اوست.
به علاوه، در اين جمله اشاره اى به اين نكته است كه مقصود اصلى از آفرينش، رساندن پاداش نيك است؛ چرا كه از كار نيك و ممتاز شدن كسى كه كار بهتر كند سخن به ميان آورده است. بنا بر اين، مقصود از خلقت همان نيكوكارانند و خلقت ديگران به خاطر آنها صورت گرفته است.
خداوند گفتار خود را با جمله «و اوست چيره نا پذير آمرزنده» ختم كرده است و او عزيز و چيره ناشدنى است، چون پادشاهى و قدرت مطلق تنها از آنِ اوست و از اين رو، هيچ نيرويى بر او چيره نمى آيد و به هر كس توان مخالفت با خود را داده فقط براى آزمايش و امتحان است و به زودى از آنان انتقام خواهد گرفت. اوست آمرزنده؛ زيرا در دنيا بسيارى از گناهانِ آنان را مى بخشد و در آخرت نيز، همچنان كه وعده داده است، بسيارى از گناهان را خواهد آمرزيد.
افزون بر اين، آوردن دو نام «عزيز» و «غفور»، گونه اى بيم و اميد دادن به آن چيزى است كه آيه بدان فرا مى خواند.
بايد دانست كه مضمون آيه، صرف يك ادّعاى بدون دليل، كه هدف از آن تلقين باشد، نيست؛ چنان كه ممكن است اين گونه توهّم شود. بلكه يك مقدّمه تقريباً ضرورى ـ يا كاملاً ضرورى ـ است كه مستلزم حكم به ضرورت رستاخيز براى پاداش و سزاست؛ چه، انسانى كه جامه اين حيات دنيوىِ منجرِّ به مرگ بر قامت او پوشانده شده از دو حال خارج نيست : يا به وصف نيكوكار بودن متّصف مى شود يا به وصف خلاف آن هرچند سرشت انسان طورى ساخته و مجهّز شده است كه اگر مانعى پيش نيايد، به سمت كار نيك پيش مى رود. همه انسان ها به استثناى كودكان و كسانى كه در حكم آنها هستند، لا جرم يا نيكو كارند يا بدكار و از متّصف شدن به يكى از اين دو وصف خالى نيستند.
وصف و حالتى كه مترتّب بر وجود شى ء است و در اغلب افراد آن جارى و سارى است، غايت وجود او و مقصود از ايجاد وى مى باشد. مثلاً همان گونه كه حيات نباتىِ يك درخت اگر غالباً به ميوه دادن آن منجر شود، اين ميوه غايت وجود آن درخت و مقصود از آن به شمار مى آيد، نيكوكارى و صلاح نيز غايت و هدف خلقت انسان است. و اين نكته نيز معلوم است كه پاكى و نيكوكارى اگر مطلوب باشد، در واقع مطلوب بالذات نيست. بلكه هدف از آن چيز ديگرى است، و آنچه مطلوب بالذات مى باشد آن حيات پاك و پاكيزه اى است كه نه آميخته به نقص و كاستى است و نه در معرض بيهودگى و گناهكارى قرار مى گيرد. آيه مورد بحث با آيه «هر نَفْسى چشنده مرگ است و ما شما را از راه آزمايش با بد و نيك مى آزماييم» هم معناست.

1.الواقعة : ۶۰ و ۶۱ .

2.الأنبياء : ۳۵ .

3.الميزان في تفسير القرآن : ۱۹/۳۴۹ .

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 11
    سایر پدیدآورندگان :
    شیخی، حمید رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 128612
صفحه از 572
پرینت  ارسال به