435
ميزان الحكمه ج 11

۱۹۷۳۴.علل الشرائع عن سُليمان الجعفريّ عن الإمامِ الرِّضا عليه السلام قال :أ تَدري لِمَ سُمِّيَ إسماعيلُ صادِقَ الوَعدِ ؟ قلتُ : لا أدري ، قالَ : وَعَدَ رجُلاً فجَلَسَ لَهُ حَولاً يَنتَظِرُهُ . ۱

۱۹۷۳۵.تفسيرِ القُمّيِّ :في قولهِ تعالى : «و اذْكُرْ في الكِتابِ إسْماعيلَ إنّهُ كانَ صادِقَ الوَعْدِ» ، قالَ : وَعدَ وَعدا فانتَظَرَ صاحِبَهُ سَنَةً ، و هُو إسماعيلُ بنُ حِزقيلَ عليه السلام ۲ . ۳

۱۹۷۳۴.علل الشرائعـ به نقل از سليمان جعفرى ـ: امام رضا عليه السلام فرمود : آيا مى دانى چرا اسماعيل را صادق الوعد (خوش قول) گفته اند؟ عرض كردم : نه. فرمود : با مردى [در جايى] وعده گذاشت و يك سال به انتظار او نشست.

۱۹۷۳۵.تفسير القمّىـ ذيل آيه «و اذكر فى الكتاب اسماعيل انّه كان صادق الوعد» ـ: [امام عليه السلام ]فرمود: اسماعيل و عده اى گذاشت و يك سال منتظر همراهش نشست. او اسماعيل پسر حزقيل عليه السلام است. ۴

1.علل الشرائع : ۷۷/۱ .

2.تفسير القمّي : ۲/۵۱ .

3.قال العلاّمة الطباطبائيّ رضوان اللّه عليه بعد نقل الحديث : وعده عليه السلام ـ و هو أن يثبت في مكانه في انتظار صاحبه ـ كان مطلقا لم يقيّده بساعة أو يوم و نحوه ، فألزمه مقامُ الصِّدق أن يفي به بإطلاقه ، و يصبّر نفسه في المكان الذي وعد صاحبه أن يقيم فيه حتّى يرجع إليه . و صفة الوفاء ـ كسائر الصفات النفسانيّة من الحبّ و الإرادة و العزم و الإيمان و الثقة و التسليم ـ ذات مراتب مختلفة باختلاف العلم و اليقين ، فكما أنّ من الإيمان ما يجتمع مع أيّ خطيئة و إثم و هو أنزل مراتبه و لا يزال ينمو و يصفو حتّى يخلص من كلّ شرك خفيّ فلا يتعلّق القلب بشيء غير اللّه و لو بالتفات إلى من دونه ـ و هو أعلى مراتبه ـ كذلك الوفاء بالوعد ذو مراتب ؛ فمن مراتبه في المقال مثلاً : إقامة ساعة أو ساعتين حتّى تعرض حاجة اُخرى توجب الانصراف إليها ، و هو الذي يصدق عليه الوفاء عرفا . و أعلى منه مرتبة : الإقامة بالمكان حتّى ييأس من رجوع الصديق إليه عادة بمجيء اللّيل و نحوه ، فيقيّد به إطلاق الوعد . و أعلى منه مرتبة : الأخذ بإطلاق القول و الإقامة حتّى يرجع و إن طال الزمان . فالنفوس القويّة التي تراقب قولها و فعلها لا تلقي من القول إلاّ ما في وسعها أن تصدّقه بالفعل ، ثمّ إذا لفظت لم يصرفها عن إتمام الكلمة و إنفاذ العزيمة أيّ صارف . و في الرواية أنّ النبيّ صلى الله عليه و آله وعد بعض أصحابه بمكّة أن ينتظره عند الكعبة حتّى يرجع إليه ، فمضَى الرجل لشأنه و نسي الأمر ، فبقي صلى الله عليه و آله ثلاثة أيّام هناك ينتظره ، فاطّلع بعض الناس عليه فأخبر الرجل بذلك فجاء و اعتذر إليه ، و هذا مقام الصدّيقين لا يقولون إلاّ ما يفعلون .الميزان في تفسير القرآن : ۱۴/۶۵ .

4.علاّمه طباطبايى ـ رضوان اللّه عليه ـ بعد از نقل اين حديث مى گويد : و عده اى كه آن جناب داد ـ كه در جاى خود منتظر دوستش بماند ـ مطلق بود يعنى مقيّد نكرده بود كه يك ساعت يا يك روز يا فلان مدّت برايش صبر كند. لذا آن مقام صدقى كه داشت، او را ملزم ساخت تا به وعده مطلق (بدون سر رسيد) خود وفا كند و در همان جايى كه به دوستش وعده داده بود چندان بايستد تا وى برگردد. صفت وفا و پايبندى به قول و قرار، مانند ديگر صفات نفسانى، مثل محبّت و خواست و عزم و ايمان و اعتماد و تسليم، مراتب مختلفى دارد كه بر حسب اختلاف مراتب علم و يقين متفاوت مى شود. همچنان كه يك مرتبه از ايمان با هر خطا و گناهى مى سازد و آن پايين ترين مرتبه ايمان است و همين مرتبه پيوسته رشد مى كند و خالص و خالص تر مى شود تا جايى كه از هر گونه شرك خفى و ناپيدايى پاك مى گردد و در نتيجه، دل به چيزى جز خدا تعلّق پيدا نمى كند، حتى التفاتى هم به غير او نمى نمايد و اين عاليترين مرتبه ايمان است، وفاى به وعده نيز داراى مراتب است. يكى از مراتب آن اين است كه قول بدهد مثلاً يك يا دو ساعت در جايى منتظر بماند و چون كار ديگرى برايش پيش آمد، از آنجا برود. وفاى به عهد عرفاً بر اين صدق مى كند. از اين مرتبه بالاتر اين است كه آن قدر منتظر بايستد تا با فرا رسيدن شب يا امثال آن معمولاً ديگر اميدى به آمدن طرف نباشد. در اين صورت اطلاق وعده با يأس از آمدن مقيّد مى شود. باز بالاتر از اين مرتبه، آن است كه آن قدر منتظر بماند تا دوستش بيايد هر چند زمان انتظار به درازا كشد. بنا بر اين، نفوس قوى كه مراقب گفتار و كردار خود هستند، هيچ وقت قولى نمى دهند مگر اينكه بتوانند به آن عمل كنند و همين كه قولى دادند، هيچ مانعى آنها را از به كار بستن آن باز نمى دارد. در روايت آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در مكّه به يكى از اصحاب خود قول داد كه كنار كعبه منتظرش بماند تا برگردد. آن مرد در پى كار خود رفت و قول و قرارى را كه با پيامبر داشت از ياد برد. پيامبر صلى الله عليه و آله سه روز در آنجا منتظر وى ماند تا اينكه يكى از مردم متوجّه موضوع شد و به آن مرد خبر داد و او آمد و از پيامبر عذرخواهى كرد. آرى، اين مقام صدّيقين است كه هيچ سخنى نگويند، مگر آن كه بدان عمل كنند.


ميزان الحكمه ج 11
434

3738

إسماعيلُ عليه السلام

الكتاب :

«وَ اذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَ كَانَ رَسُولاً نَبِيّا * وَ كَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاَةِ وَ الزَّكَاةِ وَ كَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيّا» . ۱

الحديث :

۱۹۷۳۲.الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :إنّ اسماعيلَ الّذي قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ في كِتابهِ : «و اذْكُرْ فِي الكِتابِ إسْماعيلَ ......... » لَم يَكُن إسماعيلَ بنَ إبراهيمَ ، بَل كانَ نَبيّا مِن الأنبياءِ بَعَثَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلى قَومِهِ ، فأخَذوهُ فسَلَخوا فَروَةَ ۲ رأسهِ و وَجهِهِ ، فأتاهُ ملَكٌ فقالَ : إنّ اللّهَ بَعَثَني إلَيكَ فَمُرْني بِما شِئتَ ،فقالَ : لِي اُسوَةٌ بما يُصنَعُ بالحُسَينِ عليه السلام . ۳

۱۹۷۳۳.عنه عليه السلام :إنّ إسماعيلَ كانَ رَسولاً نَبيّا ، سُلِّطَ علَيهِ قَومُهُ فقَشَروا جِلدَةَ وَجهِهِ و فَروَةَ رأسِهِ ، فأتاهُ رَسولٌ مِن رَبِّ العالَمينَ، فقالَ لَهُ : ربُّكَ يُقرِئُكَ السّلامَ و يقولُ : قَد رأيتُ ما صُنِعَ بكَ و قد أمَرَني بطاعَتِكَ فمُرْني بما شِئتَ ، فقالَ : يكونُ لِي بالحُسَينِ بنِ عليٍّ عليهما السلام اُسوَةٌ . ۴

3738

اسماعيل عليه السلام

قرآن :

«و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن زيرا كه او درست وعده و فرستاده اى پيامبر بود. و خاندان خود را به نماز و زكات فرمان مى داد و همواره نزد پروردگارش پسنديده [رفتار] بود».

حديث :

۱۹۷۳۲.امام صادق عليه السلام :آن اسماعيل كه خداوند عزّ و جلّ در كتاب خود فرموده است : «در اين كتاب از اسماعيل ياد كن ......... » آن اسماعيل فرزند ابراهيم نيست. بلكه پيامبرى از پيامبران است كه خداوند عزّ و جلّ او را به سوى قومش فرستاد و آنها او را گرفتند و پوست سر و رويش را كندند. فرشته اى نزد وى آمد و گفت : خداوند مرا نزد تو فرستاده است، هر دستورى كه مى خواهى به من بده. او گفت : من به آنچه با حسين عليه السلام مى شود اقتدا مى كنم.

۱۹۷۳۳.امام صادق عليه السلام :اسماعيل، فرستاده اى پيامبر بود. قومش بر او مسلّط شدند و پوست سر و صورتش را كندند. پس ، فرشته اى از جانب پروردگار جهانيان آمد و گفت: پروردگارت تو را سلام مى رساند و مى گويد: آنچه را با تو شد ديدم. خداوند به من دستور داده كه از تو اطاعت كنم. پس هر دستورى مى خواهى به من بده. او گفت : حسين بن على عليها السلام مقتداى من است.

1.مريم : ۵۴ ، ۵۵ .

2.الفروة : جلدة الرأس . (القاموس المحيط : ۴/۳۷۳) .

3.علل الشرائع : ۷۷/۲ .

4.علل الشرائع : ۷۸/۳ .

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 11
    سایر پدیدآورندگان :
    شیخی، حمید رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 142229
صفحه از 572
پرینت  ارسال به