113
ميزان الحكمه ج 12

۲۰۰۳۶.بحار الأنوار :و في خَبَرٍ آخَرَ : فلَمّا جَلَسَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله قد أثَّرَ الحَصيرُ في جَنبِهِ فقالَ عُمرُ : أمّا أنا فأشهَدُ أنّكَ رَسولُ اللّهِ و لَأنتَ أكرَمُ علَى اللّهِ مِن قَيصرَ و كِسرى ، و هُما فيما هُما فيهِ مِن الدُّنيا و أنتَ علَى الحَصيرِ قد أثَّرَ في جَنبِكَ ، فقالَ النّبيُّ صلى الله عليه و آله : أ ما تَرضى أن يَكونَ لَهُمُ الدُّنيا و لَنا الآخِرَةُ ؟! ۱

۲۰۰۳۷.الترغيب و الترهيب عن عائشة :دخَلَ أبو بَكرٍ و عُمرُ علَيهِ ......... فقالَ صلى الله عليه و آله : لا تَقولا هذا ، فإنّ فِراشَ كِسرى و قَيصرَ في النّارِ ، و إنّ فِراشِي و سَريري هذا عاقِبَتُهُ إلَى الجَنَّةِ . ۲

۲۰۰۳۸.الطبقات الكبرى عن جُندَبِ بنِ سُفيان :أصابَتِ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله أشاءةُ نَخلَةٍ فأدمَت إصبَعَهُ فقالَ : ما هِي إلاّ إصبَعٌ دَمِيَتْ و في سبيلِ اللّهِ ما لَقِيَتْ . قالَ : فحُمِلَ فوُضِع على سَريرٍ لَهُ مَرْمولٍ بِشُرُطٍ ، و وُضِعَ تَحتَ رأسِهِ مِرفَقَةٌ مِن أدَمٍ مَحشُوَّةٌ بلِيفٍ ، فدَخَلَ علَيهِ عُمرُ و قَد أثَّرَ الشَّريطُ بجَنبِهِ فبكى عُمرُ ، فقالَ : ما يُبكيكَ ؟ قالَ : يا رسولَ اللّهِ، ذَكَرتُ كِسرى و قَيصرَ يَجلِسونَ على سُرُرِ الذَّهَبِ و يَلبَسونَ السُّندُسَ و الإستَبرَقَ ، أو قالَ : الحَريرَ و الإستَبرَقَ ، فقالَ : أ ما تَرضَونَ أن تَكونَ لَكُمُ الآخِرَةُ و لَهُمُ الدُّنيا ؟! ۳

۲۰۰۳۶.بحار الأنوار :در خبرى ديگر آمده است : چون پيامبر صلى الله عليه و آله نشست، حصير بر پهلوى حضرت ردّ انداخته بود. عمر گفت : البته من گواهى مى دهم كه تو رسول خدا هستى و نزد خدا بيش از قيصر و خسرو گرامى و محترم مى باشى، اما آن دو از چنان دنيايى برخوردارند و شما روى حصيرى مى خوابى كه بر پهلويت ردّ انداخته است؟! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : آيا راضى نيستى كه دنيا براى آنان باشد و آخرت از آنِ ما؟!

۲۰۰۳۷.الترغيب و الترهيبـ به نقل از عايشه ـ: ابو بكر و عمر بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شدند ......... رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : اين حرف را نزنيد؛ زيرا بستر كسرا و قيصر در آتش است، اما اين بستر و تخت من فرجامش به سوى بهشت است.

۲۰۰۳۸.الطبقات الكبرىـ به نقل از جندب بن سفيان ـ: شاخه خرما بُنى به پيامبر اصابت نمود و انگشت ايشان را خونين كرد. حضرت فرمود : چيزى نيست، انگشتى خونى شده و اين در راه خدا اهميتى ندارد. جندب مى گويد : پيامبر را به خانه بردند و روى تختش كه رويه اش از برگ و ليف درخت خرما بافته شده بود بسترى كردند و زير سر ايشان بالشى پوستى كه از ليف خرما پر شده بود، قرار دادند. عمر به حضور پيامبر آمد و ديد حصير بر پهلوى رسول خدا ردّ انداخته است. گريه اش گرفت. پيامبر فرمود : چرا گريه مى كنى؟ عرض كرد : اى رسول خدا! كسرا و قيصر را به ياد آوردم كه بر تخت هاى زرّين مى نشينند و جامه هاى سندس و استبرق ـ يا گفت : حرير و استبرق ـ مى پوشند. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : آيا راضى نيستيد كه براى شما آخرت باشد و براى آنان دنيا؟!

1.بحار الأنوار : ۱۶ / ۲۵۷ / ۳۷ .

2.الترغيب و الترهيب : ۴ / ۲۰۱ / ۱۲۱.

3.الطبقات الكبرى : ۱ / ۴۶۶ .


ميزان الحكمه ج 12
112

۲۰۰۳۵.الترغيب و الترهيب عن عمر :استَأذَنتُ على رسولِ اللّه صلى الله عليه و آله فدَخَلتُ علَيهِ في مَشرُبَةٍ ۱ و إنّهُ لَمُضطَجِعٌ على خَصَفَةٍ إنّ بَعضَهُ لَعلَى التُّرابِ ، و تَحتَ رأسِهِ وِسادَةٌ مَحشُوَّةٌ لِيفا ، و إنّ فَوقَ رأسِهِ لاَءهابا عَطِنا ، و في ناحِيَةِ المَشرُبَةِ قَرَظٌ ، فسَلَّمتُ علَيهِ فجَلَستُ ، فقلتُ : أنتَ نَبيُّ اللّهِ و صَفوَتُه و كِسرى و قَيصرُ على سُرُرِ الذَّهَبِ و فُرُشِ الدِّيباجِ و الحَريرِ ؟ ! فقالَ : اُولئكَ عُجِّلَت لَهُم طَيِّباتُهُم و هِيَ وَشيكَةُ الانقِطاعِ ، و إنّا قَومٌ اُخِّرَت لنا طَيِّباتُنا في آخِرَتِنا . ۲

۲۰۰۳۵.الترغيب و الترهيبـ به نقل از عمر ـ: از رسول خدا صلى الله عليه و آله اجازه ورود خواستم و در غرفه اى بر ايشان وارد شدم. حضرت روى بوريايى از برگ درخت خرما دراز كشيده و قسمتى از بدنش روى خاك بود. زير سرش بالشى پر شده از الياف خرما قرار داشت و بالاى سر ايشان پوستى خيسانده شده در مايع دباغى كه بوى بدى از آن به مشام مى رسيد، آويزان بود و در گوشه غرفه مقدارى برگ درخت سلم قرار داشت. من به پيامبر سلام كردم و نشستم و گفتم : شما پيامبر و برگزيده خدا باشى و كسرا و قيصر بر تخت هاى طلا و فرش هاى ديبا و حرير بنشينند؟! فرمود : آنان كسانى هستند كه نعمت هاى زودگذر در همين دنيا به ايشان داده شده و ما مردمى هستيم كه نعمت هايمان در آخرت به ما داده مى شود.

1.المَشْرُبة ـ بالضم و الفتح ـ : الغُرفة. (النهاية : ۲ / ۴۵۵) .

2.الترغيب و الترهيب : ۴ / ۲۰۰ / ۱۲۰.

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 12
    سایر پدیدآورندگان :
    شيخي، حميد رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 185913
صفحه از 608
پرینت  ارسال به