13
ميزان الحكمه ج 12

۱۹۸۲۲.الإمامُ الباقرُ عليه السلامـ في قولهِ تعالى :«قُلْ أيُّ شَيْءٍ أكْبَرُ شَهادَةً ......... »ـ: و ذلك أنّ مُشرِكي أهلِ مَكّةَ قالوا : يا محمّدُ ، ما وَجَدَ اللّهُ رَسولاً يُرسِلُهُ غيرَكَ ؟! ما نَرى أحَدا يُصَدِّقُكَ بالّذي تَقولُ ، و ذلكَ في أوّلِ ما دَعاهُم و هُو يَومَئذٍ بمَكّةَ ، قالوا : و لَقد سَألْنا عنكَ اليَهودَ و النّصارى فزَعَموا أنّهُ لَيسَ لَكَ ذِكرٌ عِندَهُم ، فَأتِنا بمَن يَشهَدُ أنّكَ رسولُ اللّهِ ! قالَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «اللّهُ شَهيدٌ بَيني و بَينَكُم » الآية . ۱

كلام في شهادة اللّه على نبوّة الأنبياء :

يمكن أن نتصوّر شهادة اللّه تعالى على نبوّة الأنبياء عن طريقَين :
أ ـ الشهادة القوليّة .
ب ـ الشهادة العمليّة .
و الشهادة القوليّة يمكن أن تكون على لونَين :
1 ـ الوحي و الإلهام : يمكن للّه تعالى أن يعلن للناس عن نبوّة شخص ما ، و يقدّم الشهادة على نبوّته بواسطة الوحي و الإلهام ، غير أنّ الاستعانة بهذا الطريق تكون في دائرة الإمكان حينما يتوفّر الناس على استعداد تلقّي الوحي و الإلهام .
و بعبارة اُخرى : إنّ الإشكال ليس من جهة المُرسِل ، بل من جهة المُستقبِل ، فإذا كان المُستقبِل ـ الذي هو الناس ـ قادرا على تلقّي كلام اللّه أمكن أن يرسل اللّه تعالى لهم نداءه بصدد نبوّة نبيّه ، و بشكل مباشر .
و يستفاد من القرآن الكريم أنّ اللّه تعالى استخدم هذا الاُسلوب بصدد نبوّة بعض الأنبياء ، كما هو الحال بالنسبة إلى نبوّة عيسى لدى الحواريّين ، حيث يقول : «و إذ أوْحَيتُ إلَى الحَوارِيِّينَ أنْ آمِنوا بِي و بِرَسُولي قالوا آمَنّا و اشْهَدْ بأنّنا مُسلِمونَ» . ۲
2 ـ المعجزة القوليّة : يختصّ الطريق الأوّل باُولئك النفر الذين استبعدوا حجب المعرفة القلبيّة ، و أمكنهم الارتباط بالمصدر عن طريق القلب بغية أن يتوفّروا على حقائق المعرفة .
غير أنّ الطريق الثاني طريق عامّ ؛ يعني يمكن بواسطة هذا الطريق أن تستعين عامّة الناس الذين ليست لديهم القدرة علَى المعرفة القلبيّة .
و هذا الطريق عبارة عن أنّ اللّه تعالى يشهد على نبوّة نبيّه بواسطة مقال معجز بذاته ؛ يعني أنّ عامّة الناس تفهم بوضوح أنّ هذا الكلام ليس كلاما بشريّا ، و أنّ الإنسان مهما ارتقى في مدارج العلم و الثقافة و الأدب لا يقدر أن يأتي بمثل هذا الحديث.
أمّا الشهادة العمليّة فيمكن أن تكون على لونَين أيضا :
1 ـ المعجزة : و هي عبارة عن فعلٍ يدلّ علَى ارتباط مدّعي النبوّة باللّه تعالى ، و من هنا يعبّر القرآن الكريم عن هذا الفعل بالآية و البيّنة ، نظير إلقاء العصا و إحياء الموتى .
على هذا الأساس إذا توفّر مدّعي النبوّة على معجزة فهي ـ أي المعجزة ـ شهادة عمليّة من قبل اللّه تعالى على صدق المدّعي .
2 ـ التقرير : إذا افترضنا أنّ شخصا قدّم نفسه للناس بوصفه ممثّلاً لشخصيّة ما ، و ألقى علَى الناس في حضور تلك الشخصيّة بيانا يدّعي فيه أنّه مِن قِبَلها ، و التزمت تلك الشخصيّة الصمت دون عذر ، فمثل هذا السكوت و الصمت تقرير و شهادة عمليّة من قبل تلك الشخصيّة على صدق نيابة المدّعي و صحّة بيانه .
في ضوء ما تقدّم : فإذا قدّم فرد ما نفسه بوصفه رسول اللّه تعالى ، و طرح نبوّته ـ بشكل من الأشكال ـ بين يدَى مبدع العالم ، و لم تذعن لنبوّته عامّة الناس فحسب ، بل صدّقه العلماء ، و لم يُبطل اللّه تعالَى ادّعاءه أمام الناس عن طريق واضح ، فمثل هذا السكوت شهادة عمليّة و تقرير و تأييد لصحّة ادّعائه .
ما الطّريق الّذي استخدمه اللّه تعالى للشّهادة على نبوّة نبيّ الإسلامِ ؟
بعد أن اتّضح مفهوم شهادة اللّه تعالى يتحتّم أن نلاحظ : أيّ طريق من الطرق المذكورة استخدمه اللّه تعالى لتصديق نبوّة نبيّ الإسلام و تأييدِها ؟
من خلال ملاحظة سيرة النبيّ صلى الله عليه و آله يتّضح أنّ اللّه تعالى دعم صحّة نبوّته بالطرق الأربعة المتقدّمة ، و شهد بواسطة تلك الطرق على نبوّته .

۱۹۸۲۲.امام باقر عليه السلامـ درباره آيه «بگو : گواهىِ چه كسى از همه برتر است ......... » ـفرمود : زمانى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در مكّه تازه دعوت خود را آغاز كرده بود، مشركان مكّه گفتند : اى محمّد! آيا خدا رسولى غير از تو پيدا نكرد كه او را بفرستد؟! ما هيچ كس را نمى يابيم كه گفته هاى تو را تصديق كند. از يهود و نصارا درباره تو پرسيديم، اما آنها گفتند كه در كتاب هاى آنها از تو ياد نشده است. بنا بر اين، كسى را بياور كه گواهى دهد تو فرستاده خدا هستى! رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «خدا گواه ميان من و شماست» تا آخر آيه.

سخنى درباره گواهى خدا بر نبوت انبيا :

گواهى دادن خداى متعال به نبوّت انبيا به دو طريق قابل تصور است : گفتارى و رفتارى .
گواهى گفتارى به دو شكل مى تواند باشد :
1 ـ وحى و الهام : خداوند متعال مى تواند پيامبر بودن يك نفر را براى مردم اعلام كند و به واسطه وحى و الهام بر نبوّت او گواهى دهد. منتها كمك گرفتن از اين طريقه زمانى ميسّر است كه استعداد دريافت وحى و الهام در مردم فراهم باشد.
به عبارت ديگر : اشكال از طرف فرستنده نيست، بلكه از جانب گيرنده است؛ زيرا هرگاه گيرنده ـ يعنى مردم ـ توانايى دريافت كلام خدا را داشته باشند، امكان دارد كه خداوند متعال حقانيت نبوّت پيامبرش را مستقيماً به آنان ابلاغ كند .
از قرآن كريم استفاده مى شود كه خداوند متعال اين روش را درباره نبوّت بعضى پيامبران به كار برده است، از جمله نسبت به نبوّت حضرت عيسى با حواريّون، آن جا كه مى فرمايد : «و آنگاه كه به حواريّون وحى كردم كه به من و فرستاده من ايمان بياوريد [و] آنان گفتند : ايمان آورديم و تو گواه باش كه ما تسليم شدگانيم».
2 ـ معجزه گفتارى : طريقه اوّل (يعنى وحى و الهام) اختصاص به كسانى دارد كه حجاب هاى معرفت قلبى را دريده باشند و امكان ارتباط قلبى با مبدأ، به قصد رسيدن به حقايق معرفت، برايشان فراهم باشد.
اما طريقه دوم يك راه عمومى و همگانى است . يعنى، عامه مردم كه توانايى شناخت قلبى را ندارند، مى توانند از اين طريقه كمك بگيرند.
اين طريق عبارت از اين است كه خداى متعال، به واسطه سخنى كه خود معجزه است، به نبوّت پيامبر خود گواهى مى دهد، يعنى عامّه مردم به روشنى مى فهمند كه اين سخن، سخن بشر نيست و انسان هر اندازه هم مدارج علم و فرهنگ و ادب را پيموده باشد باز نمى تواند چنان سخنى بگويد.
و اما گواهى رفتارى، اين نوع گواهى نيز مى تواند به دو شكل باشد :
1 ـ معجزه : يعنى كارى كه نشان دهد مدّعى نبوّت با خداى متعال ارتباط دارد. به همين دليل است كه قرآن كريم از اين كار به «آيه» و «بيّنه» تعبير مى كند، مانند افكندن عصا و تبديل آن به اژدها و زنده كردن مردگان.
بر اين اساس، هرگاه كسى كه مدّعى نبوّت است معجزه اى بياورد، آن معجزه، گواهى عملى از جانب خداى متعال بر حقانيّت ادّعاى اوست.
2 ـ تقرير : اگر فرض كنيم فردى خودش را براى مردم نماينده فلان شخص معرّفى نمايد و در حضور آن شخصيّت براى مردم بياناتى ايراد كند و مدّعى شود كه از جانب آن شخصيّت مى باشد و آن شخص آزادانه و بدون آنكه عذرى داشته باشد سكوت اختيار كند، اين سكوت و خاموشى، تقرير و شهادتى عملى از جانب آن شخصيت بر صدقِ نيابت مدّعى و درستى بيانات او به شمار مى آيد.
با توجه به آنچه گذشت، چنانچه شخصى خودش را فرستاده خدا معرفى كند و نبوّت خود را، به نحوى از انحا، در محضر پديد آورنده جهان مطرح سازد و نبوّت او را نه تنها توده مردم، بلكه حتى اهل علم و دانش بپذيرند و خداى متعال ادّعاى او را در برابر مردم به طريقى روشن باطل نسازد، چنين سكوتى، شهادت عملى و تقرير و تأييدى است بر درستى و حقانيّت ادّعاى او.
خداوند متعال چه راهى براى گواهى دادن به پيامبرى پيامبر اسلام به كار گرفت؟
اكنون كه مفهوم گواهى دادن خداى متعال روشن شد، لازم است ببينيم كه خداوند متعال براى تصديق و تأييد نبوّت پيامبر اسلام، كدام يك از راه هاى پيش گفته را به كار گرفته است.
با ملاحظه سيره پيامبر اسلام معلوم مى شود كه خداى متعال درستى و حقانيّت نبوّت آن بزرگوار را به هر چهار طريق ياد شده تأييد كرده و به واسطه اين راه ها بر نبوّت و پيامبرى او گواهى داده است.

1.بحار الأنوار : ۱۸ / ۲۳۴ / ۷۶.

2.المائدة : ۱۱۱.


ميزان الحكمه ج 12
12

هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدا» . ۱

قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدا بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرا بَصِيرا» . ۲

قُلْ كَفَى بِاللّهِ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ شَهِيدا يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَ كَفَرُوا بِاللّهِ أُولئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» . ۳

أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلاَ تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللّهِ شَيْئا هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِيضُونَ فِيهِ كَفَى بِهِ شَهِيدا بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» . ۴

قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لاُِنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ أَ ئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لاَ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلهٌ وَاحِدٌ وَ إِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ» . ۵

الحديث :

۱۹۸۲۱.بحار الأنوار عن الكلبي :أتى أهلُ مَكّةَ النّبيَّ صلى الله عليه و آله فقالوا : ما وَجَدَ اللّهُ رَسولاً غَيرَكَ ؟ ! ما نَرى أحَدا يُصَدِّقُكَ فيما تَقولُ ، و لقد سَألنا عنكَ اليَهودَ و النَّصارى فزَعَموا أنّه لَيسَ لَكَ عِندَهُم ذِكرٌ ، فأرِنا مَن يَشهَدُ أنّكَ رسولُ اللّهِ كما تَزعُمُ ، فنَزَلَ : «قُلْ أيُّ شَيْءٍ أكبَرُ شَهادَةً ......... » الآية ، و قالوا : العَجَبُ أنّ اللّهَ تعالى لَم يَجِدْ رَسُولاً يُرسِلُهُ إلَى النّاسِ إلاّ يَتيمَ أبي طالبٍ ! فنَزَلَ : «الر تِلكَ آياتُ الكِتابِ الحَكيمِ * أ كانَ لِلنّاسِ عَجَبا اِنْ اَوحَينا اِلى رَجُل مِنهُم اَن اِنذِر النّاس ......... » الآيات ۶ . ۷

«اوست كسى كه پيامبر خود را به [قصد] هدايت، با آيين درست فرستاد تا آن را بر تمام اديان پيروز گرداند و گواه بودن خدا كفايت مى كند».

«بگو : ميان من و شما، گواه بودن خدا كافى است. او همواره به [حال] بندگانش آگاهِ بيناست».

«بگو : كافى است خدا ميان من و شما شاهد باشد. او آنچه را كه در آسمان ها و زمين است مى داند. و آنان كه به باطل گرويده و خدا را انكار كرده اند، همان زيان كارانند».

«يا مى گويند : اين كتاب را بر بافته است. بگو : اگر آن را بر بافته باشم، در برابر خدا اختيار چيزى براى من نداريد. او آگاهتر است به آنچه [با طعنه] در آن فرو مى رويد. گواه بودن او ميان من و شما بس است و اوست آمرزنده مهربان».

«بگو : گواهى چه كسى از همه برتر است؟ بگو : خدا ميان من و شما گواه است. و اين قرآن به من وحى شده تا به وسيله آن، شما و هر كس را [كه اين پيام به او] برسد هشدار دهم. آيا شما واقعاً گواهى مى دهيد كه در جنب خدا، خدايان ديگرى هست؟ بگو : من گواهى نمى دهم. بگو : او تنها معبودى يگانه است و بى ترديد من از آنچه شريك [او] قرار مى دهيد بيزارم».

حديث :

۱۹۸۲۱.بحار الأنوارـ به نقل از كلبى ـ: مردم مكّه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند : آيا خدا، هيچ پيامبرى غير از تو پيدا نكرد؟! ما احدى را نمى بينيم كه گفته هاى تو را تصديق كند. از يهود و نصارا درباره تو پرسيديم، گفتند در كتاب هاى آنان از تو نامى برده نشده است. پس، كسى را به ما نشان بده كه گواهى دهد تو، آن گونه كه مى گويى، رسول خدا هستى. پس، اين آيه نازل شد : «بگو : گواهى چه كسى از همه برتر است بگو خدا گواه ميان من و شماست ......... » تا آخر آيه . نيز اهل مكّه گفتند : عجبا! آيا خداوند متعال رسولى جز يتيم ابو طالب پيدا نكرد كه به سوى مردم بفرستد؟! پس اين آيه نازل شد : «الف. لام. راء. اينها آيات كتاب حكيم است. آيا براى مردم شگفت آور است كه بر مردى از آنان وحى نموديم كه مردم را بترسان ......... ؟» تا آخر آيات .

1.الفتح : ۲۸.

2.الإسراء : ۹۶.

3.العنكبوت : ۵۲.

4.الأحقاف : ۸.

5.الأنعام : ۱۹.

6.يونس : ۱ و ۲.

7.بحار الأنوار : ۱۸ / ۲۳۵ / ۷۸.

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 12
    سایر پدیدآورندگان :
    شيخي، حميد رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 187682
صفحه از 608
پرینت  ارسال به