469
ميزان الحكمه ج 12

۲۰۹۰۱.الإمامُ عليٌّ عليه السلامـ يَوما في مَسجِدِ الكوفَةِ و عِندَهُ وُجوهُ النّاسِ ـ: أيُّها النّاسُ، إنّا قد أصبَحنا في دَهرٍ عَنُودٍ ، و زَمنٍ شَديدٍ ، يُعَدُّ فيهِ المُحسِنُ مُسيئا ، و يَزدادُ الظّالِمُ فيهِ عُتُوّا ، لا نَنتَفِعُ بِما عَلِمنا ، و لا نَسألُ عمّا جَهِلنا ، و لا نَتَخَوَّفُ قارِعَةً حتّى تَحِلَّ بنا .
و النّاسُ على أربَعَةِ أصنافٍ :
مِنهُم مَن لا يَمنَعُهُ الفَسادُ في الأرضِ إلاّ مَهانَةَ نَفسِهِ و كَلالَةَ حَدِّهِ و نَضيضَ وَفرِهِ .
و مِنهُم المُصلِتُ بسَيفِهِ ، المُعلِنُ بشَرِّهِ ، و المُجلِبُ بخَيلِهِ و رَجِلِهِ ، قَد أهلَكَ نَفسَهُ و أوبَقَ دِينَهُ لِحُطامٍ يَنتَهِزُهُ أو مِقنَبٍ ۱ يَقودُهُ ، أو مِنبَرٍ يَفرَعُهُ ۲ ، و لَبِئسَ المَتجَرُ أن تَرَى الدُّنيا لِنفسِكَ ثَمَنا و مِمّا لَكَ عِندَ اللّهِ عِوَضا .
و مِنهُم مَن يَطلُبُ الدُّنيا بعَمَلِ الآخِرَةِ و لا يَطلُبُ الآخِرَةَ بعَمَلِ الدُّنيا، قَد طامَنَ مِن شَخصِهِ، و قارَبَ مِن خَطوِهِ ، و شَمَّرَ مِن ثَوبِهِ ، و زَخرَفَ مِن نَفسِهِ للأمانَةِ ، و اتَّخَذَ سِرَّ اللّهِ تعالى ذَريعَةً إلَى المَعصيَةِ .
و مِنهُم مَن أقعَدَهُ عَن طَلَبِ المُلكِ ضُؤولَةُ نَفسِهِ ، و انقِطاعُ سَبَبِهِ ، فقَصَرَتهُ الحالُ على حالِهِ ، فتَحَلّى باسمِ القَناعَةِ ، و تَزَيَّنَ بلِباسِ أهلِ الزَّهادَةِ، و لَيسَ مِن ذلكَ في مَراحٍ و لا مَغدى . ۳
و بَقِيَ رِجالٌ غَضَّ أبصارَهُم ذِكرُ المَرجِعِ، و أراقَ دُموعَهُم خَوفُ المَحشَرِ، فهُم بَينَ شَريدٍ ناءٍ، و خائفٍ مَقموعٍ ، و ساكِتٍ مَكعومٍ ۴ ، و داعٍ مُخلِصٍ ، و ثَكلانَ مَوجَعٍ ، قَد أخمَلَتهُمُ التَّقيَّةُ ، و شَمِلَتهُمُ الذُّلّةُ فهُم في بَحرٍ اُجاجٍ ، أفواهُهُم خامِرَةٌ و قُلوبُهُم قَرِحَةٌ ، قد وَعَظوا حتى مَلُّوا ، و قُهِروا حتّى ذَلُّوا ، و قُتِلوا حتّى قَلُّوا ، فلتَكُنِ الدُّنيا عِندَكُم أصغَرَ مِن حُثالَة القَرَظِ ۵ ، و قُراضَةِ الجَلَمِ ۶ ، و اتَّعِظوا بمَن كانَ قَبلَكُم قَبلَ أن يَتَّعِظَ بِكُم مَن بَعدَكُم . ۷

۲۰۹۰۱.امام على عليه السلامـ روزى در مسجد كوفه و در مقابل بزرگان و سرشناسان مردم ـفرمود : اى مردم! ما در روزگارى كج رو و زمانه اى ناسپاس به سر مى بريم، نيكوكار در آن بدكار شمرده مى شود و ستمگر هر روز بر سركشى و نخوتش مى افزايد. از آنچه مى دانيم بهره اى نمى بريم و آنچه را نمى دانيم نمى پرسيم و از هيچ بلايى تا بر ما فرود نيايد، نمى ترسيم.
و مردم چهار دسته اند : دسته اوّل كسانى هستند كه آنچه آنان را از تبهكارى و فتنه و فساد در زمين باز مى دارد ضعف درونى آنان و كندى شمشيرشان و كمى مال و ثروتشان است.
دسته دوم كسانى هستند كه شمشير از نيام بيرون كشيده و شرّ و بدى خويش را آشكار ساخته و سواره ها و پياده هاى خود را فراخوان كرده اند. خود را براى فتنه و آشوب آماده ساخته و به خاطر به دست آوردن مال و منالى، يا سالارى بر دسته اى و يا نشستن بر كرسى و منبرى، دينشان را زير پا گذاشته اند و چه بد سودايى است كه دنيا را بهاى جان خود بدانى و آن را به جاى آنچه نزد خداوند دارى برگزينى.
دسته سوم كسانى هستند كه با كار آخرت دنيا را مى جويند و بر آن نيستند تا با كار دنيا، آخرت را به دست آورند. با فرو انداختن سرهايشان و برداشتن قدم هاى كوچك، خود را فروتن و با وقار نشان مى دهند و با جمع كردن دامن هايشان، خويش را پاك جلوه مى دهند و به امانتدارى و درستكارى تظاهر مى كنند و سرِّ (دين) خدا را وسيله اى براى ارتكاب گناهان قرار مى دهند.
دسته چهارم كسانى هستند كه ضعف و زبونى و نداشتن اسباب و امكانات، آنان را از طلب مقام و رياست دور ساخته و از آن رو كه كارى از ايشان برنمى آيد، به حالى كه دارند باقى مانده اند و نام آن را قناعت نهاده و خود را به لباس زهّاد درآورده اند، در حالى كه شب و روز آرام و قرار ندارند و اهل زهد و قناعت نيستند.
و [از اين گروهها كه بگذريم] مردانى چند باقى مى مانند كه يادِ بازگشتگاه، ديدگانشان را [از لذّات اين دنيا] فرو بسته و ترسِ صحراى محشر اشك هايشان را روان ساخته است: يكى ، از مردم گريخته، كُنج عزلت گزيده است، و ديگرى ترسان و مقهور گشته، و يكى خاموش و لگام زده است، ديگرى اندوهگين و دردمند است و به خاطر تقيّه (حفظ دين و جان) در گمنامى به سر مى برند و خوارى آنان را فرا گرفته است. چنان است كه [گويى] در دريايى شور و تلخ فرو رفته اند، دهان هايشان بسته و دل هايشان مجروح است، از بس پند و اندرز داده اند خسته و دلگير شده اند، چندان مقهور شده اند كه [در ميان مردم] خوار و بى قرب گشته اند و به قدرى از ايشان كشته شده كه شمارشان كاستى گرفته است. پس، بايد كه دنيا در ديده شما كوچكتر و پست تر از تفاله برگ درخت سَلَم ۸ و ناچيزتر از ريزه هاى دم قيچى باشد، از حال پيشينيان خود پند گيريد پيش از آنكه آيندگان از حال و روز شما پند گيرند.

1.المقنب : جماعة الخيل و الفرسان (النهاية : ۴ / ۱۱۱) .

2.فرعتُ الجبل : صعدته (الصحاح : ۳ / ۱۲۵۷) .

3.المَرَاح : بالفتح، الموضع الذي يروح إليه القوم أو يروحون منه، كالمَغْدَى، للموضع الذي يُغدى منه (النهاية : ۲ / ۲۷۳) .

4.قَمَعْتُه : قهرته و أذللته، الكِعامُ : شيء يجعل في فم البعير ، كَعَمت البعير : إذا شددت به فمه في هياجه فهو مكعوم (الصحاح : ۳ / ۱۲۷۲ و ج ۵ / ۲۰۲۳) .

5.الحُثالة ـ بالضمّ ـ : ما يسقط من قشر الشعير و الأرز و التمر و نحو ذلك . و القَرَظ : ورق السَّلم يُدبغ به الأديم . (مجمع البحرين : ۱ / ۳۵۹ و ج ۳ / ۱۴۶۷) .

6.الجَلَم : الذي يُجَزّ به الشَّعر و الصوف (النهاية : ۱ / ۲۹۰) .

7.بحار الأنوار : ۷۸ / ۴ / ۵۴.

8.براى دباغى كردن پوست به كار مى رود ـ م .


ميزان الحكمه ج 12
468

(انظر) التقوى : باب 4100.
المال : باب 3707 ، 3708.

3909

أصنافُ النّاسِ

۲۰۸۹۹.رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :ألا إنّ بَني آدَمَ خُلِقوا على طَبَقاتٍ : ألا و إنّ مِنهُمُ البَطيءَ الغَضَبِ السَّريعَ الفَيءِ ، و مِنهُم سَريعُ الغَضَبِ سَريعُ الفَيءِ ، فتِلكَ بتِلكَ ، ألا و إنّ مِنهُم سَريعَ الغَضَبِ بَطيءَ الفَيءِ ، ألا و خَيرُهُم بَطيءُ الغَضَبِ سَريعُ الفَيءِ . ۱

۲۰۹۰۰.عيسى عليه السلام :يا عَبيدَ السُّوءِ، لا تَكونوا شَبيها بالحِداءِ الخاطِفَةِ ۲ ، و لا بالثَّعالِبِ الخادِعَةِ ، و لا بالذِّئابِ الغادِرَةِ، و لا بالاُسدِ العاتِيَةِ، كما تَفعَلُ بالفَرائسِ كذلكَ تَفعَلونَ بالنّاسِ، فَريقا تَخطَفونَ، و فريقا تَخدَعونَ ، و فَريقا تَغدِرونَ بِهِم ۳ . ۴

3909

گروه هاى مردم

۲۰۸۹۹.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هان! آدميان سه گونه آفريده شده اند : بعضى از آنان دير به خشم مى آيند و زود فروكش مى كنند. بعضى زود خشم مى گيرند و زود هم خشمشان فرو مى نشيند و برخى ديگر زود به خشم مى آيند و دير فروكش مى كنند. بدانيد كه بهترين آنان كسانى اند كه دير خشم مى گيرند و زود فروكش مى كنند.

۲۰۹۰۰.عيسى عليه السلام :اى بندگان بد ! مانند زغن هاى رباينده و روبهان مكّار و گرگهاى خائن و شيرهاى درنده و بى رحم نباشيد كه با مردم آن كنيد كه اين درندگان با شكارهاى خود مى كنند ؛ گروهى را مى رباييد و به گروهى نيرنگ مى زنيد و به گروهى خيانت مى كنيد.

1.الترغيب و الترهيب : ۳ / ۴۴۸ / ۱۰.

2.الحِدَأة : طائر من الجوارح ، ينقضّ على الجرذان و الدواجن و الأطعمة و نحوها ، يقال : هو أخطف من الحِدَأة (المعجم الوسيط : ۱ / ۱۵۹) .

3.تحف العقول : ۳۹۳.

4.(انظر) الصديق : باب ۲۱۸۸.

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 12
    سایر پدیدآورندگان :
    شيخي، حميد رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 185903
صفحه از 608
پرینت  ارسال به