83
ميزان الحكمه ج 12

3773

عَلى خُلُقٍ عَظيمٍ

الكتاب :

وَ إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ» . ۱

الحديث :

۱۹۹۵۶.الإمامُ عليٌّ عليه السلام : ......... و لا عَرَضَ لَهُ أمرانِ إلاّ أخَذَ بأشَدِّهِما . ۲

۱۹۹۵۷.الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :ما أكَلَ نَبيُّ اللّهِ صلى الله عليه و آله و هُو مُتّكئٌ مُنذُ بَعَثَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ ، و كانَ يَكرَهُ أن يَتَشَبَّهَ بالمُلوكِ ، و نحنُ لا نَستَطيعُ أن نَفعَلَ . ۳

۱۹۹۵۸.عنه عليه السلام :جاءَ رجُلٌ إلى رسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله و قد بَلِيَ ثَوبُهُ ، فحَمَلَ إلَيهِ اثنَي عَشَرَ دِرهَما ، فقالَ : يا عليُّ، خُذْ هذهِ الدَّراهِمَ فاشتَرِ لِي بها ثَوبا ألبَسُهُ . قالَ عليٌّ عليه السلام : فجِئتُ إلَى السُّوقِ فاشتَرَيتُ لَهُ قَميصا باثنَي عَشَرَ دِرهَما ، و جِئتُ بهِ إلى رسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فنَظَرَ إلَيهِ فقالَ : يا عليُّ، غيرُ هذا أحَبُّ إلَيَّ، أ تَرى صاحِبَهُ يُقيلُنا ؟ فقلتُ : لا أدري ، فقالَ : انظُرْ ، فجِئتُ إلى صاحِبهِ فقُلتُ : إن رسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَد كَرِهَ هذا يُريدُ غيرَهُ ۴ فأقِلْنا فيهِ ، فَرَدَّ علَيَّ الدَّراهِمَ ، و جِئتُ بِها إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فمَشى مَعَهُ إلَى السُّوقِ لِيَبتاعَ قَميصا ، فنَظَرَ إلى جارِيَةٍ قاعِدَةٍ علَى الطّريقِ تَبكي ، فقالَ لَها رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ما شأنُكِ ؟ قالَت : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ أهلي أعطَوني أربَعَةَ دَراهِمَ لأشتَرِيَ لَهُم حاجَةً فضاعَت فلا أجسُرُ أن أرجِعَ إلَيهِم ، فأعطاها رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أربَعَةَ دَراهِمَ ، و قالَ : ارجِعي إلى أهلِكِ . و مضى رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلَى السُّوقِ فاشتَرى قَميصا بأربعَةِ دَراهِمَ ، و لَبِسَهُ و حَمِدَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ و خَرَجَ ، فرأى رجُلاً عُريانا يقولُ : مَن كساني كَساهُ اللّهُ مِن ثِيابِ الجَنّةِ ، فخَلَعَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَميصَهُ الّذي اشتَراهُ و كَساهُ السّائلَ ، ثُمّ رَجَعَ إلَى السُّوق فاشتَرى بالأربعَةِ الّتي بَقِيَت قَميصا آخَرَ ، فلَبِسَهُ و حَمِدَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ و رَجَعَ إلى مَنزِلِهِ ، فإذا الجارِيَةُ قاعِدَةٌ علَى الطَّريقِ تبكي ، فقالَ لَها رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : ما لَكِ لا تَأتِينَ أهلَكِ ؟ قالَت : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي قد أبطأتُ علَيهِم أخافُ أن يَضرِبوني ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مُرِّي بَينَ يَدَيَّ و دُلِّيني على أهلِكِ ، فجاءَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله حتّى وَقَفَ على بابِ دارِهِم ، ثُمّ قالَ : السَّلامُ علَيكُم يا أهلَ الدّارِ ، فلَم يُجيبوهُ ، فأعادَ السَّلامَ فلَم يُجيبوهُ ، فأعادَ السَّلامَ فقالوا : و عليكَ السَّلامُ يا رسولَ اللّهِ و رحمَةُ اللّهِ و بَرَكاتُهُ ، فقالَ صلى الله عليه و آله : ما لَكُم تَرَكتُم إجابَتي في أوّلِ السّلامِ و الثّاني ؟ قالوا : يا رسولَ اللّهِ ، سَمِعنا سَلامَكَ فأحبَبنا أن تَستَكثِرَ مِنهُ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنّ هذهِ الجارِيَةَ أبطأت علَيكُم فلا تُؤْذوها ، فقالوا :يا رسولَ اللّهِ، هي حُرَّةٌ لِمَمشاكَ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : الحَمدُ للّهِ ، ما رأيتُ اثنَي عَشَرَ دِرهَما أعظَمَ برَكَةً مِن هذهِ : كَسا اللّهُ بها عارِيَينِ ، و أعتَقَ بها نَسمَةً . ۵

3773

برخوردار از خويى والا

قرآن:

«و راستى كه تو را خويى والاست».

حديث:

۱۹۹۵۶.امام على عليه السلام : ......... هيچ گاه دو كار برايش پيش نيامد، مگر اينكه [رسول خدا صلى الله عليه و آله ]دشوارترين آن دو را برگزيد.

۱۹۹۵۷.امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از زمانى كه خداوند عزّ و جلّ او را برانگيخت، در حال تكيه دادن غذا نخورد و خوش نداشت كه مانند پادشاهان باشد. امّا ما نمى توانيم اين كار را بكنيم.

۱۹۹۵۸.امام صادق عليه السلام :مردى نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد. ديد جامه آن حضرت كهنه و فرسوده است. پس دوازده درهم به ايشان تقديم كرد. حضرت فرمود : اى على! اين درهم ها را بگير و با آنها برايم لباسى بخر تا بپوشم. على عليه السلام مى فرمايد : من به بازار رفتم و پيراهنى به دوازده درهم خريدم و خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آوردم. حضرت به آن نگاهى كرد و فرمود : اى على! اگر پيراهن ديگرى باشد بيشتر دوست دارم. فكر مى كنى صاحبش آن را پس بگيرد؟ عرض كردم : نمى دانم. فرمود : برو ببين. من نزد فروشنده پيراهن رفتم و گفتم : رسول خدا صلى الله عليه و آله اين را نمى پسندد و پيراهن ديگرى مى خواهد. بنا بر اين، اين را از ما پس بگير. فروشنده درهم ها را به من برگرداند و من آنها را خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آوردم. حضرت همراه على عليه السلام به بازار آمد تا پيراهنى بخرد. در بين راه كنيزكى را ديد كه كنارى نشسته است و مى گريد. رسول خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود : چه شده است؟ دخترك گفت : اى رسول خدا ! خانواده ام به من چهار درهم دادند تا برايشان چيزى بخرم اما اين درهم ها گم شده اند و من جرأت نمى كنم پيش آنها برگردم. رسول خدا صلى الله عليه و آله چهار درهم به او داد و فرمود : پيش خانواده ات برگرد. سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله به بازار رفت و پيراهنى به چهار درهم خريدارى كرد و آن را پوشيد و خداوند عزّ و جلّ را سپاس گفت و از بازار بيرون آمد. مردى را ديد كه برهنه است و مى گويد : هر كه مرا بپوشاند، خداوند از جامه هاى بهشت بر او بپوشاند. رسول خدا صلى الله عليه و آله پيراهنى را كه خريده بود در آورد و به آن سائل پوشاند. سپس به بازار برگشت و با چهار درهم باقيمانده پيراهن ديگرى خريد و آن را پوشيد و خدا را سپاس گفت و به سوى خانه اش برگشت. ناگاه ديد كه همان كنيزك سر راه نشسته است و مى گريد. رسول خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود : چرا پيش خانواده ات نمى روى؟ عرض كرد : اى رسول خدا صلى الله عليه و آله من دير كرده ام و مى ترسم مرا بزنند. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : جلو بيفت و راه خانه تان را به من نشان بده، رسول خدا صلى الله عليه و آله رفت تا به در خانه آنها رسيد و ايستاد و فرمود : سلام بر شما اى اهل خانه! اما جوابى نيامد، حضرت دوباره سلام داد باز هم جواب ندادند. پيامبر بار ديگر سلام داد؛ اين بار اهل خانه جواب دادند : سلام و رحمت و بركات خدا بر شما اى رسول خدا! حضرت به آنان فرمود : چرا بار اول و دوم جواب سلام مرا نداديد؟ عرض كردند : اى رسول خدا! سلام شما را شنيديم ولى دوست داشتيم آن را زياد بگوييد. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : اين كنيزك در آمدن به خانه دير كرده است، او را اذيّت نكنيد. عرض كردند : اى رسول خدا! او را به ميمنت قدوم شما آزاد كرديم. رسول خدا صلى الله عليه و آله گفت : خدا را سپاس، با بركت تر از اين دوازده درهم نديده بودم. خداوند با آنها دو برهنه پوشانيد و يك انسان را آزاد كرد.

1.القلم : ۴ .

2.مكارم الأخلاق : ۱ / ۶۱ / ۵۵ .

3.الكافي : ۶ / ۲۷۲ / ۸ .

4.في بحار الأنوار : ۱۶ / ۲۱۴ / ۱ «يريدُ ثوبا دونه».

5.الخصال : ۴۹۰ / ۶۹.


ميزان الحكمه ج 12
82

3772

اُمِّيٌّ

الكتاب :

وَ مَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَ لاَ تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذا لاَرْتَابَ الْمُبْطِلُونَ» . ۱

وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَ لاَ الإِيمَانُ وَ لكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» . ۲

الحديث :

۱۹۹۵۵.الإمامُ الرِّضا عليه السلامـ مِن مُحاوَراتِهِ مَع أهلِ الأديانِ ، في إثباتِ نُبُوَّةِ محمّدٍ صلى الله عليه و آله ـ: و مِن آياتِهِ أنّهُ كانَ يَتيما فَقيرا راعِيا أجِيرا ، لَم يَتَعَلَّمْ كِتابا و لَم يَختَلِفْ إلى مُعلِّمٍ ، ثُمّ جاءَ بالقرآنِ الّذي فيهِ قِصَصُ الأنبياءِ عليهم السلام و أخبارُهُم حَرفا حَرفا ، و أخبارُ مَن مَضى و مَن بَقِيَ إلى يَومِ القِيامَةِ . ۳

(انظر) خصائص خاتم النبيّين : باب 3790 .
بحار الأنوار : 16 / 132 ـ 135 .
كتاب «پيامبر اُمّي» تأليف الاُستاذ
الشهيد المطهّريّ.

3772

درس نا خوانده

قرآن:

«و تو هيچ كتابى را پيش از اين نمى خواندى و با دست [راست ]خود خطّ نمى نوشتى و گرنه باطل انديشان قطعاً به شك مى افتادند».

«و همين گونه، روحى از امر خودمان به سوى تو وحى كرديم در حالى كه تو نمى دانستى كتاب چيست و نه ايمان [كدام است] ولى آن را نورى گردانيديم كه هر كس از بندگان خود را بخواهيم به وسيله آن راه مى نماييم. و به راستى كه تو به خوبى به راه راست هدايت مى كنى».

حديث:

۱۹۹۵۵.امام رضا عليه السلامـ در مباحثات خود با پيروان اديان، در اثبات نبوّت حضرت محمّد صلى الله عليه و آله ـفرمود : از جمله نشانه هاى [نبوّتش ]اين است كه آن حضرت يتيم و فقير و چوپان و مزد بگير بود. نه كتابى آموخت و نه به محضر آموزگارى آمد و شد كرد. سپس قرآنى آورد كه در آن كلمه به كلمه داستان هاى پيامبران و سرگذشت آنان و اخبار گذشتگان و آيندگان تا روز قيامت، آمده است.

1.العنكبوت : ۴۸ .

2.الشورى : ۵۲ .

3.عيون أخبار الرِّضا : ۱ / ۱۶۷ / ۱ .

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 12
    سایر پدیدآورندگان :
    شيخي، حميد رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 163810
صفحه از 608
پرینت  ارسال به