309
ميزان الحكمه ج 13

۲۲۱۲۷.عنه عليه السلام :يا هِشامُ ، مَن أرادَ الغِنى بلا مالٍ ، و راحَةَ القَلبِ مِن الحَسَدِ ، و السَّلامَةَ في الدِّينِ ؛ فلْيَتَضَرَّعْ إلَى اللّهِ عَزَّ و جلَّ في مَسألَتِهِ بأن يُكَمِّلَ عَقلَهُ ، فمَن عَقَلَ قَنَعَ بما يَكفيهِ ، و مَن قَنَعَ بما يَكفيهِ استَغنى ، و مَن لَم يَقنَعْ بما يَكفيهِ لَم يُدرِكِ الغِنى أبدا . ۱

۲۲۱۲۸.عنه عليه السلام :يا هِشامُ ، إنّ اللّهَ حَكى عَن قَومٍ صالِحينَ أنَّهُم قالوا : «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إنَّكَ أنْتَ الوَهَّابُ»۲ حينَ عَلِموا أنّ القُلوبَ تَزيغُ و تَعودُ إلى عَماها وَ رَداها . إنّه لَم يَخَفِ اللّهَ مَن لَم يَعقِلْ عَنِ اللّهِ ، و مَن لَم يَعقِلْ عَنِ اللّهِ لَم يَعقِدْ قَلبَهُ على مَعرِفَةٍ ثابِتَةٍ يُبصِرُها و يَجِدُ حَقيقَتَها في قَلبِهِ ، و لا يَكونُ أحَدٌ كذلكَ إلاّ مَن كانَ قولُهُ لِفِعلِهِ مُصَدِّقا ، و سِرُّهُ لِعَلانِيَتِهِ مُوافِقا ؛ لأنّ اللّهَ تباركَ اسمُهُ لَم يَدُلَّ علَى الباطِنِ الخَفِيِّ مِن العَقلِ إلاّ بِظاهِرٍ مِنهُ و ناطِقٍ عَنهُ . ۳

۲۲۱۲۹.عنه عليه السلام :يا هِشامُ ، كانَ أميرُ المؤمنينَ عليه السلام يَقولُ : ما عُبِدَ اللّهُ بشَيءٍ أفضَلَ مِن العَقلِ ، و ما تَمَّ عَقلُ امرئٍ حتّى يَكونَ فيهِ خِصالٌ شَتّى : الكُفرُ و الشَّرُّ مِنهُ مَأمُونانِ ، و الرُّشدُ و الخَيرُ مِنهُ مَأمُولانِ، و فَضلُ مالِهِ مَبذولٌ ، و فَضلُ قَولِهِ مَكفوفٌ ، و نَصيبُهُ مِن الدُّنيا القُوتُ ، لا يَشبَعُ مِن العِلمِ دَهرَهُ ، الذُّلُّ أحَبُّ إلَيهِ مَع اللّهِ مِن العِزِّ مَع غَيرِهِ، و التَّواضُعُ أحَبُّ إلَيهِ مِن الشَّرَفِ ، يَستَكثِرُ قَليلَ المَعروفِ مِن غَيرهِ، و يَستَقِلُّ كَثيرَ المَعروفِ مِن نَفسهِ ، و يَرَى النّاسَ كُلَّهُم خَيرا مِنهُ ، و أنَّهُ شَرُّهُم في نَفسِهِ ، و هُو تَمامُ الأمرِ ۴ . ۵

۲۲۱۲۷.امام كاظم عليه السلام :اى هشام! هر كه توانگرىِ بدون دارايى خواهد، و آسايش دل از حسد، و سلامت دين، بايد به درگاه خدا زارى كند و از او بخواهد كه خردش را كامل گرداند؛ زيرا هركه عاقل باشد، به آنچه او را بسنده كند قناعت ورزد و هر كه به آنچه بسنده اش كند قانع باشد، بى نياز گردد و هر كه بدانچه بسنده اش مى كند قانع نباشد، هرگز به بى نيازى نرسد.

۲۲۱۲۸.امام كاظم عليه السلام :اى هشام! خداوند از زبان مردمى نيك كردار بازگو كرده است كه آنان گفتند:«اى پروردگار ما! دل هاى ما را بعد از آنكه هدايتمان كردى منحرف مگردان و ما را از نزد خودت رحمتى ببخش، كه تويى بسيار بخشنده»؛ زيرا دانستند كه دل ها منحرف مى شوند و به [دوران] كورى و گمراهى خويش برمى گردند. هر كه [معرفتش را ]از خدا فرا نگيرد، از خدا نخواهد ترسيد و هر كه خدايى نينديشد، دلش بر شناختى استوار گره نخورد، شناختى كه آن را ببيند و حقيقت آن را در دلش بيابد و هيچ كس چنين نباشد مگر كسى كه گفتارش با كردارش بخواند و نهانش با آشكارش بسازد؛ زيرا خداوند خجسته نام، به درون نا پيداى خرد [هر فرد ]رهنمون نشد مگر به واسطه آنچه از آن نمودار است و گوياى آن.

۲۲۱۲۹.امام كاظم عليه السلام :اى هشام! امير المؤمنين عليه السلام مى فرمود: خداوند به چيزى بهتر از عقل پرستش نشده است، و خرد انسان كامل نباشد تا اينكه در او چند خصلت گوناگون باشد: كفر و بدى از وى نتراود، به هدايت و خوبى او اميد برود، زيادى مالش را ببخشد، از زياده گويى بپرهيزد، بهره اش از دنيا همان خوراك روزانه اش باشد، تا عمر دارد از دانش سير نشود، خوارىِ با خدا نزد او خوشتر باشد از عزّت با غير او، افتادگى نزد وى محبوبتر از بلندى و شرافت باشد، احسان اندك ديگران را زياد شمارد و احسان زياد خود را اندك داند، همه مردم را بهتر از خود بيند و خودش را از همه آنها بدتر شمارد و اين تمامِ مطلب است ۶ .

1.الكافي : ۱/۱۸/۱۲.

2.آل عمران : ۸ .

3.الكافي : ۱/۱۸/۱۲.

4.أي : كلّ أمر من اُمور الدين يتمّ به ، أو كأنّه جميع اُمور الدين مبالغةً . (كما في هامش المصدر).

5.الكافي : ۱/۱۸/۱۲.

6.يعنى هر امرى از امور دين با اين تمام و كامل مى شود، يا گويى با داشتن آن به همه امور دين رسيده شده است. شايد هم مقصود اين باشد كه تماميت و كمال عقل با اين امور تحقّق مى يابد (به نقل از پاورقى الكافى).


ميزان الحكمه ج 13
308

۲۲۱۲۴.عنه عليه السلام :يا هِشامُ ، إنَّ العُقَلاءَ تَرَكوا فُضولَ الدُّنيا فكَيفَ الذُّنوبُ ، و تَركُ الدُّنيا مِن الفَضلِ ، و تَركُ الذُّنوبِ مِن الفَرضِ . ۱

۲۲۱۲۵.عنه عليه السلام :يا هِشامُ ، إنّ العاقِلَ نَظَرَ إلَى الدُّنيا و إلى أهلِها فعَلِمَ أنّها لا تُنالُ إلاّ بِالمَشَقَّةِ ، و نَظَرَ إلَى الآخِرَةِ فعَلِمَ أنّها لا تُنالُ إلاّ بِالمَشَقَّةِ ، فطَلَبَ بِالمَشَقَّةِ أبقاهُما . ۲

۲۲۱۲۶.عنه عليه السلام :يا هِشامُ ، إنّ العُقَلاءَ زَهِدوا في الدُّنيا و رَغِبوا في الآخِرَةِ ؛ لأنَّهُم عَلِموا أنّ الدُّنيا طالِبَةٌ مَطلوبَةٌ ۳ و الآخِرَةَ طالِبَةٌ و مَطلوبَةٌ ، فمَن طَلَبَ الآخِرَةَ طَلَبَتهُ الدُّنيا حتّى يَستَوفِيَ مِنها رِزقَهُ ، و مَن طَلَبَ الدُّنيا طَلَبَتهُ الآخِرَةُ فيَأتيهِ المَوتُ فيُفسِدُ علَيهِ دُنياهُ و آخِرَتَهُ . ۴

۲۲۱۲۴.امام كاظم عليه السلام :اى هشام! خردمندان، زيادىِ دنيا را هم وا گذاشتند چه رسد به گناهان، در حالى كه رها كردن دنيا فضيلت است و رها كردن گناه فريضه.

۲۲۱۲۵.امام كاظم عليه السلام :اى هشام! خردمند به دنيا و دنيا پرستان نگريست و دريافت كه دنيا جز با رنج و مشقّت به دست نمى آيد و به آخرت نگاه كرد و پى برد كه آن نيز جز با رنج و زحمت به كف نمى آيد. پس با رنج و مشقّت آن را طلبيد كه پاينده تر است.

۲۲۱۲۶.امام كاظم عليه السلام :اى هشام! خردمندان به دنيا بى رغبتند و به آخرت مشتاق؛ زيرا مى دانند كه دنيا طالب است و مطلوب ۵ و آخرت نيز طالب است و مطلوب؛ زيرا هر كه آخرت را طلب كند، دنيا در طلب او برآيد تا او روزى خود را از آن به تمام و كمال دريافت دارد و هر كه دنيا را طلب كند، آخرت در طلب او برآيد و مرگ به سراغش آيد و دنيا و آخرتش را بر او تباه گرداند.

1.الكافي : ۱/۱۷/۱۲ .

2.الكافي : ۱/۱۸/۱۲ .

3.طالبيّة الدّنيا عبارة عن إيصالها الرزق المقدّر إلى من هو فيها ليكونوا فيها إلَى الأجل المقرّر ، و مطلوبيّتها عبارة عن سعي أبنائها لها ليكونوا على أحسن أحوالها ، و طالبيّة الآخرة عبارة عن بلوغ الأجل و حلول الموت لمن هو في الدنيا ليكونوا فيها، و مطلوبيّتها عبارة عن سعي أبنائها لها ليكونوا على أحسن أحوالها ؛ و لا يخفى أنّ الدنيا طالبة بالمعنى المذكور لأنّ الرزق فيها مقدّر مضمون يصل إلى الإنسان لا محالة ، طلبه أولا «و ما من دابّة في الأرض إلاّ علَى اللّه رزقها» و أنّ الآخرة طالبة أيضا لأنّ الأجل مقدّر كالرزق مكتوب «قل لن ينفعكم الفرار إن فررتم من الموت أو القتل و إذا لا تُمتّعون إلاّ قليلاً» . (كما في هامش المصدر).

4.الكافي : ۱/۱۸/۱۲.

5.طالب بودن دنيا به اين معناست كه دنيا روزى مقدّر كسانى را كه در آن به سر مى برند به آنها مى رساند تا زمانى كه اجل مقرّر آنان فرا رسد و مطلوب بودن آن عبارت از سعى و كوشش دنياخواهان در جهت تحصيل دنيا و فراهم آوردن بهترين زندگى براى خود مى باشد. طالب بودن آخرت عبارت از رسيدن اجل و مرگ مردم دنيا و سوق دادن آنها به جهان آخرت است و مطلوب بودن آن عبارت از كوشش و تلاش آخرت طلبان براى دستيابى به نعمت آخرت است تا در آن جهان از بهترين حال و روز برخوردار باشند. طالب بودن دنيا به معنايى كه گفته شد، بر كسى پوشيده نيست؛ چرا كه روزى اهل دنيا براى همگان مقدّر و تضمين شده و لا جرم به انسان مى رسد، چه انسان آن را بخواهد يا نخواهد «و هيچ جنبنده اى در روى زمين نيست مگر اينكه روزى آن به عهده خداست». آخرت نيز طالب است؛ چرا كه اجل نيز همانند روزى مقدّر و قطعى است «بگو: اگر از مرگ يا كشته شدن بگريزيد، هرگز اين گريز براى شما سودى نمى بخشد، و در آن صورت جز اندكى برخوردار نخواهيد شد» (به نقل از پاورقى الكافى).

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 13
    سایر پدیدآورندگان :
    شيخي، حميد رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 415574
صفحه از 608
پرینت  ارسال به