417
ميزان الحكمه ج 13

3 ـ كيف يورث الحبّ الإخلاص؟

عبادته تعالى خوفا من العذاب تبعث الإنسان الَى التُّروك و هو الزهد في الدنيا للنجاة في الآخرة ، فالزاهد من شأنه أن يتجنّب المحرّمات أو ما في معنَى الحرام أعني ترك الواجبات . و عبادته تعالى طمعا في الثواب تبعث إلَى الأفعال و هو العبادة في الدنيا بِالعمل الصالح لنيل نعم الآخرة و الجنّة ، فالعابد من شأنه أن يلتزم الواجبات أو ما في معنَى الواجب و هو ترك الحرام ، و الطريقان معا إنّما يدعوان إلَى الإخلاص للدِّين لا لربّ الدِّين .
و أمّا محبّة اللّه سبحانه فإنّها تطهّر القلب من التعلّق بغيره تعالى من زخارف الدنيا و زينتها، من ولد أو زوج أو مال أو جاه حتَّى النفس و ما لها من حظوظ و آمال ، و تقصر القلب في التعلّق به تعالى و بما ينسب إليه من دِين أو نبيّ أو وليّ و سائر ما يرجع إليه تعالى بوجه ؛ فإنّ حبّ الشيء حبّ لآثاره .
فهذا الإنسان يحبّ من الأعمال ما يحبّه اللّه ، و يبغض منها ما يبغضه اللّه ، و يرضَى برضا اللّه و لرضاه ، و يغضب بغضب اللّه و لغضبه ، و هو النور الذي يضيء له طريق العمل ، قال تعالى : «أ وَ مَنْ كانَ مَيْتا فأحْيَيْناهُ و جَعَلْنا لَهُ نُورا يَمْشي بهِ في النّاسِ» . ۱ و الروح الذي يشير إليه بِالخيرات و الأعمال الصالحات ، قال تعالى: «و أيَّدَهُم بِرُوحٍ مِنْهُ»۲ و هذا هو السرّ في أنّه لا يقع منه إلاّ الجميل و الخير و يتجنّب كلّ مكروه و شرّ .
و أمّا الموجودات الكونيّة و الحوادث الواقعة فإنّه لا يقع بصره على شيء منها خطير أو حقير ، كثير أو يسير إلاّ أحبّه و استحسنه ؛ لأنّه لا يرى منها إلاّ أنّها آيات محضة تجلي له ما وراءها من الجمال المطلق و الحسن الذي لا يتناهَى العاري من كلّ شين و مكروه .
و لذلك كان هذا الإنسان محبورا بنعمة ربّه بسرور لا غمّ معه ، و لذّة و ابتهاج لا أ لم و لا حزن معه ، و أمن لا خوف معه ، فإنّ هذه العوارض السوء إنّما تطرأ عن إدراك للسوء و ترقّب للشرّ و المكروه . و من كان لا يرى إلاّ الخير و الجميل و لا يجد إلاّ ما يجري على وفق إرادته و رضاه، فلا سبيل للغمّ و الحزن و الخوف و كلّ ما يسوء الإنسان و يؤذيه إليه ، بل ينال من السرور و الابتهاج و الأمن ما لا يقدّره و لا يحيط به إلاّ اللّه سبحانه . و هذا أمر ليس في وسع النفوس العاديّة أن تتعقّله و تكتنهه إلاّ بنوع من التصوّر الناقص .
و إليه يشير أمثال قوله تعالى : «ألا إنّ أوْلِياءَ اللّهِ لا خَوْفٌ علَيْهِمْ و لا هُمْ يَحْزَنونَ * الّذِينَ آمَنُوا و كانُوا يَتَّقُونَ»۳ ، و قوله : «الّذِينَ آمَنُوا و لَمْ يَلْبِسوا إيمانَهُم بِظُلْمٍ أُولئكَ لَهُمُ الأمْنُ و هُمْ مُهْتَدونَ» . ۴
و هؤلاء هم المقرّبون الفائزون بقربه تعالى ؛ إذ لا يحول بينهم و بين ربّهم شيء ممّا يقع عليه الحسّ أو يتعلّق به الوهم أو تهواه النفس أو يلبسه الشيطان ؛ فإنّ كلّ ما يتراءى لهم ليس إلاّ آية كاشفة عن الحقّ المتعال لا حجابا ساترا ، فيفيض عليهم ربّهم علم اليقين ، و يكشف لهم عمّا عنده من الحقائق المستورة عن هذه الأعين المادّيّة العميّة بعد ما يرفع الستر فيما بينه و بينهم ، كما يشير إليه قوله تعالى : «كلاّ إنَّ كِتابَ الأبْرارِ لَفِي عِلِّيِّينَ * و ما أدْراكَ ما عِلِّيُّونَ * كِتابٌ مَرْقُومٌ * يَشْهَدُهُ المُقَرَّبُونَ»۵ ، و قوله تعالى : «كَلاّ لَو تَعْلَمُون عِلْمَ اليَقينِ * لَتَرَوُنَّ الجَحيمَ» . ۶ و قد تقدّم كلام في هذا المعنى في ذيل قوله تعالى : «يا أ يُّها الّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُم أنْفُسَكُم»۷ في الجزء السادس من الكتاب .
و بِالجملة : هؤلاء في الحقيقة هم المتوكّلون علَى اللّه ، المفوّضون إليه ، الراضون بقضائه ، المسلّمون لأمره ؛ إذ لا يرون إلاّ خيرا و لا يشاهدون إلاّ جميلاً ، فيستقرّ في نفوسهم من الملكات الشريفة و الأخلاق الكريمة ما يلائم هذا التوحيد ، فهم مخلصون للّه في أخلاقهم كما كانوا مخلصين له في أعمالهم ، هذا معنى إخلاص العبد دينه للّه ، قال تعالى : «هُو الحَيُّ لا إلهَ إلاّ هُوَ فادْعُوهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ» . ۸

3 ـ چگونه محبّت اخلاص مى آورد؟

عبادتِ خداوند متعال از ترسِ عذاب، انسان را به ترك كارهايى وا مى دارد، يعنى به زهد و بى رغبتى به دنيا براى نجات در آخرت. پس، زاهد كارش اين است كه از محرّمات يا كارهايى كه در حكم حرام است، يعنى ترك واجبات، دورى كند. عبادت خداوند به طمع ثواب، انسان را به عمل وا مى دارد، يعنى عبادت كردن در دنيا با كارهاى نيك براى دست يافتن به نعمت هاى آخرت و بهشت. پس، عابد كارش اين است كه به واجبات يا كارهايى كه در حكمِ واجب مى باشد، يعنى ترك حرام، مى پردازد. اين هر دو راه در حقيقت شخص را به اخلاص براى دين مى كشانند، نه اخلاص براى خداوند دين.
اما محبّت خداوند سبحان، دل را از تعلّق به غير خدا، يعنى زخارف و زيورهاى دنيا، مانند فرزند و همسر و مال و ثروت و مقام و حتى از خود و لذّت ها و آرزوهاى نفسانى پاك مى سازد و دل را منحصراً متعلّق به خدا و هر آنچه منسوب به اوست، از قبيل دين و پيامبر و ولىّ امر و همه چيزهايى كه به نحوى از انحا به خداوند مربوط مى شود، مى سازد؛ چرا كه دوست داشتن هر چيزى، دوست داشتن آثار آن را نيز در پى دارد.
پس، چنين انسانى از ميان كارها، آن كارى را دوست دارد كه خداوند دوستش بدارد و آن كارهايى را دشمن دارد كه خدا دشمنش بدارد و با خشنودى خدا و براى خشنودى او خشنود مى شود و براى خشم خدا و به خاطر خشم او خشم مى گيرد. اين محبّت نورى است كه راه عمل را براى او روشن مى سازد. خداوند متعال مى فرمايد: «يا كسى كه مرده بود و ما زنده اش كرديم و برايش نورى قرار داديم تا به واسطه آن ميان مردم راه رود؟» و اين محبّت، همان روحى است كه او را به نيكى ها و كارهاى شايسته رهنمون مى شود. خداوند مى فرمايد: «و آنان را با روحى از خود تأييد كرد» و اين است راز آنكه از چنين شخصى جز زيبايى و نيكى سر نمى زند و از هر امر ناخوشايند و زشتى دورى مى كند. به هيچ موجودى از موجودات عالم و به هيچ حادثه اى كه در عالم رخ مى دهد، از مهم يا غير مهم و زياد يا كم، نمى نگرد مگر اينكه آن را دوست مى دارد و زيبايش مى بيند؛ زيرا آنها را نشانه هاى محضى مى بيند كه جمال مطلق و زيبايى بيكران خالى از هر زشتى و ناخوشايندى را كه در ماوراى آنهاست جلوه گر مى سازند.
به همين دليل، چنين انسانى از نعمت پروردگار خود شادمان محض است كه غمى با آن آميخته نيست و غرق در لذّت و ابتهاجى است كه درد و اندوهى بدان راه ندارد و در امن و امانى است كه خوف و هراسى در آن يافت نمى شود؛ چون اين عوارض سوء وقتى عارض مى شوند كه انسان بدى و سوئى را درك بكند و شرّ و مكروهى را ببيند و كسى كه جز خوبى و زيبايى نمى بيند و حوادث را جز به مراد دل و بر وفق رضاى خويش نمى يابد، غم و اندوه و ترس و هر آنچه انسان را بد و ناخوشايند مى آيد و او را آزار مى دهد، در چنين كسى راه ندارد. بلكه چنان سرور و ابتهاج و آرامشى به او دست مى دهد كه جز خداوند سبحان كسى از اندازه آن خبر ندارد و اين مرحله اى است كه نفوس عادى توان درك و رسيدن به كُنه آن را ندارند و تنها با نوعى تصوّر ناقص مى توانند آن را ادراك كنند.
آياتى مانند «بدانيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى شوند. همانان كه ايمان آورده و پرهيزگارى ورزيده اند» و «كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالوده اند، آنان ايمن اند و ايشان راه يافتگانند» اشاره به همين معنا دارد.
و اينان همان مقرّبانى هستند كه به قرب خداوند متعال دست يافته اند؛ زيرا هيچ يك از محسوسات يا موهومات يا هوس هاى نفسانى يا تلبيسات شيطانى، ميان آنان و پروردگارشان مانع و حايل نمى شود. چون آنچه مى بينند و به نظرشان مى آيد، نشانه اى است آشكار كننده حق تعالى نه پرده اى پوشان. به همين دليل، خداوند علم اليقين را بر ايشان اضافه مى كند و با كنار زدن پرده ميان خود و آنان، حقايقى را كه نزد اوست و از ديد اين چشم هاى كور مادّى پوشيده مى باشد برايشان مكشوف مى سازد. خداوند در اشاره به همين معنا مى فرمايد: «نه چنين است، در حقيقت، كتاب نيكان در علّيين است. و تو چه دانى كه علّيين چيست؟ كتابى است نوشته شده. مقرّبان آن را مشاهده مى كنند». و مى فرمايد: «هرگز چنين نيست، اگر علم اليقين داشتيد! به يقين دوزخ را مى بينيد». درباره اين موضوع در جلد ششم كتاب در ذيل آيه «يا ايها الذين آمنوا عليكم انفسكم» توضيحاتى داديم.
كوتاه سخن آنكه اين طايفه در حقيقت همان كسانى هستند كه به خدا توكّل كرده اند و كارهاى خود را به او وا گذار ساخته اند و به قضاى او خشنودند و در برابر فرمان او سر تسليم فرود آورده اند؛ زيرا جز خوبى نمى بينند و جز زيبايى مشاهده نمى كنند و همين معنا باعث مى شود، تا ملكات فاضله و اخلاقيات والاى متناسب با اين عقيده توحيدى در جان هايشان ريشه دواند و در نتيجه، همان طور كه در اعمال خود براى خدا اخلاص دارند، در اخلاق نيز براى او اخلاص داشته باشند و اين است معناى اخلاص دين براى خدا. مى فرمايد: «اوست زنده، هيچ خدايى جز او نيست، پس، او را در حالى كه دين را برايش خالص و بى آلايش گردانيده ايد بخوانيد».

1.الأنعام : ۱۲۲.

2.المجادلة : ۲۲.

3.يونس : ۶۲ ، ۶۳.

4.الأنعام : ۸۲.

5.المطفّفين : ۱۸ ـ ۲۱.

6.التكاثر : ۵ ، ۶.

7.المائدة : ۱۰۵.

8.غافر : ۶۵.


ميزان الحكمه ج 13
416
  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 13
    سایر پدیدآورندگان :
    شيخي، حميد رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 422255
صفحه از 608
پرینت  ارسال به