(52) سيّد القوم خادمهم. 1 مهتر قوم، خدمتكار ايشان است.
خدمت اجنبى كن و خويشان-تا كه گردى تو مهتر ايشان
(53) أكرموا الضّيف ولو كان كافرا. 2 گرامى داريد مهمان را و اگرچه كافر باشد.
گر تو را كافرى شود مهمان-با وى اكرام بايد و احسان
(54) شرّ النّاس من أكل وحده. 3 بدترين مردمان كسى است كه طعام، به تنهايى خورد.
خوردنى هر كه مى خورد تنها-او بود بدترين خلق خدا
(55) الضّيف إذا نزل نزل برزقه وإذا خرج [خرج] بذنوب أهله. 4 مهمان چون فرود آيد، فرود آيد به روزى [خود] و چون بيرون رود ببرد گناه اهل آن خانه را.
ميهمان روزى آورد همراه-وقت رفتن برد جميع گناه
(56) المؤمنون إخوة. 5 بدرستى كه مؤمنان برادران يكديگرند.
اهل ايمان برادران باشند-مشفق يكدگر به جان باشند
1.ر.ك: من لايحضر الفقيه، ج۴، ص۳۷۸؛ كنز العمّال، ج۹،ص۴۰، ح۲۴۸۳۴
2.ر.ك: بحارالانوار، ج۶۳، ص۳۷۰
3.ر.ك: عوالي اللّئالي، ج۱،ص۲۸۷
4.در كنز العمّال، ج۹، ص۲۴۲، ح۲۵۸۳۶ ،با اين عبارت آمده: «إذا دخل الضيف على القوم دخل برزقه وإذا خرج، خرج بمغفرة ذنوبهم».
5.ر.ك: كافى، ج۲، ص۴۳۳ و ج۵، ص۳۰؛ السنن الكبرى، ج۱۰، ص۲۳۱؛بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۷۵