شيخ در ميان قوم خود، همچون پيغمبر است در ميان امّت خود.
شيخ در قوم خويش بى ريبت-همچو پيغمبر است در امّت
(36) لا إيمان لمن لا أمانة له ولا دين لمن لاعهد له. 1 نيست ايمان آن كسى را كه نيست امانت مراو را، و نيست دين مر آن كسى [را] كه عهد نيست مراو را.
نبودت گر امانت، ايمان نيست-نبودت دين، چو عهد و پيمان نيست
(37) لا إسلام لمن لاصلوة له. 2 اسلام ندارد كسى كه نماز گزار نيست.
مصطفى گفت اهل ايمان را-نيست اسلام بى نمازان را
(38) ولا صلوة لمن لا زكوة له. 3 ونيست نماز كسى را كه زكات مال نمى دهد.
و آن كه ندهد زكات مال، رسول-گفت نبود نماز او مقبول
(39) بعثت بجوامع الكلم. 4 مبعوث شده ام به جوامع كلم.
گفت سيّد كه قادر قيّوم-بعث من كرد بر جميع علوم
(40) خصّ بالبلاء من عرف النّاس وعاش بينهم من لم يعرفهم. 5 مخصوص شد به بلا آن كس كه بشناخت مردم را و به حضور زيست در ميان مردم آن كس كه نشناخت ايشان را.
هر كه مردم شناس شد، به بلا-مبتلا گشت و درد و رنج و عنا
وآنكه نشناخت مردم جاهل-مى زيد در زمانه چون عادل
(41) الغنى غنى القلب لاغنى المال. 6 توانگرى، توانگرى دل است نه توانگرى مال.
چون زمالت نشد غنى حاصل-باش عادل صفت، توانگر دل
(42) البخيل لايدخل الجنّة وإن كان عابدا. 7 بخيل نمى رود در بهشت، اگرچه عابد باشد.
گرچه باشد ز عابدان بى قيل-نرود در بهشت مرد بخيل
(43) والسّخى لايدخل النّار ولو كان فاسقا. 8 وكرم دار نمى رود به دوزخ، اگرچه فاسق باشد.
مرد فاسق اگر كرم داراست-ايمن از شرّ دوزخ و ناراست
1.ر.ك: مجموعه ورّام، ابوالحسين ورّام بن ابى فراس، ج۲، ص۲۲۶، دارالكتب الاسلامية، تهران؛ جامع الاخبار: ص۱۸۷؛ نوادر الراوندى، سيد فضل اللّه راوندى، ص۵ ، مطبعه حيدريه، نجف،چاپ اول: ۱۳۷۰هـ.
2.در بحارالأنوار، ج۷۵، ص۴۱۲، با اين عبارت آمده: «لااسلام لمن لا ورع له».
3.ر.ك: مشكاة الانوار، ص۴۶
4.ر.ك: صحيح مسلم، ابوالحسين مسلم بن حجاج قشيرى نيشابورى، ج۲، ص۶۴، دارالفكر ، بيروت؛ كنز العمّال، ج۱۱، ص۴۰۶، ح۳۱۸۹۹
5.با اندكى اختلاف: مسندالشهاب، ج۱، ص۳۴۳، ح۳۸۱
6.ر.ك: كنز العمّال، ج۳، ص۷۲۷، ح۸۵۹۱؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۴۲۰
7.در منبع زير با اين عبارت آمده است:«السخي قريب من اللّه قريب من الناس قريب من الجنة والبخيل بعيد من اللّه بعيد من الناس قريب من النار»، احياء علوم الدين، ج۴، ص۳۲۲