گنج گهر (ترجمه منظوم نثر اللئالي) - صفحه 171

۵۴.وَمِنْ كَلامِهِ : حِلْمُ المَرْءِ عَوْنُهُ .

۰.و از كلام اوست : حلم مرد ، مددكار اوست .

خواهى ار بر عدو شوى غالب
چون كه در جنگ جهل وعلم وى است

گر مدد بايدت ، به حلم گريز
مدد مرد زان كه حلم وى است

۵۵.حُلِيُّ الرجالِ الأدَبُ وَحُلِيُّ النِّساءِ الذَّهَبُ .

۰.زينت مردان ، ادب است و زينت زنان ، زر است .

جز ادب نيست زينت مردان
مرد باش ، از ادب بيارا تن

مرد را زينت از ادب باشد
آن چنان كز زر است زينت زن

۵۶.وَمِنْ كَلامِهِ : حَيَاءُ المَرْءِ سِتْرُهُ .

۰.و از كلام اوست : حياى مرد ، ستر اوست .

پرده خويش تا ندرّد مرد
دايم آن بهْ كه در حيا كوشد

ستر خود كن حيا و فارغ باش
مرد را عيب ها حيا پوشد

۵۷.حُمُوضاتُ الطَّعامِ خَيْرٌ مِنْ حُمُوضاتِ الكَلامِ .

۰.ترش هاى خوردنى بهتر است از ترش هاى سخن .

هر كه پرسد ز تو حديث ، بِنه
در دهن شكرش به جاى سخن

زان كه گويند ترش هاى خورش
هست بهتر زترش هاى سخن

۵۸.حُرْقَةُ الأوْلادِ مُحْرِقَةُ الأكبَادِ .

۰.سوختن فرزندان ، سوزنده جگرهاست .

آدمى را زفرقت احباب
دم به دم شعله هاست در دل وجان

ليك سوزنده جگرها شد
سوز داغ فراق فرزندان

صفحه از 228