گنج گهر (ترجمه منظوم نثر اللئالي) - صفحه 154

فى نعتِ حضرت سيد المرسلين صلى الله عليه و آله وسلم

مصطفى مجتبى شفيع اُمَم
سبب آفرينش عالم

احمد و حامد و بشير و نذير
ناصر و قاسم و سراج منير

درّة التاج و صاحب المعراج
ما سِوَى اللّه به لطف او محتاج

او نبى بوده و هنوز آدم
ننهاده قدم برون ز عدم

«والضحى» وصف مصحف رويش
ذكر «واللّيل» ، شرح گيسويش

زير زينش بُراق برق عنان
سطح عرشش مسافت ميدان

خواب نصرت به قوت بازو
قاب قوسين شد نشانه او

شد چو در لامكان ، فراشتْ لوا
جاى اوناش ، قرب «أو أدنا»

بحر حق را ست دُرّ و ليك يتيم
از هلالش قمر شده به دو نيم

داده آن چشمه را حيات روان
خيل را آب ، از سرْ انگشتان

كرد اشارت ، زمينْ شكافته شد
تا سوى او درخت ، تافته شد

معجزاتش ز حدّ حصر ، فزون
وصفش از وهم و فهم ما بيرون

خم شدم پشت ، زير بار گناه
دست من گير ، يا رسول اللّه !

گرچه افزون ز حد ، گنهكارم۱
هيچ غم نيست چون تو را دارم

به متاعى كه مى رسد دستم
آن درود است ، بر تو بفرستم

ختم بر مرتضى ، گزينِ بشر
يار و داماد و نفْس پيغمبر

واقف سرّ اوّل و آخر
عالم علم باطن و ظاهر

وصف او برتر است از كلمات
مدح او از بيان ما ، هيهات

قاف تا قاف ، خوان نعمت اوست
اين رساله ، كلام حضرت اوست

نام «نثر اللّئالى»اش واقع
بو على الطّبرسى اش جامع۲

شيخ عالِم ، مُفسّر كامل
به تمام علوم دين ، عامل

هر كه را هست دولت سرمد
اين رساله نويسد و خواند

گر ببينى جمال۳معنى او
دهدت صد هزار صورت ، رو

نكنى ور بدين معانى كار
عاقبت آورد ندامت ، بار۴

1.در نسخه «ح» : گنه دارم .

2.در نسخه «ح» : بوعلى طبرسى شدش جامع .

3.در نسخه «ح» : گر ببينى تو حال معنى او .

4.در نسخه «ح» : بس ندامت كه باشد آخر كار .

صفحه از 228