گنج گهر (ترجمه منظوم نثر اللئالي) - صفحه 156

آغاز داستان

شاه را كاردانْ حكيمى بود
طور اقبال را كليمى بود

هوشمند و فصيح و عالى راى
بود لطفى ز لطف هاى خداى

مُلك را راى صائبش دستور
راى او داده مهر و مَه را نور

فرّ دارا نموده حشمت جم
خضر فرّخ پىِ مسيحا دم

راى او ناظم امور جهان
حامى ملك و آصف دوران

لطف طبعش حيات جان داده
چشمه خضر را روان داده

چون كه شعر گشته گوهر سنج
پاى انديشه رفته اش در گنج

به خيالات خاص داده چو فكر
در رُخش جلوه كرده شاهد بِكر

پيش آن لطف ، طبع حكمتدان
غرقه در آب حكمت يونان

زير مُهر نگينْش روى زمين
رحمت حق جلال دنيى و دين

مظهر لطف و عالم ستّار
صدر اعظم ، مسيّب مختار۱

از مَلَك دم به دم رسيده ندا
«معه اللّه سرّه اَبَدا»۲

خوانده اين چاكر قديمى را
بنده كم ترين ، « نديمى » را

لطف بسيار كرد و مهر افزود
وز ره بنده پرورى فرمود

گفت مى خواهم اين زمان كه شوى
در طريق سلوك ، منزوى۳

ناظم اين صحيفه لا رَيب
ناهج اين مناهج بى عي

ب
بكنى ترجمان نثر دُرَر
به نكات لطيف چون گوهر

اين سفينه ست لُجّه اى در بر
باز سازى سفينه ات پُر در۴

گرچه مشكل نمود ادا كردن
نتوانست نيز اِبا كردن

با همه قلّت بضاعت خويش
پيش بردم طريق طاعت خويش

گفتم : اى ديده را تو بينايى
فرض عين است هر چه فرمايى

گر كلام ولىّ ايزد را
نسزد ترجمان مگر خود را

ليك بر وفق علم و قوّت خويش
ساختم نظم و كار بردم پيش

فيض بخشيد شاه و حق ، توفيق
گشت اين نظم ، گفته از تحقيق

نظمش آمد چو رشته هاى دُرَر
زين سبب نام يافت « گنج گهر »

التماسم بود ولى زاقران
از هنر پروران و باخردان۵

نكته دانان كه نظم من خوانند
ذيل عفوى به عيب مى پوشند

گر به عين رضا شود ملحوظ
يا ز حُسن صفا شود ملحوظ

گُهرى چند بابها گردد
شرف روزگار ما گردد

چون بخوانى بكن تأمّل ژرف
چون سياهى روش ز حرف به حرف

تا به ببينى جمال معنى را
بر طرف كن خيال دعوى را

زانكه آزادگان و باخِردان
نگرفتند خرده بر خُردان

سعى كردم همين توانستم
نيست عيبم ، جز اين ندانستم

تو نظر كن در او به چشم هنر
هنرى نيست بهْ زعلم نظر۶

اى « نديمى » سخن دراز مكش
مختصر ساز و دور باز مكش

گفتنى گفتى آنچه آيين است
سخن شاه گو ، سخن اين است

1.پنج سطر بالاى اين مصرع در نسخه «ح» موجود نيست .

2.در نسخه «ح» : متع اللّه عمره ابدا .

3.نسخه «ح» : در طريق و سلوك ، تيز روى .

4.در نسخه «ح» اين مصرع نيامده است .

5.پنج مصراع بالاى اين مصراع در نسخه «ح» نيامده است .

6.شش مصراع بالاى اين مصراع در نسخه «ح» نيامده است .

صفحه از 228