گنج گهر (ترجمه منظوم نثر اللئالي) - صفحه 159

۴.أخُوكَ مَنْ وَاسَاكَ فِي الشِّدَّةِ .

۰.برادر تو آن كس است كه مواسات كرد با تو در سختى ها .

با تو هر كس كه لاف يارى زد
اين سخن ، پند باش گو برِ تو

با تو در سختى ار مواسا كرد
به يقين او بُود برادر تو

۵.أدِّبْ عِيَالَكَ تَنْفَعْهُم .

۰.ادب كن عيالت را تا سود يابى از ايشان .

گر چو جانت بُود عزيز ، عيال
نيست حكمت به ناز پروردن

تا بيابند نفع ، ادبْشان كن
هست لطف اين طريق آزردن۱

۶.وَقَالَ : أحْسِنْ إلى المُسِيءِ تَسُدْهُ .

۰.و گفت : نيكويى كن به بدكار تا سيّد او شوى .

با كسى بد مكن كه از نيكى
بر همه خلق ، سرورى يابى

نيكويى كن بدان كه بد به تو كرد
تا بر او حكم مِهترى يابى

۷.إخْوانُ هذَا الزَّمَانِ جَوَاسِيسُ العُيُوب .

۰.برادارن اين زمان ، جاسوسان عيب هايند .

اى عزيزى كه يوسفْ اخلاقى
فى المثل اين برادران زمان

چون نكو بنگرى به ديده عقل۲
عيب ها را بُوَند جاسوسان

1.در نسخه «ح» چنين آمده است : گرچه جانت بود عزيز عيال زجر ايشان طريق حكمت دان تو ادب كن بر او عيالت را از تو تا منفعت برند ايشان

2.در نسخه «ح» : نيك چون بنگرى به ديده عقل .

صفحه از 228