گنج گهر (ترجمه منظوم نثر اللئالي) - صفحه 162

۱۶.بُكاءُ المَرءِ ۱ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ قُرَّةُ عَيْنِهِ

۰.گريه مرد از ترس خداى ، نور چشم است

ياد كن از گناه وگريان باش
كآبرو باشدت بَرِ ذوالمن

گريه مؤمنان زترس خداى
چشم تاريك را كند روشن

۱۷.وَقَالَ : بَاكِرْ بِالخَيْرِ تَسْعَدْ .

۰.و گفت : بامداد ، به نيكويى برخيز تا سعادت يابى . ۲

گر پگه خيزى همچو صبح شوى
با تو خورشيد ، هم نشين گردد

بامدادان به نيكويى برخيز
تا سعادت ، تو را قرين گردد

۱۸.وَمِنْ كَلامِهِ : بَطْنُ الْمَرْءِ عَدُوُّهُ .

۰.و از كلام اوست : شكم مرد ، دشمن است او را .

نفس پرور نگشت و بند شكم
هر كه احوال روشن است او را

چون «ولى اللّه » اين چنين فرمود :
شكم مرد ، دشمن است او را۳

۱۹.بُكْرَةُ السَّبْتِ وَالْخَمِيْسِ بَرَكَةٌ .

۰.بامداد شنبه و پنج شنبه بركت است .

بامداد دو روز را بركت
هست و آن شنبه است و پنج شنبه

رو پگه خيز باش تا يابى۴
بركت ، زانكه بركت از همه بِهْ

1.ل : المُؤْمِنِ .

2.در نسخه «ح» : صبح خيزى كن به نيكويى تا سعادت يابى .

3.در نسخه «ح» : چنين آمده است : شكم مرد دشمن تن اوست نفس پرور نگشت و بنده شكم هر كه احوال روشن است او را شكم مرد دشمن است او را

4.در نسخه «ح» : رو سحرخيز باش تا يابى .

صفحه از 228