۷۶.وَقَالَ : دَوَاءُ الأحْزانِ رُؤْيَةُ الإخْوَانِ .
۰.و گفت : دواى اندوه ها ديدن برادران است .
هيچ اندُه نمانَد اندر دل
طلعت دوست گر توان ديدن
گر تو اندوه را دوا خواهى
هست روى برادران ديدن
۷۷.دَوَامُ السُّرُورِ بِرُؤيَةِ الإخْوانِ .
۰.هميشگى شادى ، ديدار برادران است .
ديدن دوست ، شادى است اى كاش
دائماً روى دوستان بينى
شادى و ايمنى در آن نظرى است۱
كه به روى برادارن بينى
۷۸.وَقَالَ : دَوْلَةُ الأرْذَالِ آفَةُ الرِّجَالِ .
۰.و گفت : دولت ذليلان ، آفت مردان است .
چون فرومايگان قوى گردند
دل خلق از ستم پريشان است
ور ذليلان شوند دولتمند
آفت روزگار مردان است
۷۹.وَمِنْ كَلامِهِ : دِيْنَارُ الشَّحِيْحِ حَجَرٌ .
۰.و از كلام اوست : دينار بخيل ، سنگ است .
مدخل ار زر بود فراوانش
بهره ور نيست زآن و دل تنگ است
دِرَمى كآن بُود به دست بخيل
نشمارى زرش كه آن سنگ است
1.در نسخه «ح» : شادى و ايمنى ز ديدارى است .