گنج گهر (ترجمه منظوم نثر اللئالي) - صفحه 177

۸۰.وَمِنْ كَلامِهِ : دِيْنُ الْمَرْءِ ۱ خَدِيْنُهُ .

۰.و از كلام اوست : دين مرد ، مروّت اوست .

هر كه را نيست دين ، ندارد دوست
بل همه كس به كين او باشد

دين به دست آر ، دوست گر خواهى
مرد را دوست ، دين او باشد۲

۸۱.وَقَالَ : دَوْلَةُ الْمُلُوكِ فِي الْعَدْلِ .

۰.و گفت : دولت پادشاهان در عدل است .

خسروى كو به عدل و داد نرفت
شاهى از وى برفت ناگاهان۳

شاهى ار بايدت ، عدالت كن
هست در عدل ، دولت شاهان

۸۲.وَمِنْ كَلامِهِ : دَارِ مَنْ جَفَاكَ تَخْجِيلاً .

۰.و از كلام اوست : مدارا كن با آن كه جفا كرد با تو تا خجل كنى او را .

ستم خلق اگر شود۴بسيار
به وفا با همه مواسا كن

هر كه با تو جفا كند با وى
تا خجل سازى اش ، مدارا كن

۸۳.دُمْ عَلَى كَظْمِ الْغَيْظِ تُحْمَدْ عَوَاقِبُكَ .

۰.دايم باش بر فرو خوردن خشم ، تا محمود باشد عاقبت تو .

مرد ، با نفْس تا جهاد كند
حلم هنگام خشم دارد سود

دائما خشم را فرو مى خور
تا تو را عاقبت شود محمود

1.خ ل : الرَجُل .

2.در نسخه «ح» : اين رباعى چنين آمده است : گر مروت شعار خود سازىرونق دين تو بود نيكو نيست دين هر كه را مروت نيست مرد را دين بود مروت بو

3.در نسخه «ح» : شادى از وى رمند ناگاهان .

4.در نسخه «خ» : بود .

صفحه از 228