گنج گهر (ترجمه منظوم نثر اللئالي) - صفحه 178

۸۴.ذَمُّ الشَّيءِ مِنَ الاِشْتِغالٍ بِهِ .

۰.مذمّت كردن چيزى از اشتغال است به او .

فكر چيزى گرت به دل نبُود
به وِيَت از چه روست مشغولى؟

گر كند كس مذمّت چيزى
آن مذمّت ، بدوست مشغولى

۸۵.وَقَالَ : ذَرِ الطَّاغِيَ فِي طُغْيَانِهِ .

۰.و گفت : بگذار گمراه را در گمراهى او .

هر كه در معصيتْ سيه دل شد
بدش آيد چو نيك او خواهى

قابل خير نيست ، بگذارش
هر كه گمراه شد به گمراهى

۸۶.ذَنْبٌ وَاحِدٌ كَثِيرٌ وَألْفُ طاعَةٍ قَلِيْلٌ .

۰.يك گناه ، بسيار است و هزار طاعت ، كم است .

از گنه دور باش و طاعت كن
پيش از آن كِت شود وجود ، عدم

هست بسيار يك گناه از تو۱
ليك باشد هزار طاعت ، كم

۸۷.ذَوَاقَةُ السَّلاطِينِ مُحْرِقَةُ الشَّفَتَيْنِ .

۰.نزديكى پادشاهان ، سوزنده لب و كام است .

صحبت پادشاست چون آتش
هر كه دور است ، نيك فرجام است

با سلاطين مجوى نزديكى
زآن كه سوزنده لب و كام است

1.در نسخه «ح» : يك گناه از تو زانكه بسيارست .

صفحه از 228