گنج گهر (ترجمه منظوم نثر اللئالي) - صفحه 182

۱۰۱.وَقَالَ : رُعُونَاتُ النَّفْسِ تَتْعَبُها .

۰.و گفت : رعنايى هاى نفس ، رنج مى رساند نفس را .

تا بُود زير دست رعنا نفس
بَتَر از وى در آرزوش مسنج

زان كه رعنايى هاى نفس خسيس
مى رساند تو را مدام به رنج

۱۰۲.رَاعِ الحَقَّ عِنْدَ غَلَبَاتِ النَّفْسِ .

۰.رعايت كن حق را نزد غلبه نفس .

راه حق گير و كام نفْس مده
هست مردى به فعل۱نه به سخن

بر تو چون نفْس تو غلبه كند۲
گر تو مردى ، رعايت حق كن

۱۰۳.وَمِنْ كَلامِهِ : رَفِيْقُ ۳ الْمَرْءِ دَلِيْلُ عَقْلِهِ .

۰.و از كلام اوست : رفيق مرد ، دليل عقل اوست .

عاقلان راست رسم و راه نكو
مرد بى عقل ، بى طريق بُود

قدر هر كس به قدر عقل وى است
مرد را عقل او رفيق بُود

۱۰۴.وَقَالَ : زِنِ الرِّجَالَ بِمَوَازِيْنِهِمْ .

۰.و گفت : وزن كن مردان را به موازنه ايشان .

قدر هر كس به قدر او دانند
نقل ، اين است از شه مردان

وزن مردان نمودن ار خواهى
آن نشايد به جز موازنه شان

1.در نسخه «ح» : به عقل .

2.در نسخه «ح» : نفس تو بر تو چون كند غلبه .

3.خ ل : رِفْقُ .

صفحه از 228