۱۶۰.وَقَالَ : طَالَ عُمْرُ مَنْ قَصُرَ تَعَبُهُ .
۰.وگفت : دراز شد عمر آن كس كه كوتاه شد رنج او .
كاهش جان ز رنج تن باشد
كس ندارد در اين سخن اشباه
هست عمر دراز و خاطر شاد
آن كسى را كه رنج رسد۱كوتاه
۱۶۱.وَ مِنْ كَلامِهِ : طِرْ مَعَ الأَشْكَالِ .
۰.و از كلام اوست : ... ۲ .
روشت گر زياده با جود است
آن هوا پر نسوزدت فى الحال
رو به همجنس خويش كن پرواز
تا كه باشى هميشه فارغ بال
۱۶۲.طَلَبُ الأدَبِ أوْلى مِنْ طَلَبِ الذَّهَبِ .
۰.جستن ادب ، اولى است از جستن زر .
هر كه را ورد شد طريق ادب
نيست ثانيش در جهان هنر
مرد را جستن ادب به جهان
هست بهتر بسى ز جستن زر۳
۱۶۳.وَ مِنْ كَلامِهِ : طَالَ حُزْنُ مَنْ قَصُرَ رَجاؤُهُ .
۰.و از كلام اوست : دراز شد غم آن كس كه كوتاه شد اميد او .
تا اميد كسى بود به كسى
نبود حال او زغصّه تبه
آن كسى را بُود درازى غم
كش ز چيزى اميد شد كوته
1.در نسخه «ح» : شد .
2.در اصل ترجمه نيامده ، ولى ظاهرا چنين بوده است : پرواز كن با همشكل خود .
3.در نسخه «ح» : هست صد بار بِه ز جستن زر .