گنج گهر (ترجمه منظوم نثر اللئالي) - صفحه 199

۱۷۳.وَقَالَ : ظُلْمَةُ الْظَالِمِ ۱ تُظْلِمُ الإيْمَانَ .

۰.و گفت : ظلم ظالم ، تاريك مى كند ايمان را .

عدل و انصاف ، همچو خورشيد است
وز فروغش چو روز طلعتْ جان

ظلم ، تاريكى بُود كه از آن
هست تاريكْ چهره ايمان۲

۱۷۴.ظِلُّ عُمْرِ الظَّالِمِ قَصِيْرٌ .

۰.سايه عمر ظالم ، كوتاه است .

نفس هر دلْ سيه كه پر ظلم است
روز عمرش فروشده است به جاه

جسته طول امل ، وليكن هست
سايه عمر ظالمان كوتاه

۱۷۵.وَ مِنْ كَلامِهِ : ظِلُّ الْكَرِيْمِ وَسِيْعٌ ۳ .

۰.و از كلام اوست : سايه كريمان ، فراخ است .

مظهر لطف چون كريمان اند
سائلان اند نزدشان گستاخ

كى كريم آيد از سؤال به تنگ
هست چون سايه كريمْ فراخ

۱۷۶.وَ مِنْ كَلامِهِ : ظِلُّ الأعْوَجِ أعْوَجٌ .

۰.و از كلام اوست : سايه كج ، كج است .

مرد آزاده ، راست چون سرو است
كه از او كس نديده پايه كج

وز كجان ، راستى مجو هرگز
راستى را كج است سايه كج

1.در نسخه «ح» : الظلم .

2.در نسخه «ح» : ظلم تاريكى بود واقع كه كند تيره چهره ايمان .

3.خ ل : فَسيح .

صفحه از 228