۱۷۷.وَ قَالَ : عِشْ قَنِعاً تَكُنْ ۱ مَلِكاً .
۰.و گفت : زندگانى به قناعت كن تا باشى پادشاه .
باش قانع ، رضا به داده بده
تا سرافراز انجمن باشى
به قناعت معاش مى گذران
تا شهِ وقت خويشتن باشى
۱۷۸.وَ قَالَ : عَيْبُ الْكَلامِ تَطْوِيْلُهُ .
۰.و گفت : عيب سخن ، درازى سخن است .
سخن اندر سخن بسى است ، وليك
هنر و عيب او ملاحظه كن
هنرش كوتهى بود ، عيبش
ور درازى است كوتهى سخن
۱۷۹.وَ مِنْ كَلامِهِ : عَاقِبَةُ الظَّالِمِ ۲ وَخِيْمَةٌ .
۰.و از كلام اوست : عاقبت ظالم ، حسرت است .
گر نهى حرص و آز را يك سو
گيرى از كار ظالمان عبرت
رو عنان باز كش ز ظلم كه هست
آخر كار ظلم ، جز حسرت۳
۱۸۰.وَ مِنْ كَلامِهِ : عُلُوُّ الْهِمَّةِ مِنَ الإيْمَانِ .
۰.و از كلام اوست : بلندى همّت ، از ايمان است .
آزمون كرده اند و هست قرين
همّت ارجمند با ايمان
هر كه را همّت بلند بُود
آن عطا را يقين ز ايمان دان
1.خ ل : كُنْ .
2.خ ل : الظُلْمِ .
3.در نسخه «ح» : آخر كار ظالمان حسرت .