گنج گهر (ترجمه منظوم نثر اللئالي) - صفحه 204

۱۹۵.وَ مِنْ كَلامِهِ : فَازَ مَنْ ظَفرَ بِالدِّيْنِ .

۰.و از كلام اوست : فيروزى يافت آن كس كه ظفر يافت به دين .

شرفى دارد آن كه ديندار است
كه طفيلش بُود زمان و زمين

يافت فيروزى تمام آن كس
كه ظفر يافت در جهان بر دين

۱۹۶.فَخْرُ الْمَرْءِ بِفَضْلِهِ أوْلى مِنْ فَخْرِهِ بِأصْلِهِ .

۰.فخر مرد به فضل ، اولاست از فخر او به اصل او .

هر كه در اصل ، پُر هنر افتاد
نيست فخرش به اصل ، هست به فضل

فخر كردن بُود به فضل اولى
هيچ فاضل نكرد فخر به اصل

۱۹۷.فَتْحُكَ عَلى خَصْمِكَ فِي الإحْتِمَالِ .

۰.ظفر يافتن بر خصمت ، در تحمّل است .

در مجالس بسى شود مغلوب
سبُكى كو به جنگ تيز شتافت

نشوى بى وقار ، چون بر خصم
به تحمّل ظفر توانى يافت

۱۹۸.وَ قَالَ : فِعْلُ الْمَرْءِ يَدُلُّ عَلى أصْلِهِ .

۰.و گفت : فعل مرد ، دلالت مى كند بر اصل او .

هر كه را نسبتش نمى دانى
خواه باش او عزيز و خواه ذليل

فعلش از اصل او دهد خبرت
هست بر اصل او۱فعلْ دليل

1.در نسخه «ح» : مرد .

صفحه از 228