۱۹۹.وَ مِنْ كَلامِهِ : فَازَ مَنْ سَلِمَ مِنْ شَرِّ نَفْسِهِ .
۰.و از كلام اوست : فيروزى يافت كسى كه سلامت است از شرّ نفس .
هر كه در اصلِ طينت است شرير
درد و رنجش ز شرّ نفسِ بد است
يافت فيروزى اى ولى آن كس
كه سلامت زشرّ نفس خود است
۲۰۰.وَ مِنْ كَلامِهِ : فِكاكُ الْمَرْءِ فِي الصِّدْقِ .
۰.و از كلام اوست : آزادى مرد ، در راستى است .
سرو چون راست رُست ، رَست از غم
وز كجى كس ، نديد دل شادى
راست شو تا ز غم شوى آزاد
زان كه در راستى است آزادى
۲۰۱.وَ مِنْ كَلامِهِ : فِي كُلِّ قَلْبٍ شُغْلٌ .
۰.و از كلام اوست : در هر دلى ، عملى است .
دوست مشمار هر كه را بينى
هيچ كس نيست خالى از خللى
نيست يك دل دو يار در عالم
هست در هر دلى يكى عملى
۲۰۲.وَقَالَ : فَرْعُ الشَّيءِ يُخْبِرُ عَنْ أصْلِهِ .
۰.و گفت : فرع هر چيز ، خبر مى دهد از اصل او .
چشم نيكى مدار از بدْ اصل
بيد هرگز نياورد بر سر
مى دهد در فضاى باغ جهان
فرع هر چيز ز اصل خويش خبر
۲۰۳.وَ قَالَ : فَسَدَتْ نِعْمَةُ مَنْ كَفَرَهَا .
۰.و گفت : فاسد شد نعمت آن كس كه كفران نعمت كرد .
بنده با حق چو ناسپاس بود
باز دارد ز خويش رحمت را
نعمتش بى گمان شود فاسد
هر كه كفران نمود نعمت را