گنج گهر (ترجمه منظوم نثر اللئالي) - صفحه 213

۲۳۲.وَ مِنْ كَلامِهِ : لَيْسَ الشُّهْرَةُ مِنَ الرُّعُونَةِ .

۰.و از كلام اوست : نيست شهرت از درشتى .

شهرت از آفت است ، ليك در اصل
اين مراتب به زور كُشتى نيست

شهرت از حلم و لطف۱
بايد مردجان من! شهرت از درشتى نيست

۲۳۳.لِكُلِّ عَداوَةٍ مَصْلَحَةٌ إلاّ عدَاوَةُ الحَسوُدِ ۲ .

۰.مر هر عداوتى را مصلحتى است ، الاّ عداوت حسود را .

هر كه او دشمنى كند ، دفعش
مصلحت ديد مى توان ز افكار۳

دشمنىِ حسود را چه كنم
كه در آن ، مصلحت نيايد كار

۲۳۴.وَ قَالَ : مَنْ عَلَتْ هِمَّتُهُ طَالَ هَمُّهُ .

۰.و گفت : هر كس بلند شد همّت او ، دراز شد غم او .

گو به همّت ، ز سرو ، برتر باش
هر كه خواهد كه سرفراز شود

زان كه هر كس بلند همّت شد
سايه عمر او دراز شود

۲۳۵.مَنْ كَثُرَ كَلاَمُهُ كَثُرَ مَلاَمُهُ .

۰.هر كه بسيار شد سخن او ، بسيار شد ملامت او .

كس ملامت نكرد خامُش را
نيست پُرگوى را سلامت او

آنكسى را كه شد سخنْ بسيار
همه كس مى كند ملامت او

1.در نسخه «ح» : علم و حلم .

2.خ ل : الحَسَد .

3.در نسخه «ح» : او كار .

صفحه از 228