گنج گهر (ترجمه منظوم نثر اللئالي) - صفحه 215

۲۴۰.وَ مِنْ كَلامِهِ : مَا نَدَمَ مَنْ سَكَتَ .

۰.و از كلام اوست : پشيمان نشد آن كس كه خاموش شد .

هر كه انديشد و سخن گويد۱
هر چه گويد ، بر او به تاوان نيست

صد پشيمانى است در گفتن
هر كه خاموش شد ، پشيمان نيست

۲۴۱.مَجْلِسُ الْكِرَامِ حُصُونُ الْكَلاَمِ .

۰.مجلس كريمان ، حصار سخن است .

چون به جُهّال ، هم نشين باشى
بهْ كه دارى نگه شمارِ سخن

روضه مجلس كريمان است
نزد اهل خِرَد ، حصار سخن

۲۴۲.وَ قَالَ : مَنْقَبَةُ الْمَرْءِ تَحْتَ لِسَانِهِ .

۰.و گفت : منقبت مرد ، زير زبان اوست .

گفت آن كو سخنْ پسنديده
شرف و قدر خويش ، ظاهر كرد

تا بزرگى كنى ، زبانْ خوش دار
هست زير زبان ، بزرگىِ مرد

۲۴۳.مُجَالَسَةُ الأحْدَاثِ مَفْسَدَةُ الدِّينِ .

۰.نشستن با جاهل ، تباه كننده دين است .

گر به روشن دلان جليس شوى
چهره مانند ماه خواهى كرد

ور نشينى به جاهلان ، شك نيست
دين خود را تباه خواهى كرد

1.در نسخه «ح» : هر كه شد تند ، چون سخن گويد .

صفحه از 228