۲۶۰.وَ مِنْ كَلامِهِ : وَيْلٌ لِلْحَسُودِ مِنْ حَسَدِهِ ۱ .
۰.و از كلام اوست : واى مر حسود از حسد او .
گر تو را رنگ چهره آل بود
همه خون خوردن است راى حسود
رنگ بر روى كس نبايد ديد
حسد از حد ببُرد ، واى حسود!
۲۶۱.وَ مِنْ كَلامِهِ : وَلِيُّ الطِّفْلِ مَرْزُوقٌ .
۰.و از كلام اوست : ولىّ طفل ، روزيمند است .
مكن از فاقه هيچ انديشه
گر فراوان بُود تو را فرزند
غم روزى مخور ، خدا بدهد
ولى طفل ، هست روزيمند
۲۶۲.وَ مِنْ كَلامِهِ : وَيْلٌ لِمَنْ وَتَرَ الأحْرَارَ .
۰.و از كلام اوست : واى بر آنكس كه دشمنى ظاهر كرد با آزادان .
گر تو با مُقبلان ، نزاع كنى
رود از دست ، دين و دُنيى تو
كه به آزادگان صاحب دل
دشمنى هر كه كرد ، واى بر او
۲۶۳.وَ مِنْ كَلامِهِ : هُمُومُ الْمَرْءِ بِقَدْرِ هِمَّتِهِ ۲ .
۰.و از كلام اوست : غم هاى مرد ، به اندازه همّت اوست .
غم خورد جمله زير دستان را
آن كه با همّت است و مردم دوست
هست غم هاى مرد در عالم
هم به اندازه اى كه همّت اوست