نظم
هرچ از تو آيد خوش بود خواهى شفا خواهى المآرام جانم ياد توست من فارغ از شادىّ و غم
و همين امر ، وسيله آن شود كه در وقت حصول نعماء چنانچه رضاى حضرت منعم است صرف نمايد و اين مرتبه ، اكمل جمله مراتب و افضل جميع مناسب است و در بدايت حال ، سالكان مسالك عبادات را در وصول بدين مقام از حصول آن مقامات ، ناگزير است و كمال آنها نيز بدين سبب ۱ است و حلّ اين دقايق ، بعد از كشف حقايق آنچه در حديث شكر مذكور شده ، آسان بود و آنچه از مظهر آيات و مظهر عنايات مروى است كه در حين دعا از حضرت حق ـ جلّ و علا ـ استدعا مى فرمود كه: «اللّهم إنّي أسألك من اليقين ما تهون ۲ به عليّ مصائب الدّنيا» ۳ يعنى: بار خدايا! از حضرت تو يقينى مى خواهم كه تو به قوه آن يقين ، مصيبت هاى دنيا را بر من آسان گردانى ، مشعر است بر توقّف حصول صبر ۴ بر اين امور مذكوره .
و ۵ بر اهل حال مستور نيست كه حصول اين احوال ، موقوف است بر وصول به درجات اصحاب كمال كه مستغرقان بحر وصال و سوختگان نار اتّصال و پروانگان شمع سحاب جلال و جمال اند . پس به يقين ، گوى سعادت از ميدان صبر ، كسى ربايد ۶ كه خانه دل از ۷ ماسواى دوست ، پرداخته باشد و نقد جان را در بوته محبّت ، گداخته و مراد خود را تابع مراد آن حضرت ، ساخته و شطرنج عمر بر بساط انقياد ، باخته و عنان رضا به دست مدبّران قضا ، بازداده و سَر اطاعات بر ره ۸ تسليم ، نهاده و ارقام شوق بر صفحه ضمير ، نگاشته و هرچه جز اوست جمله را عدم انگاشته و قدم همّت بر جاده طلب رضاى حق ، ثابت كرده و به قوّت ۹ عزم ، راه عبادت سپرده و به
1.م: ـ سبب .
2.ف: يتيهون .
3.تهذيب الأحكام ، ج ۳ ، ص ۹۲ ؛ مصباح المتهجّد ؛ ص ۵۶۸ ؛ إقبال الأعمال ، ج ۱ ، ص ۳۳۰ .
4.ف: ـ صبر .
5.ف: ـ و .
6.ف: را بايد .
7.ف: ـ از .
8.ف: راه .
9.ف: قوه .